بچه خوب، بچهای است که هرچه والدینش گفتند بگوید چشم!
وقتی ما اطاعت کورکورانه فرزندان از والدین را معیار خوب و مورد تأیید بودن آنها قلمداد کرده و در غیر این صورت آنها را فرزندان بدی میدانیم، در ایدهآلترین حالت فرزند ما همانگونه که ما میخواهیم فرزندی مطیع بار میآید، او میآموزد که برای محبوب بودن باید در برابر والدین خود به صورت تمام و کمال مطیع باشد. یاد میگیرد که برای محبوب بودن هرگونه اظهارنظر و اعتقاد و انتقادی را از طرف والدین خود بپذیرد و حتی زمانی که شرایط بر وفق مرادش نباشد برای اینکه آرامش لحظهای داشته باشد سکوت کرده و قبول کند. ما با این کار حق انتقاد را از فرزندمان گرفته و او را فردی بیاراده بار میآوریم.
بسیار دیدهایم بچههایی را که در جمع دوستانشان برای حفظ محبوبیت خود هرگونه تحمیل و زوری را پذیرفته و قبول میکنند. اینها احتمالاً در آینده بچههایی میشوند که در بازیها همیشه نقش دوم را دارند و منتظر میمانند تا بچههای دیگر کارگردانی بازی را به عهده بگیرند و یا به قولی بیشتر منفعل و کنشپذیر هستند تا فاعل و کنشگر؛ مثلاً در بازیهای گروهی به ندرت نقش کاپیتان را دارند و هنگام یارگیری در بازیهایی مثل فوتبال نمیگویند فلانی با من بلکه کناری ایستاده و میگویند من با کی.
این بچهها مطیع بودن را آموختهاند و بدتر اینکه مطیع بودن را عامل محبوب بودن میدانند. این بچهها همان جوانانی خواهند شد که در بازار کار به سختی توان رهبری و مدیریت دارند زیرا نه تنها هرگونه پیشنهاد و انتقادی را نمیتوانند رد کنند بلکه توان اجرائی ضعیفی دارند و همچنین قدرت عملی کردن افکار خود را هم ندارند و لذا اغلب ناراحت و عصبانی هستند.
در زندگی زناشویی نیز همیشه سنگ زیرین آسیاب خواهند بود و متأسفانه فکر میکنند کار درستی انجام میدهند. به قول معروف غالباً تحت تأثیر رفتارها و نظرات همسر خود قرار خواهند گرفت و کمتر میتوانند خودشان تأثیرگذار باشند.
نکته مهم این است که اغلب مردم جامعه از انسانهایی که همیشه مفعول و واکنشگر هستند و توان تأثیرگذاری و تصمیمگیری ندارند خوششان نمیآید (البته به استثناء افراد سودجو و سوءاستفادهگرها)
نهایتاً یک زندگی سرد و بیروح خواهند داشت و همچنین احتمالاً کودکان گستاخ و سرکشی تربیت خواهند کرد چراکه تربیت صحیحی را تجربه نکردهاند و این روند ادامه دارد تا نسلهای بعدی.
حال ببینید چگونه یک ناآگاهی والدین میتواند ضربات مهلکی به بچههای امروز و جوانان فردا بزند.
سؤالی: مقام و منزلت قرآن خداوند بیشتر است یا پدر و مادر؟
جواب مشخص است. در سوره کافرون پیامبر به کافران میفرماید شما خدای یکتای من را نمیپرستید من هم خدای شما را نمیپرستم و در نهایت خداوند به پیامبر میفرماید به کافران بگو دین شما برای خودتان و دین من برای خودم. همچنین خداوند میفرماید:
«لا إِکْراهَ فِی الدِّینِ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ»؛ در کار دین اجباری نیست راه سعادت و شقاوت مشخص شده است.
وقتی خداوند پیامبر را مکلف به دین اجباری نمیکند و خودش در کتابش میفرماید اجبار در دین خدا نیست، چطور پدر و مادر میخواهند با اجبار و زور عقاید خود را در ذهن فرزندانشان جای دهند. وظیفه درست و اصولی ما این است که راه درست و غلط را برای فرزندانمان به صورت صریح و واضح و به دور از تعصبات قومی و اخلاقی و باز هم میگویم صریح و روشن (نه کلی و مبهم) مشخص کنیم و از آنها بخواهیم هرگونه سؤالی داشتند بدون تعارف و خجالت از ما بپرسند.
مطمئن باشید اگر به صورت صریح و روشن و البته کامل راه درست و غلط را به کودکان نشان دهیم آنان با توجه به ذات و روح الهی که دارند و طبیعت انسانی که به راه درست و سالم گرایش دارد، راه درست را انتخاب خواهند کرد.
لذا یکی از راههای تربیت کودکی با عزت نفس این است که او را بلهقربانگو بار نیاوریم و البته اولین قدم در این راه این است که خود را ارباب و او را برده قلمداد نکنیم بلکه خود را دوست او بدانیم، محترمانه از تجربیات خود برای او بگوییم و از او بخواهیم راه درست را بپیماید.
آیا تا به حال از خود پرسیدهاید چرا بعضاً افرادی که در سطح بالای اجتماعی قرار دارند مانند مدیران، سرپرستان و مسئولین بلندمرتبه که مدیریت سازمانها و ارگانهای مختلفی را بر عهده دارند علیرغم اینکه خودشان موفقیت اجتماعی و محبوبیت زیادی دارند دارای بچههای بیعرضه و ناتوان هستند؟ (البته این موضوع به صورت کلی نیست)
زیرا این افراد با توجه به سابقه مدیریتی که دارند در منزل نیز طبق عادت روزانه رابطهی مدیر و زیردستی با فرزند خود دارند و همین امر باعث تربیت فرزندانی بلهقربانگو میشود که توان مدیریتی ضعیفی در آینده خواهند داشت.
پس والدین گرامی از فرزندان خود اطاعت محض نخواهید بلکه پیروی از راه درست همراه با احترام به پدر و مادر و استفاده هوشمندانه از تجربیات والدین را به آنها بیاموزید.
شما می توانید برای مطالعه بیشتر در مورد ترفندهای تربیت فرزند به مجله توپ مارکت مراجعه نمایید.
منبع:
شهبازی، محمدعلی، 1398، مهمترین وظیفه والدین، سیمای فلق