ایرج میرزا شاعر با هوش و خوش ذوق اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی شعری درباره حجاب گفته که بیشتر هزل هست ولی این شعر خیلی با مفهوم و قشنگ است اگر درست بخوانید و تحلیل کنید .
داستان کلی شعر از این قرار هست که گویا ایرج یا یه شخصی از خانه خارج میشود و یک خانم خوش صورت و خوش اندام رو میبیند و هوس با او بودن میکند. خلاصه جلو رفته و سر صحبت رو با خانم باز میکند که به به چه سری چه دمی عجب پایی ماشاالله چقدر تو خوبی و از این گونه صحبت ها بعد خانم رو دعوت میکند به داخل منزل و به وی میگه که حالا چادر از سر بردار تا یکمی شما رو ببینیم و لذت ببریم ولی خانم بی اندازه ناراحت میشه که این چه حرفیه چرا میگی من چادرم رو بردارم و شاکی شده از منزل ایرج خارج میشه. ایرج قصه ما کم نیاورده و باز شروع به تلاش میکند و دوباره او را به منزل میکشه اینبار اصلا نمیگه چادر از سر بردار بلکه میگه چادر سرت باشه که چادر خیلی خوبه و تو باید حجاب داشته باشی. ولی میره سر اصل مطلب شلوار خانم رو در میاره و کارش رو انجام میدهد.
درسته که این شعر بیشتر هزل هست ولی بی شباهت به اوضاع فعلی ما نیست. شاید اول میخواستن مولانا ، کورش بزرگ ، بو علی سینا یا .... رو از ما بگیرن و بگن که این همه فرهنگ و تمدن و علوم مال شما نیست و مال ماست ( کشور های همسایه رو عرض میکنم ) و ما با جان و دل از داشته هامون محافظت میکنیم و کردیم ولی فقط از اسم اونها دفاع کردیم ، که نه اینا مال ماست این فرهنگ این تمدن و این علوم و .... واس ماست که نقش چادر و حجاب برای ما داشته و دارند ولی مهم اون چیزی هست که باید این چادر از اونها محافظت کنه یعنی خود فرهنگ، تمدن ، علم ، قدرت ، اعتماد به نفس یا .... اونا (من نمیدونم کیا ولی اونا) گفتند باشه مولانا و ابو علی سینا و کورش (تمام علم و تمدن و فرهنگ و قدرت و همه چیزای خوب ) و .... مال شماست و شما باید اونها رو برا خودتون نگه دارید و ما هم خوشحال که بله ما از داشته هامون دفاع کردیم و کلی از این کارمون خوشحال و راضی بودیم و هستیم ولی غافلیم از اینکه اونا از اون پایین شلوارمون رو در آوردن و دارن کارشون رو میکنن. دیگه نه اعتماد به نفسی داریم نه علمی و نه .... برده شدیم و داریم از رو دست اونا نگاه میکنیم فرهنگ یعنی غرب ، علم یعنی هر چی تو دانشگاه اونا گفته میشه ، تمدن یعنی .... بگذریم.
خیلی ها رو میبینم که دم از فرهنگ و علم چند هزار ساله میزنن و مثل چادر و حجاب اینهارو میکشن رو سرشون ولی غافل از اینکه اینها دلیل بر داشتن فرهنگ ، علم و قدرت نیست.
ما هم داریم خاک بازی میکنیم. فوتبال تماشا میکنیم ، جک تولید میکنیم و میخونیم ، تلوزیون و ماهواره نگاه میکنیم ، تو شبکه ها اجتماعی مجازی عمرمون رو هدر میدیم ، بازی میکنیم و ... کلا سرمون گرمه به خاک بازی.
ببخشید که یکمی بی ادبی بود ولی حقیقت تلخه و بلایی که داره به سرمون میاد همینه نه غیر این.
بدبختی بزرگتر اینه که گویا به بیماری ابنه دچار شدیم (ابنه بیماری خارش مقعد است که مبتلای آن، خواهان لواط کردن دیگری با او میباشد) و اگر کسی به ما بگه که داره بهت تجاوز میشه ما ترجیح میدیم که متجاوز به تجاوز خودش ادامه بده و ما لذت ببریم.