تربچه توباغچه
تربچه توباغچه
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

سلام؛ من تربچه‌م!

همون طور که میدونین، من تربچه‌م. فامیلم هم تو باغچه‌ست.

به شدت از ویرگول خوشم میاد اما نمیدونم ویرگول هم قراره از من خوشش بیاد یا نه! شاید خیلی هدفم از زدن این اکانت توی ویرگول منطقی نباشه. نمیدونم.

احتمالا اگه من ۱۰ سال زودتر به دنیا اومده بودم (ای کاش :): ) این نوشته‌ توی یه دفترچه‌ی مخفی نوشته میشد نه توی یه اکانت تربچه‌ای توی ویرگول! البته الان هم قرار بود توی یه کانال تلگرام با یک ممبر نوشته بشه اما نمیدونم چیشد که نظرم عوض شد. راستش الان دارم این کارم رو تقریبا پوینت لس میبینم.

الان ۳۰ ثانیه از وقتی که بند قبلی رو تایپ کردم گذشته و دارم کارم رو مفید میبینم :)))) دقیقا به همین دلیله که میگن اول فکر کنین بعد حرف بزنیناا...

تربچه‌ای که توی باغچه نیست.
تربچه‌ای که توی باغچه نیست.


خب بریم سر اصل مطلب. هر چند شاید اصل مطلب هم اینقدر مضحک باشه که خیلی فرقی با فرع‌ش نداشته باشه. به هر حال، من این اکانتو زدم که بیام فکرام رو بنویسم؛ چون این چند وقت تعداد زیادی وبلاگ دیدم از ۱۵ ۱۶ سال پیش که مردم خیلی راحت فکراشون رو مینوشتن و با هم در ارتباط بودن. من این نوع ارتباط رو دوست دارم و فعلا براش وقت هم دارم. پس چه کاری بهتر از این؟

علت اینکه این کار رو دوست دارم هم چند تا چیزه:

  • ۱. به نظرم خوندن روزمرگی‌های یه آدمِ دیگه، سودمندتر از دیدن ویدیوی سوس ماستی توی اینستا یا خوندن توئیت‌های حاوی نفرت‌پراکنی ملته و اینکه به شخصه واقعا بیشتر دوستش دارم(صرف نظر از معایب و مزایاش).
  • ۲. احتمالا قراره از اهدافم توی زندگیم حرف بزنم و اگه بدونم چند نفر قراره قول‌هایی که به خودم میدم رو ببینن، اونقدر راحت از زیر کارام در نمیرم (این یکی از فواید ویرگول نسبت به اون دفترچه‌ی خاطرات قدیمی محسوب میشه)
  • ۳. به احتمال ۰٫۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۵ ممکنه یه روزی اینا به درد یکی بخوره و اینکه میشه توی ویرگول سرچ کرد باعث میشه احتمال اینکه مردم این نوشته رو وقتی نیاز دارن پیدا کنن، بره بالا!
  • ۴. شاید مسخره باشه اما احساس سرزنده بودن بهم میده.
  • ۵. نمیدونم ۵ نداره دیگه (بامزه شدم چرا؟!)


من در حال حاضر هیچ ایده‌ای ندارم که چند نفر قراره این نوشته رو بخونن. کلا دارم یه کار همینطوری میکنم و اصلا نمیدونم قراره چی بشه. احتمالش هم هست که فردا صبح پاشم و بگم "این چی بود نوشتی آخه؟ :/" و بیام پاک‌ش کنم.(اما کاش نکنم، نه؟ D:)

در آخر اینکه شما هم اگه دوست داشتین از روزمرگی‌هاتون بنویسین، حداقل من خییللی خوشحال میشم بخونمش ^__^

همین دیگه؛ خداحافظ شما جناب/بانو/سایر فلان. (راستی نظراتتون رو هم بگین)

روزمرهچرت و پرتتربچهتو باغچه
لطفا اگه من رو بیرون از اینجا میشناسین به روم نیارین! مرسی D:
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید