ابعاد موفقیت و خوبی این مجموعه انقدر زیاد هستش که تصمیمگیری برای انتخاب محوریت این داستان خیلی سخت بود. سعی کردم در چند بخش تجربه و تفسیر خودمو از آروان بنویسم و بخش اول این داستان با محوریت آشنایی من با آروان کلاود هستش و بخشهای بعدی در تحلیل بیرونی آروان خواهد بود که در انتهای این پست اضافه میکنم به مرور زمان.
اولین بار حدود ۴ سال پیش وقتی برای سرویس دهی به کاربران یکی از محصولاتم به نام رونویس نیاز به سرور اختصاصی داشتم، پس از خرید خرید سرور متوجه شدم که هنوز هم بسیاری از کاربران مشکلاتیو در هنگام دانلود تجربه میکنن. بعد از کلی پرسوجو رسیدم به آروان کلاد، رونویس یه استارتاپ خیلی کوچیک بود که تازه کار خودشو شروع کرده بود و حدود ۵هزار کاربر فعال (الان بیشتر از ۳۰هزار) داشت پس کمترین هزینههای ممکن در مسیری که طی میکردم تاثیر داشت، از اونجایی که رونویس یه استارتاپ محسوب میشه برام مهم بود بوتسترپینگ رونویسو جلو ببرم و پول نقد شخصی وارد سیستم نکنم.
وارد سایت آروان شدم و طبق راهنماییهاشون سرور خودمو به آروان متصل کردم، اون زمان آروان تمرکزش روی CDN بود و سبد بزرگ خدمات امروزشو نداشت، از همون لحظات اول تاثیر استفاده از آروان برای خودم و کاربرهای اپلیکیشنم ملموس بود. از این موضوع خیلی خوشحال بودم و دوست داشتم حس خوب خودمو به آروانیهایی که نمیشناختم هم انتقال بدم، برای همین در سطح توان اون روز استارتاپ خودم، افزایش موجودی دادم و براشون تو بخش پشتیبانی یه پیام گذاشتم:
به عشق کیفیت خوب و عالیتون
لعنتیا شما عالی هستین، کاش میشد ۱۰۰ ملیون تومان میریختم، جهانییی بشین ایشالا زودتر
خوب راستش من همیشه دوست دارم موقع قدردانی، با تمام وجودم تشکر و خوشحالی خودمو ابراز کنم. خوشحالی من فقط به اینجا ختم نشد، بعد این ماجرا خیلی دوست داشتم که این تیمی که انقدر حس خوب در من ایجاد کرده بودو از نزدیک ببینم و ازشون خواستم که برم دفترشون و اونها هم قبول کردن، یه چیز جالب اینکه دفتر آروان در اون زمان با خونه ما سوار بر خط یازده، فقط ۵ دقیقه فاصله داشت.
اون زمان من به عنوان راهبر خلاق در تیم اصلی آواتک کار میکردم و قبل از دیدارم با تیم آروان، میلاد قاسمزاده به بهانه رویداد همفکر به آواتک اومد و اونجا اولین برخورد من با یکی از اعضای اصلی آروان بود. میدونید چی جذاب بود؟ اینکه آروان پیشنهاد کرد که به استارتاپهای آواتک در تمام چرخهها خدمات خودشو با تخفیف بالایی ارائه بده، من به محسن ملایری گفتم و ازم خواست تا میلادو به امیر نورالدینی وصل کنم، از اونجا به بعد متاسفانه به دلایل بسیار زیادی این اتفاق خوب توسط آواتک پیگیری نشد، اما جمله میلاد و تصمیمشون در جهت حمایت از استارتاپها خاطرم موند.
رفتم دفتر آروان و رسیدم به یه اتاق کوچیک که ۵ یا ۶ نفر بودن، با میلاد قاسمزاده و پویا پیرحسینلو کلی گپ زدیم، یه تیم با اخلاق و صمیمی بودن (البته هنوزم هستن) خودمونی ولی محترم برخورد کردن، خلاصه اون بازدید من منجر به دوستی بلندمدتتری شد. یه نکته مهم از تیم آروان این بود که با رویکرد و روحیه حمایت اما با برنامهای جهانی داشتن کار میکردن. مطمئن بودم یه روز نزدیک در سطح جهانی موفقیت کسب میکنن ولی نمیدونستم انقدر زود...
چرا گفتم رویکرد حمایتی؟ چون آروان از همون روزی که رفتم دفترشون تا همین الان که این داستانو مینویسم، تمام خدمات خودشو به استارتاپ من با رویکرد حمایتی (بدون هزینه) ارائه کرده و نه تنها من، بلکه بسیاری از استارتاپها و شرکتهای دیگه رو هم تحت حمایت خودش گرفته و منجر به رشد اونها هم شده.
یادتونه گفتم جمله میلاد یادم موند؟ امروز که من این داستانو مینویسم، همبنیانگذار و راهبر ارشد برند مرکز نوآوری پارادایسهاب هستم، چند روز پیش با آروان کلاد یک تفاهمنامه همکاری امضا کردیم در راستای حمایت از استارتاپها و شرکای استراتژیک مرکز نوآوری پارادایس هاب، اگر استارتاپی در مراکز ما فعالیت کنه و یا در شبکه همکاران ما باشه، میتونه از این حمایت استفاده کنه. هر چند اعتقاد دارم که برای داشتن حمایت آروان، نیاز به هیچ واسطی وجود نداره چون ذات آروانیها حمایت کننده است. اما گاهی هنوزم افسوس میخورم که اگر آواتک اون زمان با آروان به تفاهم میرسید، چقدر در مسیر برخی استارتاپهاش و حتی برندینگ خود آواتک تاثیر میتونست داشته باشه.
اگر بخوایم یکم علمیتر هم نگاه کنیم، موفقیت آروان فقط به دلیل داشتن یک خدمت خوب نیست، بلکه عمق فرهنگ سازمانی و رویکردهایی که از نظر رفتاری داشتن باعث شده تا به این دستاوردهای بسیار جذاب برسن. آروان یکی از منسجمترین و قویترین تیمهاییو داره که تا امروز دیدم. سعی کردم خیلی خلاصه بنویسم تا زیادهگویی نشه و حس خوبمو که هنوز همراهم هستو انتقال بدم.
همیشه از دیدن موفقیتهای دیگران خوشحال میشدم و انرژی میگرفتم، آرزو میکنم بالاتر برید آروانیها، در آخر از همه دوستانی که با رفتار و دستاوردهای خوبشون منجر شدن که این داستانو بنویسم تشکر میکنم. مرسی از میلاد قاسمزاده، پویا پیرحسینلو، مصطفی نقیپور و کل تیم آروان.