سلام . این اولین پست من تو ویرگول هست . پس سلام ویرگولیا !
کتاب چلنجر دیپ نوشته نیل شوسترمن از نویسنده های برتر کتاب های نوجوانان میباشد .
راوی داستان پسری دبیرستانی به نام کیدن بوش هست که دوستانش جدیدا تغییراتی را در رفتار او مشاهده کرده اند . کیدن دچار اسکیزوفرنی است . افکار کیدن گیج کننده است . به همه چیز شک میکند . چلنجر دیپ داستانی ترسناک و غم انگیز و همچنین پر از ماجراجویی است که مدت ها پس از خواندش ذهنم درگیرش بود . این داستان تخیلی نیست! نیل شوسترمن میگوید :((چلنجر دیپ به هیچ وجه یک اثر داستانی نیست. جاهایی که کِیدن می رود اتفاقا خیلی واقعیاند…)
چیزهایی که من حس میکنم ، نمی شود به کلمه درآورد. اگر هم بشود، کلمه ها به زبانی نیستند که کسی بفهمد.
احساساتم زبان خودشان را دارند. لذت میپیچد به خشم میپیچد به ترس و بعد یک تناقض جالب؛ مثل وقتی که می دانی ورای سایه تردید بلدی پرواز کنی و با دست های باز از هواپیما می پری بیرون، بعد می فهمی بلد نیستی و نه تنها چتر نجات نداری بلکه لباس هم تنت نیست و همه مردم آن پایین _دوربین شکاری به دست_ می خندند و تو سقوط میکنی توی یک شومی بی نهایت شرم آور...
دو چیز را می دانی. یک: آن جا بوده ای. دو: محال است آن جا بوده باشی. این دو واقعیت ناسازگار مثل توپ هستند . تو باید بلد باشی مدام دست به دستشان کنی. توپ سوم را هم لازم داری تا گردش توپ ها رواش تر شود. توپ سوم زمان است که خیلی تندتر و دیوانه وارتر از چیزی که همه ما خیال می کنیم، می دود.
ساعت پنج صبح است. این را می دانی چون یک ساعت باتری خور روی دیوار اتاقت هست و آن قدر بلند تیک تیک می کند که بعضی وقت ها مجبوری صدایش را با بالش خفه کنی. با اینکه اینجا پنج صبح است، یک جای دیگر توی چین پنج بعدازظهر است و همین ثابت می کند که اگر با دید جهانی به واقعیت های ناسازگار نگاه کنی، قابل فهم می شوند ...
چلنچر دیپ فراتر از داستان است! در افکار یک پسر 15 ساله که اتفاقا اسکیزوفرنی هم دارد سیر می کند و از زیر و بم آشپرخانه سفید پلاستیکی و کشتی چوبی و گودال ته آب سر در میاورد ، آن هم وقتی می دانیم داستان را از تجربه های واقعی افراد نوشته اند .
#تو هم بخوان