1. معنای leadership:
رهبری یک واژه با معنای وسیع است که بسیار در روزمره می شنویم. گاهی به ای مدیر، موسس، مربی و یا یک سیاست مدار این واژه اطلاق می شود. اما باید توجه داشت که این واژه چه معنای عامی دارد. عنوانی که مد نظر ما در این نوشته است، معنای leadership است. یک صفت که به فردی اطلاق می شود که در حال هدایت کردن یک گروه برای هدف خاصی است. اما باید دقت داشت که آیا می توان به هر فرد هدایت کننده ای رهبر گفت؟ پاسخ منفی است.
افرادی در حال مدیریت و پیش بردن کار هدایت گری یک گروه هستند اما شاید رهبر آن گروه نباشند. این نوشته تا حدود زیادی برگرفته از کتاب رهبری، خاطرات الکس فرگوسن مربی باشگاه منچستر یونایتد (ترجمه نشر ملیکان توصیه می شود) است که در چند فصل خاطرات و درس های رهبری خود را بازگو می کند.
فرگوسن در این کتاب به بحث رهبری یک تیم ورزشی پرداخته است اما آن چیزی که در همان چند خط ابتدایی کتاب دستگیر خواننده می شود این است که تمامی سخنان فرگوسن برای رهبری تمامی زمینه ها آموزنده است. در ادامه توصیه می شود فیلم آموزنده Scent of a woman نیز دیده شود.
معنای کامل و دقیق رهبر از دیدگاه های مختلف می تواند متفاوت باشد. به طور کلی رهبر به شخصی گفته می شود که با اشراف کامل به شرایط تیم و گروه خود، با توجه به ویژگی های شخصیتی که دارد، گروه را در راستای هدف خود سوق دهد. رهبری با مدیریت متفاوت است، چه بسیار مدیر هایی که نتوانستند رهبر باشند. رهبر ویژگی هایی دارد که با تکیه بر آن ها می تواند گروه خود را به بهترین صورت تشکیل دهد، منافع همه و گروه را بشناسد، به فکر سازندگی باشد، به هر قیمتی به پیروزی فکر نکند، و از همه مهمتر از دید دیگران ارزش رهبری و والایی داشته باشد. رهبر یک تیم دارای ویژگی های مشخصی است، در ادامه به توضیح چند مشخصه اصلی یک رهبر می پردازیم.
2. مشخصه درستکاری:
درستکار بودن یک رهبر به معنای آن است که به هر قیمتی به چیزی که می خواهد دست پیدا نکند. به عبارت دیگر در مواقع حساس اخلاقی، برای کسب یک منفعت آینده خود و اصول اخلاقی را نفروشد. درستکار بودن یک رهبر به همه گروه منتقل می شود با باعث می شود که بقیه اعضا نیز در جهت درستکار بودن گام بردارند. این مشخصه ذاتی و هم اکتسابی است. افرادی که نمی توانند مرز درستی بین اصول و چیزهای نادرست قائل شوند، نمی توانند رهبر مناسبی باشند. دلیل آن است که در بسیاری جهات، رشد و بیشرفت گروه از رهبر ناشی می شود. اگر قصد رهبری یک گروه را داشته باشیم باید در جهت درستی و راستی پیش برویم. نمی توان از اصول اخلاقی کوتاه آمد و به رهبری فکر کرد زیرا بسیاری از پیشرفت ها و مسیر ها در گرو اصولی بنا نهاده شده اند که لازم حرکت در جهت آن ها این است که ابتدا رهبر گروه خود را مبرا از انجام آن ها نداند.
3. مشخصه صداقت:
ویژگی دیگر یک رهبر صداقت او است. مگر می شود نقش و اهمیت صادق بودن را در رهبری یک گروه را منکر شد؟ صداقت تنها یک ویژگی نیست بلکه یک روش است که به دیگران نیز می گوید در کار چگونه رفتار کنند. هیچ فردی دوست ندارد در گروهی کار کنند که پایه آن براساس دروغ و فریب باشند. همه به این نکته واقف هستند که پیشرفت و درست کار کردن یک گروه که در آن مبنا بر صداقت است، هم بهتر و هم در دسترس تر است. نکته مهم این است که رهبر یک تیم آیینه افراد تیم خود است و همه از او تاثیرپذیر هستند. اعضای گروه یاد می گیرند که آیا صادق باشند یا با دروغ هم می توان کار را پیش برد. یک رهبر موفق کاملا می داند که صادق بودن هم با خود و هم با دیگران نه تنها ارزشی از او سلب نمی کند بلکه لازمه رهبریت است. حتی در مواقعی که شاید کسی متوجه راست یا دروغ بودن یک حرف یا حرکت نباشد، رهبر خود را موظف می داند که صداقت داشته باشد. زیرا این یک حرکت لحظه ای و تصمیم آنی نیست بلکه یک روش و منش است.
4. مشخصه شجاعت:
گاهی تفکر می شود که شجاعت تنها به معنای دلیری است، یک معنایی که می توان در میدان نبرد آن را دید. اما شجاعت در ویژگی و خصوصیات هر فردی می تواند وجود داشته باشد. کسی که می تواند آزادانه و به دور از هر قیدی حرف درست را بلند بگوید شجاع است. البته شاید میدان نبرد او متفاوت از چیزی باشد که عامه فکر می کنند. رهبر بودن یعنی شجاع بودن. شجاعت گاهی به معنای این است که اشتباهی که انجام شده است را بپذیریم، گاهی به معنای این است که عزم و اراده انجام کاری که فکر می کنیم درست است را داشته باشیم، هر چقدر که آن کار سخت باشد. افراد شجاع در جایگاه رهبری می توانند تفاوت ها را رقم بزنند. می توانند کاری کنند که افراد عادی قادر به انجام آن نیستند و این خصوصیت چیزی است که یک گروه در رهبر خود به دنبال آن می گردد.
5. آموزش رهبری و نتیجه گیری:
در سکانس پایانی فیلم Scent of a woman آلپاچینو نکاتی در مورد تربیت رهبرهای آینده می گویند که واقعا قابل تامل است. باید در نظر داشت که چه نوع رهبرانی برای آینده تربیت می کنیم. چه صفاتی در وجود آنها قرار می دهیم و چه چیزهایی را در نگاه آن ها با اهمیت جلوه می دهیم. آیا مشخصه هایی که در بالا صحبت شد در ذهن آنها وجود دارد؟ باید تلاش کنیم که رهبرانی که تربیت می کنیم شجاع، صادق و درستکار باشند. باید آموزش داده شود که آینده خود را به بهای یک چیز کم ارزش نفروشند و همواره در نظر داشته باشند که در آینده وظیفه بزرگی خواهند داشت. در پایان این نکته دوباره تاکید می شود که رهبر بودن ویژگی هایی دارد که باید آموزش داد، باید به رهبران آینده بازگو کرد؛ البته نه تنها با حرف بلکه با عمل.