طرفداران حجاب اجباری معمولا با گفتن اینکه «حُکم شرع است» یا «قانون است» توقع دارند مخالفشان متقاعد شود و تمکین کند امّا در برخی مواقع خاص (مانند روزهای نزدیک انتخابات) بهگونهای تغییر رویه میدهند که گویی دربارۀ حجاب نه قانونی داریم و نه در شرع اشارهای آمده است!
بهنظرم، این افراد را میتوان به 3 دستۀ کلّی زیر تقسیم کرد.
کسانی که اصولاً عقیده و باور برایشان هیچ معنا و موضوعیّتی ندارد؛ فقط یادگرفتهاند که برای تأمین منافع شخصی (ارتقاء شغلی، سهم بیشتر از رانتها و ...) در هر زمانی باید همان حرفی را بزنند که منبع قدرت و ثروت (رانت) میزند. هر وقت قدرت گفت «سکوت و انفعال در برابر بیحجابی دشمنی با خداست» رگ گردنشان بیرون بزند و همین را فریاد بکشند و هر وقت هم که منبع قدرت و ثروت سکوت اختیار کرد، آنها هم سکومت و انفعال در پیش بگیرند. برای این دسته اصولاً تناقض در دیدگاهها و رفتارها موضوعیتی ندارد و ارزش آن را هم ندارند که بیشازاین دربارهشان قلم بزنم!
کسانی که منفعتطلب نیستند (و چهبسا خیلی ازخودگذشته و ایثارگر هم باشند) بلکه باور و عقیدهشان بهگونهایست که در هر لحظهای، هرچه را حکومت بگوید صحیح میدانند. بهبیان دیگر، در ساختار فکری آنها، ملاک «صحّت و صدق» هر گزارهای «میزان مطابقت یا عدم مطابقت آن با نظر حکومت» است. اعضای این دسته را نباید با دستۀ بالا یکی بدانیم، امّا برای اینها هم «تناقض در رفتار، موضعگیری و گفتار» موضوعیتی ندارد زیرا اگر حکومت رفتار و مواجهه متناقضی از خود بروز دهد، از دیدگاه آنها «حقیقت» همین تناقض است و هر کس عیناً همین تناقض را دارا نباشد یا نمیخواهد حق را بپذیرد یا در بهترین حالت نادان است.
اعضای این گروه اصولاً از خودشان فکر، تحلیل و اندیشۀ اصیل و مستقل ندارند ولو اینکه خودشان باورشان شده باشد که موضعگیریهایشان و استدلالهایی که میآورند محصول اندیشهورزی خودشان است.
این افراد، اگر بافرض اینکه نظر حکومت در حال حاضر روی گزینۀ الف است در حال استدلال آوردن برای اثبات صحّت و ارجحیت گزینۀ الف باشند امّا در همان حین متوجه شوند که نظر حکومت روی گزینۀ ب بوده است، از همان استدلالهایی که برای اثبات گزینۀ الف آغاز کرده بودند، گزینۀ الف را حذف و صحّت و ارجحیت گزینۀ ب را اثبات میکنند و ککشان هم نمیگزد!
بهنظرم، این افراد اگر در موقعیتهای گفتگو بگویند «راستش ما به این معتقدیم که نباید خودمان فکر کنیم بلکه باید مقلّد محض حکومت باشیم، لذا از خودمان نظر و تحلیلی نداریم، هر چه حکومت بگوید و تا وقتی هم که نظر حکومت را ندانیم نمیتوانیم موضعگیری داشته باشیم» لااقل از این جنبه میتوانند «صادق» محسوب میشوند. بهبیان دیگر، تلاش آنها برای اینکه وانمود کنند موضعگیریها، تفسیرها و تحلیلهایشان محصول اندیشهورزی خودشان است دروغی بزرگ و مستمر است.
به نظرم، این افراد، بنا به تفسیر اولیای دین، مصداق آیۀ شریفۀ «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللهِ» (دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايى در برابر خدا قرار دادند) قرار میگیرند.
از امامان (ع) در تفسیر این آیه نقل شده است که: «عالمان دینی از مردمِ اشارهشده در این آیه نمیخواستند که آنها را عبادت کنند و اگر هم میخواستند، مردم نمیپذیرفتند، بلکه هر چیزی را که بهعنوان حکم شرع به مردم امر و نهی میکردند، مردم بدون اینکه با آیات الهی، فطرت و عقل مطابقت دهند و اگر ناسازگاری داشت سئوال کنند و توضیح بخواهند، کورکورانه اطاعت میکردند و این همان شرکت عملی و بهمثابه عبادتکردن غیرخداست» (نقل به مضمون).
جهت مشاهدۀ عین عباراتی که در این رابطه از برخی امامان (ع) نقل شده است به پیوند (لینک) زیر مراجعه کنید:
کسانی که اوّلا، منافق و منفعتطلب نیستند و ثانیاً، استقلال فکری دارند.
به نظرم، نشانۀ اینکه آیا شخصی استقلال فکری دارد یا مقلّد محض شخص یا منبع دیگری است این است که ببیند آیا تا کنون پیش آمده است که ولو یکبار هم که شده یا در خصوص یک موضوع جزئی هم که شده با شخص یا منبع مورد نظر اختلاف دیدگاه داشته باشد؛ لازم نیست این اختلاف را علنی کرده باشد، همین که درون خودش این اختلاف دیدگاه را تجربه کرده باشد کافی است).
البته در مورد دو شخص که با هم هیچ اختلاف دیدگاهی نداشته باشند، با قطعیت تمام نمیتوان گفت که یکی از آنها استقلال فکری ندارد و مقلّد محض دیگری است امّا چنین مطابقت کاملی، اگر محال نباشد، لااقل خیلی بعید است و هر کس آن را در مورد خودش تجربه کرد، باید در دادگاه درونی خودش به اینکه آیا واقعا استقلال فکری دارد یا نه شک کند.
گفتگو با دو دستۀ بالا که صرفاً تلفکردن عمر و سرمایه است.
گروه اخیر هم اگر انصاف داشته باشند، در سایر مواقع سال نباید با گفتن اینکه «حُکم شرع است» یا «قانون است» بخواهند بابت گفتگوی انتقادی دربارۀ حجاب اجباری را ببندند. بهبیان دیگر، همانطور که خودشان در برخی مواقع (مانند ایّام نزدیک انتخابات و ...) بنا به لحاظکردن برخی واقعیّات، شرایط زمانی و مکانی یا مصالح، از اعمال زور و اجبار برای تحقق حجاب (یا طرفداری از این نوع برخوردها یا سرزنش سکوت کنندگان) دست بر میدارند، باید این احتمال را بدهند که مخالفان حجاب اجباری هم با اتّکای به همین مبانی به دیدگاه متفاوتی رسیده باشند و لذا همواره باید باب گفتگوی نقّادانه دربارۀ حجاب را باز و پررونق بگذارند و اگر چنین نکنند، لااقل از «تقویِ اندیشه»و «انصاف» فاصله گرفتهاند.
سایر یادداشتهایم را میتوانید از طریق پیوندهای زیر ببینید:
صفحهام در اینستاگرام (فعّال نیست)
صفحهام در ریسرچگیت (مقالههای علمی)