وحيد احسانی
وحيد احسانی
خواندن ۷ دقیقه·۳ ماه پیش

خطاب به رئیس جدید دانشگاه قبل از مشخص‌شدنش! (قسمت دوّم)

الان که یکی از اعضای هیئت علمی دانشگاه هستی، هم «من» خیلی راحت می‌توانم حرف‌هایم را بزنم، هم «شما» فرصتش را داری که بخوانی، امّا فردا که رئیس شدی، نه «بنده» به این راحتی‌ها می‌توانم خدمت «جنابعالی» شرفیاب شوم، نه «حضرتعالی» فرصت دارید که عرائض «حقیر» را بشنوید و نه سنگینی فضا و «ادبیات رسمی و محترم» مربوط اجازه می‌دهد که چنین نکات و پیشنهادهایی مطرح شوند!

۲. پایبندی به استلزامات حرکت در مسیر «وفاق ملّی»

به‌اندازه‌ای که بتوانیم شکاف‌ها و قطبیت‌ها را کم و وفاق ایجاد کنیم، امکان‌هایی برای بهبود فراهم می‌شود. لطفا به جهت‌گیری دولت مبنی بر حرکت در مسیر وفاق ملّی و نیز به استلزاماتش پایبند باش.

تاکنون، هر دولتی که بر سر کار آمده، پست‌ها و مسئولیت‌ها (چه‌بسا تا سطح آبدارچی) را از وابستگان به جناح مقابل پاکسازی کرده و در این میان، به نظرم دولت پیشین سرآمد بود.

احتمالاً در دولت پیشین نسبت به تو، دوستان و هم‌فکرانت کم‌لطفی‌های زیادی صورت گرفته است، امّا بزرگوار باش و مقابله‌به‌مثل نکن.

با توجه به ظلم و احجافی که در دورۀ قبل در حقّم شده است، در موقعیتی هستم که انتظار می‌رود برای مقابله‌به‌مثل و انتقام‌گیری از مسئولان قبلی و نزدیکان و وابستگان آنها بیشترین تمایل و انتظار را داشته باشم.

در دولت دوازدهم، پروندۀ تبدیل وضعیت من (و دو نفر دیگر) کامل شده بود امّا با تغییر دولت، رئیس جدید دانشگاه (در دولت سیزدهم) جلوی آن را گرفت و برای این کار دو دلیل آورد: یکی این که این روال جذب نیرو را قبول ندارد و دوّم، اصولاً تعداد کارمندان دانشگاه خیلی زیاد است.

دو دوست بسیار توانمندم که سال‌ها در دانشگاه فعّالیت مثمرثمر و موفقیت‌آمیز داشتند، دانشگاه را ترک کردند و در واقع دانشگاه از وجود آنها محروم شد.

در دورۀ همین رئیس دانشگاهِ مخالف جذب نیرو و به‌ویژه مخالف روال مورد نظر، تاکنون که در حال نگارش این متن هستم، لااقل ۸ نفر از طریق همان روالی که قبولش نداشت(!) تبدیل‌وضعیت شده‌اند؛ نیروهایی که برخی از آنها سابقۀ همکاری با دانشگاه هم نداشته‌اند!

جالب‌تر آنکه اواخر دولت دوازدهم، رئیس مورد نظر و نزدیکانش نسبت به همکاری ما با دانشگاه و پیگیری تبدیل‌وضعیت‌مان سروصدای زیادی به راه انداختند؛ خود رئیس متنی انتقادی (نسبت به رئیس دانشگاه در دولت دوازدهم) منتشر کرد که در آن، عبارت ناظر به خطابودن تبدیل وضعیت ما را پس از هر یکی دو پاراگراف، مانند یک ترجیع‌بند بارها تکرار کرده بود!

«تبعیض» بدترین و غیرقابل‌توجیه‌ترین رفتاری است که نه‌تنها اعتماد را از بین می‌برد بلکه می‌تواند به بدبینی، بددلی و چه‌بسا کینه و نفرت منجر شود [۱]

فضای غیرشفاف حاکم بر وضعیت جذب نیرو و تبدیل‌وضعیت نیروهای پاره‌وقت، بدبینی و بددلی را تشدید و انگیزه کار را به‌شدت کاهش می‌دهد؛ هر نیرویی که جذب یا تبدیل‌وضعیت می‌شود، در مظان اتّهام پارتی‌بازی قرار می‌گیرد، شایعاتی پراکنده می‌شود و ...

هیچ‌گاه برای اینکه تبدیل‌وضعیت خودم را جلو بیندازم تلاش نکرده‌ام، همواره پیشنهادم این بوده که «برای تبدیل‌وضعیت، نیروهای پاره‌وقت را بر اساس شاخص‌هایی منطقی (سابقه، رضایت مدیران، مدرک تحصیلی و ...) اولویت‌بندی کنید و هرگاه امکانی فراهم شد، بر اساس همان اولویت‌بندی اقدام شود». تمام مخاطبان و مسئولان در مقام حرف این پیشنهاد را کاملاً تأیید کرده‌اند امّا ... چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند!

همۀ این‌ها را گفتم که بگویم با وجود ظلم آشکار و توجیه‌ناپذیری که در حقّم شده است، معتقدم نباید مقابله‌به‌مثل کنیم بلکه بالعکس، برای ایران و در راستای پایبندی به استلزامات وفاق، باید اصرار داشته باشیم که از چهره‌های معتدل و توانمند جناح مقابل در پست‌ها و مسئولیت‌ها استفاده کنیم، مسئله‌ای که دکتر پزشکیان نیز به‌درستی در تشکیل کابینه رعایت کرد.

دیدگاهم را دربارۀ «استلزامات حرکت در مسیر وفاق ملّی» در یادداشت مجزّایی توضیح داده‌ام، اگر مایل بودید مطالعه بفرمایید [۲]

۳. حرکت در مسیر «اتّفاق ملّی»

همان‌طور که دکتر محسن رنانی به‌درستی تذکر می‌دهد، «وفاق» شرط لازم و نه‌کافی است؛ اگر دولت و زیرمجموعه‌هایش (شامل دانشگاه‌ها) نتوانند با استفاده از امکان‌ها و فرصت‌های ناشی از وفاق، تحوّل و «اتّفاق» محسوس، امیدبخش، اعتمادآفرین و دلگرم‌کننده‌ای رقم بزنند، این فرصت تاریخی هم (که به اعتقاد بسیاری می‌تواند آخرین فرصت باشد) از دست می‌رود.

واقعیت این است که آنچه تحت عنوان «وفاق ملّی» از آن یاد می‌شود، در واقع «جوانۀ وفاق» است که اگرچه بسیار ارزشمند است، اگر نتواند به‌مرور طیف گسترده‌تر و فزاینده‌ای را با خود همراه کند ره به جایی نمی‌برد.

ایجاد امید و جلب اعتماد و همراهی فزاینده مستلزم حصول دستاورد و ایجاد تحوّل است.

به نظرم، در این موقعیت، رئیسی که دانشگاه را «مجموعه‌ای از وظایف روتین و روال‌های اداری» ببیند، حتّی اگر پاکدست باشد، از اختیاراتش سوءاستفاده نکند، به استلزامات وفاق پایبند باشد و در مقام مقایسه با تمام رؤسای قبلی هم بهترین محسوب شود، اصلاً کفایت نمی‌کند.

با چنین رویکرد و عملکرد به نسبت مطلوبی نیز جوانۀ شکنندۀ وفاق رشد نمی‌کند بلکه تحلیل می‌رود و می‌میرد.

به نظرم، در این شرایط به مدیر و رئیسی نیاز است که برای طرح و اثرگذاری ایده‌های خلّاقانه و تحوّل‌آفرینِ اشخاص خلّاق و تحوّل‌خواه فرصت و مجال ایجاد کند؛ نگرش‌ها، اشخاص و ایده‌هایی فراتر از روال‌های بوروکراتیک متداول که بتوانند ضمن پایبندی به چارچوب‌های قانونی موجود، تحوّل، امید، اعتماد و انگیزه ایجاد کنند.

۴. پیگیری اصلاحات عمیق، بلندمدّت و پایدار

به‌نظرم، اصلی‌ترین مانع پیگیری اهداف بلندمدّت و اصلاحات عمیق و پایدار، نه «کوتاه‌بودن عمر مدیریت‌ها» بلکه حاکم‌شدن جو شکاف و قطبیت‌‌ها (به جای وفاق و همدلی) است.

اگر دربارۀ مسائل ریشه‌ای و بلندمدّت و راهکارهای آنها گفتگو، همدلی و وفاق وجود داشته باشد، مدیران مختلف همان مسیرهای واحد را دنبال خواهند کرد، امّا در فضای قطبی، افق دید هیچ مدیری نه می‌تواند بلندمدّت باشد و نه عمیق بلکه محکوم به این است که خود را با مسائل و راهکارهای سطحی و کوتاه‌مدّتی مشغول کند که بیشترین کارکردشان «تهیه گزارش کار» است.

این بند را با استفاده از یک مثال و مصداق توضیح می‌دهم، همان مسئله‌ای که در بخش‌های پیشن هم به مناسبی به آن اشاره شد.

یکی از مسائل بنیادین دانشگاه نحوۀ جذب نیرو در بخش اداری است که با چالش‌های زیادی روبه‌روست.

در فضای قطبی حاکم، این مسئله به عرصه‌ای بسیار غیرشفاف و موضع تشدید تعارض‌ها و تقابل‌ها تبدیل شده است.

هر گروهی، تا زمانی که از قدرت دور است، نسبت به هر جذب نیرویی فریادش بلند می‌شود و گروه درقدرت را در جذب نیرو متّهم به پارتی‌بازی و امثال آن می‌کند امّا وقتی خودش در قدرت قرار گرفت از فرصت پیش آمده برای گسترش نیروهای وابسته‌ به خود کمال بهره را می‌برد! این در حالی است که همه می‌دانند بدنۀ اداری دانشگاه زیادی بزرگ شده است، بهره‌وری آن پایین است، همدلی و اعتماد ضعیف است و ...

بنابراین، سیطرۀ فضای تقابل و تعارض (به‌جای گفتگو، توافق و همدلی) موجب شده هر دو گروه به شکل هم‌افزا معضلات مربوط به نیروی انسانی دانشگاه و بخش اداری را تشدید کنند!

چرا بزرگان دانشگاه از طیف‌های مختلف، یکبار دور هم جمع نمی‌شوند تا در این باره، روی یک تصمیم جمعی و بلند مدّت توافق کنند؟!

می‌توان با درنظرگرفتن تمام جنبه‌های امر، برای این مسئله چارچوب و برنامه‌ای بلندمدّت تنظیم کرد. صرفاً به عنوان مثالی خام، اینکه دانشگاه در هر دورۀ مدیریتی (مثلا ۴ ساله) اجازه داشته باشد حداکثر ۴ نفر نیروی جدید را آن هم با بیان علّت (اینکه چه توانمندی‌های خاصّی دارند و برای ایجاد چه تحوّلاتی به دانشگاه آورده شده‌اند) به مجموعه اضافه کند و به جز آن، تبدیل‌وضعیت نیروهای پاره‌وقت در اولویت قرارگیرد، آن هم پس‌از اولویت‌بندی آنها بر اساس شاخص‌هایی منطقی و منصفانه.

علاوه بر این، دانشگاهیان در فضایی تعاملی و همدلانه واقعاً می‌توانند به این فکر کنند که بخش اداری دانشگاه برای جذب نیرو به چه توانمندی‌هایی نیاز دارد و ...

به امید فردایی بهتر

به امید ایرانی آباد

پانویس‌ها

[۱] دردآور آنکه متأسفانه این ظلم‌ها و تبعیض‌ها پشت عناوینی مانند انقلابی، ارزشی، جهادی و امثال آنها صورت گرفته است و اشخاص بیشتری را نسبت به دین و ارزش‌ها بدبین می‌کند. واقعاً کنجکاوم بدانم رئیس مورد نظر، پیش وجدان خودش از این رفتار ظالمانه و تبعیض‌آمیزی که با ما کرد احساس بدی ندارد! آیا در «آخرت»ی که بدان معتقد است، از این بابت مورد سئوال مؤاخذه قرار نمی‌گیرد؟! چه پاسخی دارد؟! در چارچوب فهمی که از اسلام دارد، این رفتارش چگونه توجیه می‌شود؟! و بسیاری پرسش‌های دیگر.

[۲] استلزامات حرکت در مسیر وفاق ملّی


قسمت اول: مقاومت دربرابر نقش «همه‌چیزدان»!


سایر یادداشت‌هایم را می‌توانید از طریق پیوند‌های زیر ببینید:

کانال تلگرام

وبلاگ

صفحه‌ام در اینستاگرام (فعّال نیست)

صفحه‌ام در ریسرچ‌گیت (مقاله‌های علمی)

دولت چهاردهمدانشگاهرئیسوفاق ملیجذب نیرو
دکتری توسعه کشاورزی، فعّال فرهنگی اجتماعی، یادداشت‌نویس! کانال تلگرام: https://t.me/notesofvahidehsani
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید