ویرگول
ورودثبت نام
vahid hasani
vahid hasani
خواندن ۱۱ دقیقه·۴ سال پیش

پادکست واهمه : خانواده مک میلان

واهمه: واقعیت ترسناک‌تر از تخیل

پادکست واهمه در هر قسمت یکی از اتفاقات عجیب و گاهی ترسناک رو که در دنیای واقعی اتفاق افتادن یا ریشه در حقیقت دارن، روایت می‌کنه.

در اولین قسمت با جان اس مک میلان و خانواده اش آشنای می‌شیم که با ساختن مقبره‌ای عجیب، اتفاقات عجیبی رو رغم زد.

جزایر سن‌خوان مجموعه‌ای از جزایر کوچیک و جنگلی هستند که با فاصله کمی از خط ساحلی ایالت واشنگتون قرار دارن. غربی‌ترین جزیره این مجموعه جزایر، سن‌خوان محسوب میشه که کمتر از 7000 نفر در اون ساکن هستن. سکوت اولین حس خوش‌آیندیه که میشه از این جزیره گرفت. این جزیره به معنای واقعی ساکته. هیجان انگیزترین اتفاقی که ساکنینش می‌تونن بهش فکر کنن سکونت خانوم لیزا موره‌تی بازنشسته رشته ورزشی کشتی کچه که در WWF شاغل بوده. اما در بخش شمالی این جزیره بالاتر از بندر روش جاده‌ای هست که به سمت جنگل میره. چیزی که در بین درختان این جنگل قرار داره از چشم بیشتر توریست‌ها دور می‌مونه. حتی اغلب ساکنین جزیره هم از وجود چنین چیز عجیبی بی‌خبرن. این جاده خاکی شما رو مثل شاهرگی که سال‌هاست خون در اون جریان نداره به قلب جنگل میبره. جایی که در اون یک طاق بر روی ستون های سنگی سوار شده. عبارت afterglow vista با فلز بر روی این بنا حک شده. ادامه مسیر شما رو به یه پلکان سنگی می‌رسونه و این پلکان شما رو به بالای یه تپه کوچیک هدایت میکنه. چیزی که در بالای این تپه قرار داره بدون شک توجه و شگفتی هر بیننده‌ای رو جلب می‌کنه. سازه‌ای مدور اولین چیزیه که نظر رو به خودش جلب می‌کنه. ستون‌های بلند سنگی به صورت مدور روی سکویی از جنس آهک قرار دارند. این سازه سقف و دیواری نداره و داخلش از بیرون کاملا نمایانه. در مرکز این بنا یک میز دایره‌ای بزرگ سنگی قرار داره و در اطرافش 6 صندلی از جنس سنگ آهک. تا اینجا شاید به نظرتون عجیب باشه، اما غریب نه. اما اگه بدونین این بنا حکم یه معبد رو داره و بر روی هر یک از این صندلی‌ها بقایای انسان‌های سوزانده شده قرار داره چطور؟

در اواخر قرن 19 میلادی جزیره سن‌خوان به دلیل وجود منابع وسیع آهک شهرت پیدا کرد. از همون موقع تا الان آهک یکی از مهم‌ترین عناصر برای صنایع کود، فولاد و سیمان محسوب می‌شد و بخش اعظمی از مشاغل و درآمد‌های مجموعه جزایر سن‌خوان رو به دوش می‌کشید. در سال 1886 شخصی به نام جان اس مک میلان حق بهره برداری از بخش بزرگی از منابع آهک رو خریداری کرد. آقای مک میلان موفق شد صنعت آهک رو به خوبی توسعه بده در نتیجه به بزرگ‌ترین تولید کننده در سواحل غربی تبدیل شد. مک‌ میلان یه هتل بیست اتاقه در بندر روش، و یک شهرک تجاری در نزدیکی هتل ساخت. همچنین خانه برای کارگران مجرد و متاهل در ردیف‌هایی مجزا و منظم. انبار، اسکله، کشتی، دفاتر اداری، کلیسا، فروشگاه، و حتی طویله هم ساخت. مک میلان با همه ساخت و سازی که انجام داد به ارتش 800 نفره از کارگرانش یه زندگی جدید بخشید. تونست یه جامعه مستقل با منابع آب و خطوط تلفن ایجاد کنه. مک میلان به کارگرانش کوپن‌های خریدی رو می‌داد که فقط در فروشگاه‌های محلی ارزشمند بودن، البته که کارگرا می‌تونستن به دلار هم حقوقشون رو دریافت کنن. این کوپن ها تا سال 1956 در جزیره سن‌خوان معتبر بودن و دست به دست می‌شدن. اما مک‌میلان به ساخت مواردی که گفتم اکتفا نکرد.

آقای مک‌میلان یه شخص غیرعادی بود. سال 1855 متولد شده بود و در دانشگاه دیپول ایالت ایندیانا تحصیل کرده بود. در دانشگاه به انجمن سیگماکای ملحق شد و تلاشش باعث شد تا این انجمن نوپا صاحب شورای عالی و کمیته اجرایی در سطح ملی بشه. در نتیجه به عنوان یکی از اولین روئسای شورای عالی رای آوورد. علاوه بر ارتباطاتی که در انجمن سیگماکای داشت، مک‌میلان یه فراماسون هم بود که به رتبه 32 از 33 دست پیدا کرده بود. در تجارت و سیاست معروف بود و حتی یکی از دوستان تئودور روزولت رئیس جمهور ایالات متحده محسوب می‌شد بارها اون رو ملاقات کرده بود و در هتلش اقامت داشت. مک میلان چهار فرزند داشت، کل خانواده متدین بودن. یکی از فرزندانش خانوده رو ترک کرد و سرنوشت خودش رو خارج از داستان پدر رقم زد.

وقتی مک‌میلان تصمیم به ساخت اقامتگاهی برای آسایش خودش و خانوده‌اش گرفت، همه عناصر مهم زندگیش در ساخت این اقامتگاه تاثیر داشتن. حدس زدین منظورم از اقامتگاه چیه درسته؟ همون بنای سنگی در اعماق جنگل. ساختار این بنا جوریه که واقعا ارزش دیدن داره. در زمان ساخت این بنا جنگل‌های منطقه خلوت‌تر بودن به طوری که از محل بنا ساحل afterglow نمایان بوده. شاید دلیل نام‌گذاری این سازه به afterglow همین بوده. این بنا که سعی شده شبیه به معابد یونان باستان باشه، با استفاده از سنگ آهک و سیمان‌های محصول همون ناحیه سرپا شده. اما چیزی که این بنا رو حیرت‌انگیزتر کرده، تعداد زیادی از پیام‌های سری و معانی مخفی هستن که در ساختار اون به کار رفته. برخی از این پیام‌ها به شوالیه‌های معبد اشاره دارن و برخی دیگه به ارزش‌های دینی مک‌میلان. برای مثال: برای رسیدن به این مقبره باید از سه سری پله بالا برید. سری اول از سه پله تشکیل شده که اشاره به دوران زندگی انسان داره. کودکی، جوانی و پیری. سری دوم از پنج پله تشکیل شده که به حواس پنجگانه اشاره می‌کنه و سری سوم با هفت پله که به هفت هنر و علم آزادیخواه اشاره داره. دور میز هم هفت ستون قرار داره اما به طرز عجیبی، غربی‌ترین ستون شکسته. این شکستگی اما عمدی ایجاد شده قسمتی از ستون از بالا و پایین موجوده. به این معنی که مرگ همیشه یه کاره ناتموم برامون می‌زاره. در این مقبره جا برای هفت صندلی موجوده اما شش صندلی وجود داره این صندلی از ابتدا ساخته نشده. احتمالا اشاره به فرزند مک میلان داره که خانواده رو ترک کرد. همه موارد مذکور به جزئیات حیرت انگیز این بنا از نظر معماری اشاره داشت. اما موارد مرموزی هم هستن که از دوربین عکاسان جا می‌مونن. مثل تجربه‌های مختلفی که بازدید کننده‌گان از این مقبره داشتن. که از اواسط دهه 1950 شروع شد. همونطور که گفتم این مقبره سقف نداره، احتمالا به خاطر هزینه گزافی که مک‌میلان برای سقف باید متحمل می‌شده از ساخت اون منصرف شده. با این حال بازدید کننده‌گانی که در روزهای بارانی درون این سازه حضور پیدا کردن بارها گزارش دادن که بارش بارون رو حس نکردن. برخی، فضای‌های سردی در این مقبره و برخی دیگه شنیدن صداهایی رو تجربه کردن با اینکه کسی اطرافشون نبوده. افرادی که جرئت کردن روی صندلی‌ها بشینن با اینکه می‌دونستن خاکستر خانواده مک‌میلان در وجود این صندلی هاست حس ناخوشآیندی داشتن و حتی حس کردن که شخصی داره هلشون میده. نور آبی در بالای صندلی‌ها در شب هم بارها گزارش شده. افرادی ادعا کردن که در شب‌هایی که ماه کامله اعضای خانواده مک‌میلان رو دور میز دیدن که مشغول بگو و بخند بودن.

اما علاوه بر مقبره بخش‌های دیگه از جزیره هم بودن که تجربه‌های عجیبی رو رغم زدن.

خانه اصلی که مک‌میلان برای خانوده‌اش ساخت در کنار هتل 20 اتاقه هارو که خودش ساخته بود قرار داشت. دفتر و خونه خانم آدام که مدت بسیار طولانی منشی شخصی مک‌میلان بود هم در کنار خونه مک‌میلان قرار داشت. مدت‌ها بعد هتل بندر روش هم دور هتلی که مک‌میلان ساخته بود بنا شد در نتیجه از ساختمون هتل قدیمی به عنوان غذاخوری و فروشگاه استفاده کردن. غذاخوری یکی از مکان‌هایی بود که اتفاقات عجیب بارها در اون رخ دادن. مدیر غذاخوری ادعا کرده که چند باری شاهد اتفاقات غیر منطقی در اونجا بوده. برای مثال یه شب که همه چراغ‌ها رو خاموش و درها رو قفل می‌کنه تا بره متوجه میشه که شمع روی یکی از میزها مجددا روشن شده وقتی برمیگرده که شمع رو خاموش کنه صدای روشن شدن دستگاه‌های تهویه در آشپزخونه رو می‌شنوه. کارکنان غذاخوری روشن و خاموش شدن مخلوط کن، اجاق و تستر رو بارها گزارش دادن. درِ فروشگاه هم چند باری خودبه‌خود باز و بسته شده و اثاثیه اتاق پشتی فروشگاه چند باری تغییر چیدمان پیدا کردن. یکی از کارمندان فروشگاه شاهد شکسته شدن همه شیشه‎ها بوده اونم به صورت تک به تک و بدون اینکه کسی بهشون دست بزنه. خوده هتل هم از اتفاقات عجیب بی بهره نمونده. شایعاتی از حضور روح در هتل مطرح شدن. کارمندان هتل گفتن که در طبقه دوم روح یک خانم میان‌سال با لباس بلند رو دیدن و از اتاق‌هایی که خالی بودن صداهایی شنیدن.

تاثیگذاری آدم‌های اطرافمون روی زندگی ما جالبه. تا زمانی که زنده‌ان حضورشون رو حس می‌کنیم اما بعد از اینکه از بینمون میرن فقط خاطرشون رو گوشه ذهنمون داریم، خاطراتی که گاهی از واقعیت هم واقعی ترن. این خاطرات با اشیاء یادگاری یا میراث یا حتی فکر به حضور گرمشون در مکانی که در اون هستیم، زنده تر میشن. مفهوم روح شاید از بدو زمان وجود داره. بعد از اینکه عزیزی از این دنیا میره به این فکر می‌کنیم که روحش در چه حالیه. شاید داستان‌‌های مربوط به ارواح از همین موضوع نشأت می‌گیره تا بتوینم فقدانمون رو تسکین بدیم. بعد از مرگ حتما یه جایی میریم دیگه درسته؟ آمادگیش رو داریم؟ آیا فراموشی می‌شیم؟ جان مک میلان با تمام وجودش به اینکه بعد از مرگ باید در خاطر دیگران بمونه باور داشت. در نتیجه پیکر خودش و خانواده اش بعد از مرگ باید جایگاهی در شأن زندگیشون داشته باشن. مقبره‌ی Aftetglow vista دلیلیه بر ثابت قدم بودن یک شخص به باورهاش.

اگه یادتون باشه گفتم مردم گزارش‌هایی از دیده شدن نور بالای صندلی‌ها داده بودن. شاید یه دلیلی براش وجود داشته باشه. بخشی از عمارت قدیمی که تغییر کاربری به غذاخوری و فروشگاه دادن قبل از اون منزل خانم آدام بینگ منشی معتمد آقا مک میلان بوده. که سال‌های طولانی در کنار این خانواده حضور داشته و عملا عضوی از خانواده محسوب میشده. خانم بینگ قبل از مک میلان بزرگ می‌میره در نتیجه خبر مرگش غم و اندوه زیادی رو برای خانواده مک میلان به بار میاره. شایعه‌ها حکایت از این داشتن که خانم بینگ خودکشی کرده اما بررسی‌ها مرگ طبیعی رو نشون می‌دادن. جسد خانم بینگ سوزونده شد و خاکسترش رو داخل یه جعبه سنگی ریختن و در دفتر پل مک میلان جوانترین فرزند خانواده گذاشتن. پل مک میلان بعد از مدتی خاکسترش رو به مقبره برد تا خانم بینگ رو هم به جمع خانواده اضافه کنه. اما شاید خانم بینگ از این تصمیم راضی نبوده باشه شاید بعد از تمام زحماتی که برای این خانواده کشیده دلش نمی‌خواسته توی مقبره سرد و تاریک به آرامش برسه. بعد از انتقال خاکستر خانم بینگ اواسط دهه 1950 به مقبره بود که دیده شدن نورها و شنیده شدن صداها شروع شد. از همون موقع بود که اتفاقات عجیب داخل هتل شروع شدن. کسی نمی‌تونه خانم بینگ رو سرزنش کنه حق این رو داشته که زندگی ابدیش رو به دور از توریست‌ها و باد و بارون بگذرونه.


https://virgool.io/d/khblojtiuh5d/<html>
https://virgool.io/d/khblojtiuh5d/<iframesrc=
https://virgool.io/d/khblojtiuh5d/</html>


پادکست واهمه رو می‌تونید از کست‌باکس ، استپاتیفای ، گوگل‌پادکست ، اپل‌پادکست ، ناملیک و شنوتو بشنوید.

وبسایت: مَردمک‌مدیا

پادکستداستانعجیبآمریکاواقعی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید