ده دوازده سال پیش که مفهوم استارتاپ در بازار کسب و کارهای ایرانی ظهور کرد، از دید خیلی ها بیشتر شبیه این بود که عده ای جوان دور هم جمع شده اند و بدون توجه به واقعیت های جامعه بدنبال بچه بازی هستند. بچه بازی که در نهایت منجر به خلق ارزشهای بسیاری شد. و کسب و کارهای آنلاین در ایران رونق گرفتند.
سرمایه گذارها حضور فعال داشتند، نه فقط ایرانیشان بلکه از خارج هم می آمدند و روی استارتاپ های ایرانی سرمایه گذاری میکردند. زیر پر و بال عده ای خاص هم گرفته شد و حسابی رشد کردند و ارزششان بسیار فراتر از حد تصور خیلی از بازاری های بزرگ شد. استارتاپ ها دیگر یک شوخی و بچه بازی نبودند بلکه واقعیت جامعه بودند. واقعیت این بودند که عده ی جوان با آرزوهای و هدف های بزرگ توانستند ارزش خلق کنند و گره از مشکلات مردم باز کنند و حتی زندگی هموطنانشان را راحت تر کنند.
ولی نکته مهم این بود که استارتاپ ها هم در بدنه اقتصاد نابسامان کشور دچار نابسمانی شدند. طبیعی است که وقتی اقتصاد کشور به اندازه کافی رشد نکند، هر فعالیت اقتصادی که در دل آن هم شکل بگیرد، طبیعتا نمیتواند از حدی بیشتر رشد کند. در هر صورت طی سالیان اخیر به جز معدود استارتاپ هایی که با حمایت های خاص شرکت های و سازمانهای بزرگ روی پر قو بزرگ شدند شد، باقی شان دچار مشکل و معضل شدند. و حتی کار به جایی رسید که بسیاری از استارتاپ ها حتی بعد از جذب سرمایه، آنهم در شرایطی که سرمایه گذار نبود و یا کم بود، شکست خوردند. عده ای هم با هزار مصیبت خودشان را سرپا نگه داشتند و آرام آرام به جلو خزیدند.
واقعیت ماجرا این است که تمام کسب و کارها (به جز عده ای خاص)حیات و مماتشان در گرو وضعیت اقتصادی کشور متبوعشان است. صد البته عرایضم سیاه نمایی نیست و امیدوارم با بهبود شرایط اقتصادی کشور جان تازه ای در رگ های بی جان استارت آپ های ایرانی دمیده شود، و حتی باعث شود که آنها که بریدند و رفتند هم به کشور بازگردند. اینها واقعیت ها و امیدهای من از دیدگاه شخص خودم است. دوست دارم ایرانم سربلند باشد، دوست دارم جوانهای کشورم امیدوار باشند و دست از آرزوهای بزرگشان بر ندارند و ایران جایی باشد که باور داشته باشند میتوانند در آن ارزش آفرینی کنند.