انتقاد کردن کار سختی نیست. برای همین است که آدمها که خارج گود هستند خیلی راحت میگویند اگر من بودم فلان میکردم، بیسار میکردم. اگر توانش را داری چرا تو وسط گود نیستی. قاعدتا جاهایی حق دارند مثلا افرادی که توانایی ندارند به واسطه گردن کلفتی یکی دیگر ، به وسط گود رفته اند. ولی اینطور هم نیست که همه آدمها هر پست و مقامی دارند لزوما بر این اساس وسط گود باشند. کلا در میدان بودن و ماندن کار راحتی نیست. گاهی آدمها همه تلاششان را هم میکنند ولی نمیتوانند، چون برای یک کار خاص اصلا شاید استعدادش را هم نداشته باشند. ولی به واسطه نشست و برخاستهایم با آدمهای مختلف میبینم که برخی افراد واقعا شایستگی انجام کاری را دارند ولی میدان کافی به آنها داده نشده است. این آدمها اگر نتوانند کاری از پیش ببرند، دلسرد و ناامید میشوند. اگر ناامید شدند سخت است که دوباره امیدوارشان کرد. مثل رشته ای است که اگر بریده شد دیگر هیچوقت نمیتوان به هم گره اش زد. حتی بزور هم گره اش بزنی باز هم از هم باز میشود. در مملکتمان ازین آدمها زیاد هستند. برخی هایشان هم سر جای درستش هستند. برای مملکتشان جانشان را میدهند. نگاه چپ دشمن به ایران را هرگز بر نمیتابند. همانهایی که روزی برای جنگ با دشمن بعثی با شوق رفتند و دیگر برنگشتند. خوشبحالشان. همانها که تحمل اهانت به حریم اهل بیت را نداشتند و رفتند و به درجه شهادت رسیدند. هستند آدمهایی که با جان و دل برای وطنشان خدمت میکنند. اگر همینها نبودند وطن الان وطن نبود. شاید یکی از دلایلی که این همه دو دستگی و بی اعتمادی این روزها بین مردم افتاده است بخاطر این باشد آنهایی که توان و اراده مقابله با این مشکلات را دارند در میدان حضور ندارند. یا هستند ولی توان اجرایش را ندارند. رسانه های فارسی زبانی که مشخص نیست چه کسی تامینشان هم میکنند، نانشان در همین اختلاف و دو دستگی است. بالاخره برای هدفی راه اندازی شده اند، و قاعدتا هدفشان یکپارچگی مردم نیست. حتی آگاه بخشی شان هم در راستای اهدافشان است. از این سمت هم رسانه ملی که باید واقع بینانه تر موضوعات را بررسی کند، من احساس میکنم از آن طرف بوم افتاده است. مردم به رسانه ملی بی اعتماد شده اند. و نگرانی ها را بیشتر میکند. هر کس از هموطنانمان که کشته میشوند و یا خاری در چشمشان میرود، خیلی ها هستند که در میدان هستند و ناراحت میشوند و قصدشان هم اصلاح امور است. ولی در شرایطی قرار گرفته ایم که مردم حالا نه همه شان یک حس بی اعتمادی در آنها به وجود آمده است. ما که پای همه چیز نشستیم، پای تحریم، پای جنگ، پای وضعیت بد اقتصادی.پای همه چیز کشورمان نشسته ایم که سربلندی اش را ببینیم. که کسی حق نداشته باشد نگاه چپ به کشورمان کند. باز هم هستیم. میمانم برای سعادت کشورمان ایستادگی میکنیم. در بیزنس هم همین است، عده ای فقط منتقد هستند. نمیخواهم بگویم نقد کردن بد است، نمیخواهم هم بگویم نقد باید حتما سازنده باشد. برخی ها کارشان نقد کردن است. تا وقتی که با اهداف کلی یک کسب و کار در تعارض نباشد میتوان از انتقادهایشان استفاده کرد و چه بسا باعث رشد شرکت هم شد. هرچقدر انتقاد ها سازنده تر باشند و در راستای اهداف یک بیزنس باشند، قطعا مفیدتر هستند و با ارزش تر. ایرانمان همیشه مقتدر باشد و ما هم همیشه سربازش.