میخواهم بنویسم. آنقدر تفکرات از اینطرف و آن طرف هجوم می آورد که نمیتوانم کنترلشان کنم. دوست داشتم میشد به یک باره همه آن را مینوشتم. دوست دارم از باران بنویسم. از هوای بارانی که از دیروز ذوق زده ام کرده است، از هوای با نم بارانی که از دیشب تا صبح در اتاقم پرسه میزد و خوابی که به قدر کفایت از آن بهره بردم. از گربه ها بنویسم. دو تا گربه نازنینی که در خانه ام است و نام هر دویشان هم گربه هست و وقتی صدایشان میزنم هرکدام که در نظرم باشد همان برمیگردد و نگاهم میکند. ازین که امروز گربه دستش را بر سر گربه کوبید ، آنقدر محکم که تنم لرزید. ازینکه هنوز با هم دوست نشده اند ولی دشمن هم نیستند، از شیطنت هایشان، هریک به غذای دیگری حمله میکند و بعد که غذای او را تمام کرد برمیگردد و غذای خودش را هم میخورد. البته گربه جدید بیشتر این کار را میکند شاید فکر میکند باید هرچه هست بخورد، شاید دیگر قحطی شد و غذا گیرش نیامد. یا شاید هم فکر میکند هرچه غذا هست امروز بخورد تا فردا هم خدا بزرگ است.چون که فردا شد فکر فردا میکنم. ماجرای گربه ها را همینجا رها میکنم. تیکه دیگر از حملات فکری ام بحث شرکت است و پیش بردن چندین بیزنس با یکدیگر ، از طرفی پیش بردن چند کسب و کار با هم نگرانی عدم تمرکز را دارد و هم اینکه به معنی واقعی تخم مرغهایت را در یک سبد نمیچینی، من خوشحالم همکارانی دارم که هریک گوشه ای کارها را گرفته اند و نیک اندیش را با همه بالا و پایین هایش در اقیانوسی متلاطم پیش میبرند، اقیانوسی که هر روز به رنگی در می آید و بوته ای است برای آزمایش ما، برای اینکه بدانیم و بفهمیم چقدر برای خودمان و برای همکارانمان و برای کشورمان و در نهایت جهانی که در آن زندگی میکنیم مفید هستیم. تا چقدر میتوانیم ناهمگونی ها را تحمل کنیم و بسازیم و بسازیم و مفید باشیم. از سوی دیگر اما هجومی از افکار به سراغم می آید از بحث قانونگذاری در ایران، ازینکه مثلا در بحث کریپتو کارنسی بجای اینکه هر روز پیشرفت کنیم، فرصت ها را از دست میدهیم. به جایی رسیده ایم که گاهی حتی گاهی میگویم دیگر فرصت ها را از دست دادیم حداقل نگذاریم تهدیدهای این حوزه گریبانمان را بگیرد. از زمانی که کریپتو کارنسی ها در دنیا ظهور کرد ما هم در ایران شاهد رشدش بودیم، بدون هیچ حمایتی سعی کردیم مردم را هم نسبت به آن آگاه کنیم. در ابتدا که در مجموعه حاکمیت کسی به رسمیت نمیشناختش، و حالا که دیگر دیده اند کریپتو کارنسی ها و بلاکچین یک تکنولوژی غیرقابل مبارزه هست، همه به تکاپو افتاده اند، تقریبا هر نهادی مرتبط یا غیر مرتبط یک کمسیون یا کارگروه در دل سازمانش در خصوص رمز ارز و بلاکچین تشکیل داده است و کاری هم از پیش نمیبرند، همه میخواهند بی تفاوت نباشند، ولی نمیخواهند هم با نگاه قانونمدارانه واردش شوند و تکلیفش را روشن کنند. نتیجه اش هم این است هر روز باید در نهادی حاضر باشیم و پاسخگو، چون هیج متولی خاصی تا به الان برایش تعیین نشده است. همه اینها را هم تحمل میکنیم با امید به فردایی بهتر. به امید آنکه لج و لجبازی ها کنار گذاشته شود و اجازه دهند همین فعالانی که برادریشان را به نظام ثابت کرده اند وارد میدان شوند، بدانند و امیدوارم از قبل میدانند ما سربازان وطن همیشه آماده خدمت به کشورمان هستیم. کارنامه اعمالمان همیشه روشن و شفاف بوده است و همیشه بر این باور بوده ایم ، ما با وجود همه محدودیت هایی که دشمنانمان علیه مان وضع کرده اند باز هم میتوانیم پیشرو باشیم، حمایت خارجی هم نیاز نداریم، آنها به ما ثابت کرده اند خیرخواه ما نیستند، ولی حداقل حمایت داخلی را داشته باشیم، تا بتوانیم خدمت کنیم، شغل ایجاد کنیم و مفید باشیم. باز هم هجمه های فکری ادامه دارد، باقی اش باشد برای روزی دیگر، وقتی دیگر.
همه صیدها بکردی هله میر بار دیگر
سگ خویش را رها کن که کند شکار دیگر
همه غوطهها بخوردی همه کارها بکردی
منشین ز پای یک دم که بماند کار دیگر
همه نقدها شمردی به وکیل درسپردی
بشنو از این محاسب عدد و شمار دیگر
تو بسی سمن بران را به کنار درگرفتی
نفسی کنار بگشا بنگر کنار دیگر