ورا مدیا | Vara Media
ورا مدیا | Vara Media
خواندن ۳ دقیقه·۱۰ ماه پیش

فلسفه علم (Philosophy of Science)

فلسفه علم شاخه ای از فلسفه است که به مبانی، روش ها و پیامدهای (مفاهیم) علم می پردازد. سؤالات اصلی این مطالعه مربوط به این است که چه چیزی به عنوان علم واجد شرایط است، پایایی نظریه های علمی و هدف نهایی علم.
این رشته با متافیزیک، هستی شناسی و معرفت شناسی همپوشانی دارد، برای مثال، زمانی که رابطه بین علم و حقیقت را بررسی می کند. فلسفه علم بر جنبه های متافیزیکی، معرفتی و معنایی علم تمرکز دارد. مسائل اخلاقی مانند اخلاق زیستی و سوء رفتار علمی اغلب به جای فلسفه علم، اخلاق یا مطالعات علمی تلقی می شوند.


در مورد بسیاری از مشکلات اصلی مربوط به فلسفه علم، از جمله اینکه آیا علم می تواند حقیقت را در مورد چیزهای غیرقابل مشاهده آشکار کند و اینکه آیا اصلاً استدلال علمی را می توان توجیه کرد، بین فلاسفه اتفاق نظر وجود ندارد.

علاوه بر این سؤالات کلی در مورد علم به عنوان یک کل، فیلسوفان علم مسائلی را در نظر می گیرند که برای علوم خاص (مانند زیست شناسی یا فیزیک) کاربرد دارند. برخی از فیلسوفان علم نیز از نتایج معاصر در علم استفاده می کنند تا به نتایجی در مورد خود فلسفه برسند.

در حالی که قدمت اندیشه فلسفی مربوط به علم حداقل به زمان ارسطو برمی گردد، فلسفه عمومی علم تنها در قرن بیستم در پی جنبش پوزیتیویستی منطقی (تجربه گرایی منطقی) به عنوان یک رشته متمایز ظهور کرد، که هدف آن تدوین معیارهایی برای حصول اطمینان از معنادار بودن تمامی گزاره های فلسفی و ارزیابی عینی آنها بود.

چارلز سندرز پیرس و کارل پوپر از پوزیتیویسم برای ایجاد مجموعه ای مدرن از استانداردها برای روش شناسی علمی عبور کردند. کتاب ساختار انقلاب‌های علمی در سال 1962 توماس کوهن نیز شکل‌دهنده بود و دیدگاه پیشرفت علمی را به عنوان کسب دانش پیوسته و تجمعی مبتنی بر روش ثابت آزمایش سیستماتیک به چالش می‌کشید و در عوض استدلال می‌کرد که هر پیشرفتی نسبت به یک «پارادایم» است. مجموعه سؤالات، مفاهیم و شیوه هایی که یک رشته علمی را در یک دوره تاریخی خاص تعریف می کند.

متعاقباً، رویکرد منسجم‌گرایانه به علم، که در آن نظریه‌ای اعتبار می‌یابد که مشاهدات را به عنوان بخشی از یک کل منسجم معنا کند، به دلیل کار کواین و دیگران برجسته شد.برخی از متفکران مانند استفان جی گولد به دنبال این هستند که علم را در مفروضات بدیهی، مانند یکنواختی طبیعت، پایه گذاری کنند.

اقلیتی از فیلسوفان، و به ویژه پل فایرابند، استدلال می کنند که چیزی به نام «روش علمی» وجود ندارد، بنابراین همه رویکردهای علم، از جمله رویکردهای ماوراء طبیعی صریحاً باید مجاز باشند.رویکرد دیگر به تفکر در مورد علم شامل مطالعه چگونگی ایجاد دانش از دیدگاه جامعه‌شناختی است، رویکردی که توسط دانشمندانی مانند دیوید بلور و بری بارنز ارائه شد. در نهایت، یک سنت در فلسفه قاره ای به علم از منظر تحلیل دقیق تجربه بشری می پردازد.

فلسفه‌های علوم خاص از پرسش‌هایی درباره ماهیت زمان که توسط نسبیت عام اینشتین مطرح شد تا پیامدهای علم اقتصاد برای سیاست‌های عمومی را در بر می‌گیرد.موضوع اصلی این است که آیا اصطلاحات یک نظریه علمی را می توان درون یا بین نظری به اصطلاحات نظریه دیگر تقلیل داد.یعنی آیا شیمی را می توان به فیزیک تقلیل داد یا جامعه شناسی را به روانشناسی فردی؟

سؤالات کلی فلسفه علم نیز در برخی از علوم خاص با ویژگی های بیشتر مطرح می شود. به عنوان مثال، مسئله اعتبار استدلال علمی در مبانی آمار به شکلی متفاوت دیده می شود .این سؤال که چه چیزی علم محسوب می شود و چه چیزی باید حذف شود به عنوان یک موضوع مرگ یا زندگی در فلسفه پزشکی مطرح می شود.

علاوه بر این، فلسفه‌های زیست‌شناسی، روان‌شناسی و علوم اجتماعی به بررسی این موضوع می‌پردازند که آیا مطالعات علمی طبیعت انسان می‌تواند به عینیت دست یابد یا ناگزیر توسط ارزش‌ها و روابط اجتماعی شکل می‌گیرد.


مترجم: رامین کامجو (کارشناس ارشد روانشناسی تربیتی)

فلسفه علمعلمرامین کامجوروانشناسی
گروه تولید محتوا و طراحی گرافیک ورا مدیا
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید