ویرگول
ورودثبت نام
Vahid panahi
Vahid panahi
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

خیلی دور و خیلی نزدیک یک روز معمولی

هر روز در بازگشت از محل کار به منزل مسیر مشخص و تکراری را طی می کردم. ابتدا خیابانی شلوغ، سپس مترو و بعد از آن کوچه پس کوچه های خلوت.

یکی از روزهای تکراری که از مترو که پیدا شدم، احساس تازه ای به من دست داد. بوی بهار همه جا به مشام می رسید و نم نم باران جلوه ای تازه به مسیر همیشگی ام داده بود. اردیبهشت ماه بود...

کوچه مثل همیشه خلوت و ساکت و من آهسته قدم بر می داشتم. در کنار ساختمانی با دیوار آجری بلند توجه ام به یک جفت کبوتر چاهی عاشق جلب شد که به جمع آوری خار و خاشاک برای ساخت و تکمیل لانه مشغول بودند. چه لذت بخش بود تماشای تکاپوی آنها، و زیباتر اینکه گهگاهی رقص کنان به دور هم میچرخیدند و قربان صدقه هم نیز میرفتند .

کمی جلوتر موش کوچکی که تکه غذایی در دهان داشت جسورانه و باسرعت هر چه تمام تر خود را از آن سوی کوچه به باغچه کنار پیاده رو رساند و در درون بوته هایی که احتمالا در آنجا خانه داشت مخفی شد، تا به حال اینقدر از دیدن این حیوان به اصطلاح ما آدمها موذی، هیجان زده نشده بودم، به یاد کارتونهای کودکیم افتادم و لبخندی بر لبانم نقش بست.

جلوتر در باغچه ای کوچک برگهای سبز شمشادها و پیچکها به مانند چشمان نوزادی تازه متولد شده برق می زدند. به قول شاعر همه تن چشم شدم... آنقدر حواسم به محیط اطرافم بود که حتی زیر قدمهایم را نیز رصد می کردم.

آن طرف، کرم کوچکی با ریتم آهنگینی که با آواز قناری همراه بود. روی موزاییکهای خیس به این طرف و آن طرف می خزید گویی سرمست از آب بارن به گردش آمده بود. به دنبال قناری گشتم. او محصور در قفس بالکن همسایه بود.

آنروز همه چیز را از نزدیک و با دقت نگریستم، از آن معدود روزهایی که برای دقایقی زندگی و آنچه را که هر روز در اطرافم اتفاق می افتد را دیدم و شنیدم و حس کردم.

بعد از رسیدن به منزل در تنهایی و سکوت نیز به دور دستها سفر کردم و از سیاره ای دیگر به زمین نگریستم. کبوتر و موش و کرم و قناری و همچنین خود را دیدم که به زندگی مشغول بودیم، همانگونه که از میلیونها سال قبل از ما نیز موجودات به همین منوال زندگی کرده اند و در آینده نیز خواهند بود.

اما در نهایت این هنر ماست که بتوانیم در هر لحظه از زمان، تمام این بودنهای در حال گذر را عاشقانه درک کنیم، بیاندیشیم و به زیبایی های آن پی ببریم...

گاهی هم از دور به دنیا نگاه کنیم
گاهی هم از دور به دنیا نگاه کنیم


زندگیعشق
دلنوشته ای برای زندگی در لحظه اکنون
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید