ویرگول
ورودثبت نام
ویران
ویران
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

سلامی عالی به منِ جدیدِ من

سلام، حتما شنیدین میگن برای تغییر دیر نیست یا هروقت ماهی رو از آب بگیری تازه هست. بخاطر اتفاقایی که چندوقت پیش برام افتاد، بهتر بود تا خودم رو تغییر بدم و یه ورژن جدید از خودم رو ارائه بدم. یکی از کارهایی که باعث میشد آپدیت جدید رو دریافت کنم، نوشتن بود. کجا بهتر از اینجا؟

اگه براتون پیش اومده از خواب بیدار شدین و خودتون رو مضطرب دیدین، میتونه بخاطر یه اتفاق از گذشته باشه. نمیدونیم چه اتفاقی، فقط میدونیم از گذشته س. یه راه هست میتونه یه کمک گنده بهتون بکنه؛ کاغذ و قلم (!!). آره، کاغذ و قلم بردارین سه چارتا فوحش آبدار روش بنویسین، مچاله کنین، بعد پاره کنین و بعد بندازین دور. اگه بعدش حس خوبی بهتون دست داد برا منم دعا کنین.

حالام بعضیا هستن میگن مضطرب هستیم ولی مطمئنیم بخاطر گذشته نیست. به نظرمون بخاطر آینده هست. کار خاصی نباید بکنین :) همون کار قبل رو انجام بدین کفایت میکنه. فقط دعا یادتون نره.

هربار که مینویسین و میندازین دور، تَنِش های منفی رو جدا میکنین از خودتون. منم تقریباً همین طوری ورژن خودم رو یکی بردم بالا. یه وقتایی یه چیز جدید باید به وجود بیاد تا بری بالا، یه وقتاییم یه چیزی رو باید بدی تا بری بالا. حتی شاید به قیمت جونت.

یه وقتایی تغییر به قیمت جونت تموم میشه، ولی تموم میشه. قال ویران علیه السلام

اصلاً بذار واضح تر بگم. یا اصلا چرا بگم، عکس پائین رو نگاه کنین :

تغییر
تغییر

نگاه کردین؟ یکم بیشترتر نگاه کنین. چی رو بیشتر متوجه شدین؟

اینکه داره میسوزه؟ اینکه داره نور میده؟ اینکه داره خاکستر میده؟ اینکه داره زیبایی به وجود میاره؟ یا انکه داره از جونش میاه میذاره؟

بله، همشون درسته. مولکول مولکول گوگرد چسبده به هم تا شده یه فشفشه. فشفشه تا ابد فشفشه س. مگه اینکه یکی کبریت بگیره بهش بسوزه تا تغییر کنه. پس باید بسوزه تا تغییر کنه. بدون سوختن هم میشه تغییر کرد؛ اینکه تیکه تیکه ش کنی، درسته؟ شاید بگی نه :)

میسوزه، ولی، از این حالتی که هست در میاد. دست نیافتنی میشه. میره تو هوا. جایی که به گَرد پاشم نمیرسی. وقتی داری تغییر کنی و از این حالتت در میای چندتا اتفاق میفته؛ به نظرت چیا هستن؟

  • نور میدی
  • زیبایی درست میکنی
  • از مثل بقیه بود جدا میشی
  • فشار رو تحمل میکنی
  • میسوزی
  • و در نهایت آزاد میشی ...

الکی اتفاق نمیفته. به قول یه بنده خدایی دهنت خدمات شده تا به اینجا رسیدم. اون وقت تو میگی یه شبه


چند وقت پیش یه اتفاقی برام افتاد که نباید می افتاد! چون تقریباً میدونین چیه دیگه نمیگم. ولی میگم. شکست دوست داشتنی خوردم. در حد عشق نه، دوست داشتن. مجبور بودم بسوزم و خاکستر بشم، که یه جورایی شدم. ولی خاکسترم رو زمین نریخت. مثه فشفشه رفت(م) تو هوا. بماند و بگذریم...

خیلی سخت بود، ولی تغییر کردم. کار نشد نداره. هرچی بخوای میشه. فقط یادت باشه اگه بخوای یه اتفاقی برات بیفته، مهم ترین عاملش خودتی.

مهم ترین عامل اتفاقی که برات میفته، خودتی. قال ویران علیه السلام

من سعی کردم به زبون خودمونی جوری بنویسم که تا تهشو بخونین. حالا که رسیدین به تهش، دوست داشتین دوتا کار بکنین. لایک کنین و لینک نوشته رو به بقیه بدین.

به امید خدا که فردا صبح از خواب بیدار شدین بدون اضطراب باشین.

تغییرجدیداضطرابزندگیمن جدید
حدودا سال 91 اسم ویران رو شنیدم. کم کم به این اسم علاقه پیدا کردم. این جا رو برای تخلیه فشارهای ذهنی ام ساختم. هرجایی که قرار باشه بنویسم، منو از لحظه قبلم آروم تر میکنه. پس از نوشته هام لذت ببرید ...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید