ویرگول
ورودثبت نام
فاطمه راجی
فاطمه راجی
خواندن ۸ دقیقه·۱ ماه پیش

حرمت نفس

امروز یه ویدیویی در مورد حرمت نفس ( عزت نفس) در یوتیوب دیدم که به نظرم جالب اومد.

میدونین که ریشه بسیاری از مشکلاتی که همه ما باهاش درگیر هستیم به نبود حرمت نفس برمیگرده. چیزی که احتمالا باید در کودکی در ما نهادینه میشده ولی به هر دلیل مثل نداشتن پدر و مادر آگاه که در بسیاری از موارد خودشون هم از حرمت نفس کافی برخوردار نبودن، اتفاق نیفتاده. حرمت نفس یعنی تصورو باوری که فرد در مورد خودش داره. اینکه خودش رو چطوری میبینه و پذیرفته.

عدم حرمت نفس دو تا مشکل بزرگ برای ما ایجاد میکنه:

1) این فکر که من خوب نیستم.

2) من خواستنی و دوست داشتنی نیستم.

هر دوی این باورها موجب میشه ما بخشهایی از خودمون رو پنهان کنیم چون فکر میکنیم خوب نیستن و باید برن تو بخش تاریک وجود مون.( در این مورد در پست جدا توضیح دادم که میتونین لینکش رو با کلیک روی کلمه با فونت آبی پیدا کنین)

حالا بیاین ببینیم نداشتن حرمت نفس کافی، چه مشکلات دیگه ای رو میتونه در ما ایجاد کنه و چطوری در طول زندگیمون بروز پیدا میکنه؟

این باور که من نباید شکست بخورم یا اینکه همیشه خودمون رو با بقیه مقایسه میکنیم. این باورها نقش مکانیسم دفاعی رو برامون بازی میکنن تا کمتر آسیب ببینیم. اگه از حرمت نفس پایین رنج ببریم، در ارتباط با دیگران میخوایم ثابت کنیم که خوب و دوست داشتنی هستیم و ممکنه در جمع دوستان یا خانواده، کارهایی رو انجام بدیم یا رفتارهایی رو بکنیم که فقط به خاطر دریافت حس تائید و اینکه دوست داشتنی باشیم باشه، نه اینکه واقعا با اون رفتار احساس راحتی میکنیم .به زبان ساده تر خودمون رو مجبور میکنیم کارهایی رو انجام بدیم یا حرفهایی رو بزنیم که آخر کار حس تائید رو از بقیه بگیریم و مطمئن باشیم در انتهای کار از سوی کسی در اون جمع طرد نشیم.مشکل این رفتار چیه؟

اینکه خود واقعیمون نیست که سکان رو به دست گرفته و ما رو هدایت میکنه بلکه اون بخش ترسیده ما داره عمل میکنه. اون بخشی که از طرد شدن، دوست داشتنی نبودن، خواستنی نبودن میترسه و برای رهایی از این ترس دست به رفتارها یا اعمالی میزنه که از این حس دورش کنه. در واقع فرد مجبور به بازی در نقشی میشه که انرژی زیادی قراره ازش بگیره و چون با خود واقعیش فاصله داره ممکنه در آخر کار حس خوبی هم نسبت به خودش نداشته باشه. یا اینکه بعد از بازی در این نقش اگه اون حس تائید و خواستنی بودن رو از اطرافیان نگیره به شدت ناامید و دلسرد میشه و شاید تصمیم بگیره دیگه وارد جمعی نشه یا صحبتی نکنه.

حالا در ویدیویی که در اول متن بهش اشاره کردم، 10 نشانه رو ذکر میکنه که نشون میده ما مشکل حرمت نفس داریم:

1) پنهان کردن بخش هایی از خودمون در برابر دیگران ، چون میترسیم اگه اون بخشها رو نشون بدیم از طرف بقیه قضاوت بشیم و شاید دیگران ما رو طرد بکنن. به احتمال زیاد هم این کار رو از کودکی موقعی که میخواستیم دختر یا پسر خوب باشیم یاد گرفتیم.

2) مرتب و به طور وسواس گونه ای رفتارهامون رو ارزیابی میکنیم. مثلا از مهمونی برمیگردیم حالا تا چند ساعت میگردیم ببینیم چه رفتار بدی رو انجام دادیم و خودمون رو به شدت بابتش سرزنش میکنیم. و در مرحله شدیدتر به شدت نگران میشیم که نکنه به خاطر این رفتار طرد بشیم.

3) به شدت از قضاوت شدن توسط دیگران نگران هستیم. اینکه دیگران چه فکری در موردمون بکنن برامون بسیارمهمه. مثل این میمونه که خودمون باور داریم که آدم بدی هستیم و نگران هستیم که بقیه بفهمن و بخش واقعیمون عریان بشه ( این باور که من خوب نیستم). و حالا مدام تلاش میکنیم که خودمون رو سانسور کنیم تا بقیه همیشه بگن وای چه آقا یا خانوم دوست داشتنی هستی. این به خصوص در فرهنگ ما خیلی زیاد دیده میشه که هر اتفاقی میفته اولین چیزی که همه دغدغه ش رو دارن اینه که وای الان فلان همسایه یا همکارمون چه فکری میکنن یا چی میگن!!!!!!

4) عدم توجه به سلامت روان و جسم و اینکه وقت کافی برای خودمون نمیذاریم.

5) فکر میکنیم همه آدمهای دیگه از ما بهتر و برتر هستن. این برتری میتونه از نظر دانش، سواد، تحصیلات، جایگاه خانوادگی، میزان پول، خوش تیپی یا هرچیز دیگه ای تعریف بشه. به خاطر همین، این باور رو داریم که لایق این نیستیم که دوستی داشته باشیم یا وارد رابطه ای بشیم چون بعد از مدتی، طرف مقابل میفهمه که ما چقدر بی لیاقت هستیم و طردمون میکنه. یا اینکه در روابط با دیگران حس کوچک بودن و حقیر بودن میکنیم. این حس حقیربودن از نحوه برخورد دیگران با ما ایجاد نشده بلکه ناشی از باوری هست که خودمون در مورد خودمون داریم. کلا انگار یه نظام طبقاتی تو ذهنمون موقع ارتباطاتمون شکل میدیم و یه عده رو در طبقات بالا تر از خودمون قرار میدیم، یه سری رو در طبقات پایین تر. و رفتارمون رو براساس این جایگاهها شکل میدیم.

6) خیلی به خودمون سخت میگیریم. دست آوردها و موفقیت هامون رو نمیبینیم و فقط روی خطاها و شکستهامون تمرکز داریم. وقتی موفق میشیم میگیم: این که چیزی نبود، همه میتونستن این موفقیت رو به دست بیارن. ولی وقتی شکست میخوریم انگار فقط ما اینقدر نادان بودیم که این شکست رو خوردیم و هیچ کس توی دنیا امکان نداشت همچین شکستی رو تجربه کنه یا همچین کار احمقانه ای رو بکنه. این موجب میشه که ترس از شکست خوردن داشته باشیم و به شدت انرژی میزاریم که به موفقیتی برسیم ولی چه فایده! آخرش هم اون موفقیت برامون هیچ ارزشی نداره و اصلا به چشممون نمیاد. ( منظورم این نیست که بابت هر موفقیتی یه شیپور بگیریم دستمون و گوش فلک رو کر کنیم که وای ببینین من چقدر نابغه و خاصم. ولی این مهمه که خودمون برای موفقیت خودمون ارزش قایل بشیم و باهاش حال کنیم. و اینکه بپذیریم همه آدم ها شکست میخورن و اصلا این بخشی از زندگی هست که هیچ کس ازش مصون نیست. فقط باید ازاین شکستها یاد گرفت. راجع به شکست و ترسها هم در پست دیگه ای صحبت کردم که لینکش رو اینجا گذاشتم.)

7) نداشتن اعتماد به نفس. اینکه این باور رو داشته باشیم که از پس کار یا شرایط برمیایم. مثلا اعتماد به نفس صحبت در جمع رو نداریم چون میترسیم حرفی بزنیم که قضاوت یا مسخره بشیم. پس ترجیح میدیم نظر ندیم.

8) به شدت نیاز به تائید شدن و توجه داریم. همه باید ما رو تائید کنن و قبول داشته باشن. مثلا فرض کنین وارد جمعی 10 نفره شدین. دونفر در اون جمع به شدت با شما ارتباط گرفتن و ازتون گاهی تعریف هم کردن. 5 نفر رفتار معمولی باهاتون داشتن. 3 نفر اون توجهی که شما انتظار داشتین یا میخواستین رو بهتون ندادن. واویلا!!!!!!! دیگه کل اون مهمونی بهتون زهرمار میشه و شاید تصمیم بگیرین که دیگه به این مهمونی نرید و وقتی هم که به خونه برمیگردین شروع میکنین به ارزیابی خودتون که حتما فلانی از این رفتارم خوشش نیومده! کاش این حرف و نمیزدم. کاش اصلا نمیرفتم. یه لحظه فکر نمیکنین مگه قراره همه از ما خوششون بیاد؟ مگه اصلا ما از همه آدم ها خوشمون میاد که همچین توقعی رو از بقیه در مورد خودمون داریم؟

9) روابط غیر پایدار با بقیه داریم. اینقدر از طرد شدن میترسیم که خودمون رو در زندانی قرار میدیم که همه میترسن بهمون نزدیک بشن. شاید این کار رو داریم به طور ناخودآگاه انجام میدیم و افراد از برخورد ما با خودشون به این نتیجه میرسن که ما مشتاق داشتن یه رابطه صمیمی نیستیم.

10) اینکه دنبال هدفها و آرزوهامون نمیریم چون میترسیم شکست بخوریم.

نکته ای که مهمه این هست که باید بدونیم افراد زیادی از نداشتن حرمت نفس در رنج هستن. بسیاری از افرادی که در نظر شما آدم های موفق و پردستاوردی به نظر میان در خلوت خودشون دارن از این درد زجر میکشن و احساس بی لیاقتی و دوست داشتنی نبودن میکنن. پس این مشکل فقط برای ما نیست. مهم اینه که بعد از اینکه نسبت به این نقص در وجودمون آگاهی پیدا کردیم با کمک یه مشاور خوب، دنبال درمانش باشیم. مثل زمانی که مشکلی در دندونتون دارید و به دندانپزشک مراجعه میکنین.

این فکر که چون در کودکی این خلا در ما ایجاد شده و ظرف حرمت نفسمون به اندازه کافی پر نشده، نباید جلوی ما رو از درمانش و رفعش بگیره و این فکر رو در ما ایجاد کنه که حالا که در بچگی به ما داده نشده دیگه قابل حل نیست. هرچند خیلی عالی میشه که در نقش پدر و مادر این ظرف رو برای بچه هامون پر کنیم ، ولی اگر ظرف وجودی خودمون خالی مونده سعی کنیم پرش کنیم. من باور ندارم که پدر و مادری که مشکل حرمت نفس داره بتونه بچه هایی با حرمت نفس بالا پرورش بده. چطور میشه ظرف دیگری رو با وجود خالی خودمون پر کنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

چیز دیگه ای هم بهتره اینجا تاکید کنم اینه که همه انسانها نیاز دارن که مورد توجه باشن، دوست داشتنی باشن، ازشون تعریف بشه، از طرف دیگران پذیرفته بشن. همه اینها نیاز ذاتی بشر هست و اصلا چون در دوران کودکی این ها به اندازه کافی به ما داده نشده ما از حرمت نفس ضعیف برخوردار میشیم. پس این نیازها اصلا چیز بدی نیست. اونجایی دچار مسئله میشیم که به هر طریقی بخوایم این توجه و پذیرش رو به دست بیاریم و اگر در جایی مورد قبول واقع نشیم از هم میپاشیم و دنبال ایراد در خودمون بگردیم.

پس لطفا این مسئله رو جدی بگیرین و در هر سن و مرحله ای از زندگیتون هستین، دنبال حلش باشین و بدونین که راه بسیار طولانی دارین ولی به زحمتش قطعا می ارزه و کمک میکنه که باقی عمرتون رو با ترسهای کمتر و لذت بیشتری بگذرونین.

اگه مایل به خوندن سایر پستهام هستین، میتونین به لینکهای زیر مراجعه کنین و مطمئنا از دریافت نظراتتون بسیار خوشحال میشم.

https://vrgl.ir/OKcAe


https://vrgl.ir/TA5b7




https://vrgl.ir/burOK


https://vrgl.ir/B1sSH


حرمت نفسدوست داشتنیتائید طلبیاعتماد به نفس
یه داروساز عاشقِ روانشناسی.کتاب.فیلم.گفتگو.سفر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید