فاطمه راجی
فاطمه راجی
خواندن ۳ دقیقه·۵ ماه پیش

نیمه تاریک وجود

مشغول خوندن کتاب نیمه تاریک وجود اثر دبی فورد هستم. با اینکه برای بار سه یا چهار هست که میخونمش ولی بازهم دارم کلی چیز خوب ازش یاد میگیرم. توصیه میکنم حتما بخونینش و سعی کنین با ذهن بدون قضاوت هم بخونین که شاید براتون بیشتر سودمند باشه.

طرح کلی کتاب معرفی شخصیتهای فرعی وجوده. اینکه ما در طول دوران رشدمون شروع میکنیم به ساخت شخصیت های فرعی برای محافظت از شخصیت اصلی وجودمون. مثلا همه ما میتونیم دارای شخصیت فرعی لجوج، خسیس، تنبل، بی سواد، سواستفاده گر، حیله گر، ترسو، خجالتی، طماع، شیطان صفت، دروغ گو، مهربان، راستگو، بخشنده، شاد،کمک کننده، حمایت گرو هزاران صفت و شخصیت دیگه باشیم. یعنی دو نوع شخصیت فرعی تاریک و روشن. صفاتی که طبق عرف و فرهنگی که درونش بزرگ شدیم به عنوان صفات بد شناخته میشن، میرن تو سایه یا بخش تاریک وجود ما قرار میگیرن تا نبینیمشون. و اونایی که صفات خوبی هستن میان تو بخش روشن وجود ما. نویسنده معتقد هست که همین قراردادن صفات بد در بخش تاریک وجود ما میتونه ما رو از یکپارچگی خارج بکنه و یک فاصله ای بین ما و بخش واقعی وجودمون ایجاد بشه. حالا این فاصله و عدم یکپارچگی کجاها خودش رو نشون میده؟ در ارتباط با دیگران. اینکه مثلا به شدت در ارتباط با فردی حسود حالمون خراب میشه شاید میتونه نشانه این باشه که بخش حسود وجودمون رو نپذیرفتیم که اینقدر داریم واکنش منفی نسبت به یک آدم حسود نشون میدیم. در حالی که اگر بپذیریم در شرایطی ما هم میتونیم حسود باشیم دیگه واکنش ما اینقدر شدید نیست. حالا ممکنه این صفت رو در مالکیت و کنترل خودمون در بیاریم ولی نباید انکارش کنیم.

نویسنده در قسمتهای مختلف کتاب و با روشهای تمرینی متفاوت میخواد ما رو با این بخشهای تاریک آشنا کنه و ما رو یک قدم به سمت یکپارچگی وجود هدایت کنه. دبی فورد معتقد هست که تمامی بخش های ما نیاز به دیده شدن و توجه ما دارن. اینکه صفتی رو در وجودمون انکار کنیم اون رو از بین نمیبره بلکه حتی قوی ترش هم میکنه و شما برای مخفی کردنش باید انرژی بیشتری هم صرف کنی. در حالیکه پذیرش اون صفت بد میتونه ما رو به آرامش برسونه و اینکه قبول کنیم همین صفت به ظاهر بد هم گاهی تونسته از ما محافظت کنه و برامون مفید باشه. پذیرش تمامی بخش های وجودیمون موجب میشه ما مالک اونها بشیم در حالی که طرد اون صفت از سمتمون موجب میشه ما در بندش قرار بگیریم و در جاهای مختلف این صفت سعی میکنه خودش رو بروز بده تا در نهایت توسط ما دیده و پذیرفته بشه.

اینکه اول مطلبم گفتم بهتره با ذهن بدون قضاوت بخونین برای این هست که ما ها نباید این فکر رو داشته باشیم که امکان نداره که فلان صفت بد مثل متجاوز بودن یا دروغگو بودن در ما وجود داشته باشه. با خوندن کتاب و منطق نویسنده میتونین به این نتیجه برسیم که امکان این بوده و هست که ما هم تحت شرایط خاص دارای هرصفتی باشیم ولی میتونیم اون صفت رو در مالکیت خودمون در بیاریم.

هدیه ی نویسنده برای خوانندگان کتابش یکپارچگی وجود و پذیرش تمامی شخصیت های فرعی هست که به روشهای مختلف تلاش میکنن توجه ما رو به خودشون جلب کنن و موجب هدر رفتن انرژی روانمون میشن. همه ما مستحق داشتن یک زندگی آروم و رها هستیم و شاید این کتاب بتونه تا حدی ما رو به این مطلوب برسونه.

نیمه تاریک وجودسایهنیمه تاریک
یه داروساز عاشقِ روانشناسی.کتاب.فیلم.گفتگو.سفر
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید