مقدمه: اگر چهارراه باشد که معلوم است باید صبر کنیم چراغ عابر پیاده سبز بشود؛ هرچند که ماشین و موتور صبر نمیکند که چراغش سبز بشود. پس این دستورالعملِ ردشدن از وسط خیابان است نه چهارراه. از این گذشته همه میدانند که باید از روی خطکشی عابر پیاده رد شد. دستکمش این است که اگر ثابت بشود روی حریم عابر پیاده تصادف کردهاید، ممکن است چیزی به بازماندگانتان برسد. دیگر اینکه این دستورالعمل برای آدمهای سالم است که دست و پای سالم و چشم و گوش تیز دارند. آدم ناتوان برای اینکه سر سلامت از خیابان ببرد، یا باید خودش را به دست یک نفر دستوپادار بسپارد یا به دست خدا.
گام اول: پیش از اینکه قدم بر کف خیابان بگذارید، اول سمت چپ را نگاه کنید، بعد سمت راست را نگاه کنید؛ یعنی برعکس جهت. سپس کف آسفالت را از جلوی پایتان تا وسط خیابان وارسی کنید.
توضیح: چون خیابان یکطرفه است، احتیاطاً اول سمت چپ را نگاه کنید که انتظار ندارید موتور یا ماشین از آن طرف بیاید؛ بعد سمت راست را نگاه کنید که خب قاعدتاً از همان طرف میآید. نگاهکردن آسفالت کف خیابان هم برای این است که وقتی دارید میروید و ششدانگ حواستان به موتور و ماشین است، زیر پایتان را که نمیتوانید نگاه کنید. وقتی که لببهلب دارید ماشین را رد میکنید، ممکن است یکهو در امواج متلاطم آسفالت کف خیابان بیفتید. حالا اگر سکندری بخورید، ممکن است تصادف کنید و به ماشین مردم خسارت بزنید. آنوقت خسارت ماشین مردم میافتد گردنتان. پس خوب است از پیش یک دیدهبانی کرده باشید.
گام دوم: اگر هدفون گذاشتهاید، یا آن را از گوشتان دربیاورید یا آهنگی را که خیلی دوست دارید بگذارید.
توضیح: از خیابان که رد میشوید دو حالت دارد: یا میخواهید زنده برسید آنطرف، یا برایتان مهم نیست در این روز و روزگار چه به سرتان بیاید. اگر میخواهید زنده بمانید، هدفون را از توی گوشتان بردارید که بشنوید. برای اینکه وقتی رویتان به سمت راست است، اگر وسیلهای خلاف جهت و از پشت سر به شما نزدیک شد و بوق زد بفهمید. وگرنه میزند بعد میگوید «من بوق زدم خواست بشنود». اگر هم برایتان مهم نیست که زنده بمانید... خب آدم دوست دارد با احساس خوب از دنیا برود. حتماً موافقید که موسیقی حال آدم را خوش میکند.
گام سوم: همینطور که رادارتان را روی تکتک وسایل نقلیهای که از سمت راست به شما هجوم میآورند قفل کردهاید، بروید تا وسط خیابان.
گام چهارم: وسط خیابان که رسیدید یک لحظه بایستید و یک نگاه فوری ولی عمیق به سمت چپ بکنید و زود سرتان را برگردانید به سمت راست. سپس یک نگاه فوری ولی عمیق به بقیهٔ کف عرض خیابان تا آن طرف بکنید و زود سرتان را بچرخانید به راست. یک نگاه فوری و عمیق هم به بالای سرتان بکنید و زود رادارتان را بچرخانید روی سمت راست و دوباره قفل کنید.
توضیح: از آنجایی که گفتیم اگر خیابان یکطرفه باشد هیچ احتمال ندارد کسی از جهت خلاف بیاید، شما برای اینکه غافلگیر نشوید، وسط خیابان که رسیدید، یک نگاهی هم به سمت مخالف بکنید. دربارهٔ امواج آسفالت کف خیابان و سکندری در موقعیت حساس هم که گفتم. اگر پولدار هستید و دارید که خسارت وسیلهٔ مردم را بدهید، این کار ضرورتی ندارد. اما دربارهٔ نگاهکردن به بالا: هرچند احتمال اینکه موتوری ناگهان از بالا به سمت شما بیاید کم است، شما احتیاط خودتان را بکنید. کار است دیگر؛ یکوقت دیدید شد. آدم یک جان بیشتر ندارد که. حالا اگر مُردیم در این وضعیتِ گلوبلبل راحت میشویم؛ اما اگر زخمی شدیم و دستوپایمان شکست کی خرج دوا درمانمان را میدهد؟ کی خرج خانوادهمان را میدهد تا خوب بشویم؛ حالا تازه اگر آخرش خوب بشویم. نکند دلتان خوش است به بیمه؟
گام پنجم: باز همینطور که رادارتان روی جهت راست قفل است، بروید تا آن سر خیابان.
گام ششم: اگر سر سلامت به آن سوی خیابان بردید، بِدو بروید سمت آن صندوق صدقات یا گدای کنار دکهٔ روزنامه فروشی که با پرداختن مبلغ ناچیز از خداوند تشکر کنید که خرج سنگین روی دست شما یا بازماندگانتان نگذاشته است. راستی همینطور که میدوید یادتان باشد دستی هم برای آقاپلیسه تکان بدهید.
هفتم: اوخاوخ... ببخشید! یادم رفت یادآوری کنم حواستان به تیر چراغ و دوربین خیابان باشد.
توضیح: سر و صورتتان را به نزدیکترین درمانگاه نشان بدهید.