پرهام غدیری‌پور
پرهام غدیری‌پور
خواندن ۸ دقیقه·۵ سال پیش

فرهنگ‌دوستی مانند آن‌ها: موسیقی کلاسیک

این مطلب نگاهی دارد بر تداوم فرهنگی موسیقی سنتی در اروپا (موسیقی کلاسیک)؛ تا به وضع کنونی خودمان بیندیشیم.

به‌عنوان علاقه‌مند به هنر، چنانکه دریافته‌ام، پیدایش اولیهٔ هنرها از جمله موسیقی نزد بشر اساسا جنبهٔ آئینی داشته است. ولی به نظر می‌رسد برخلاف شرق، در غرب به‌تدریج هرچه بیشتر جنبهٔ دنیوی یافته است.

ویژگی دنیویِ غربی‌ها موجب شده هنرشان حرفه‌ای شود. یعنی ویژگی شغلی داشته باشد؛ از جمله شهرت برای هنرمند. برعکس به نظر می‌رسد ویژگی آئینی شرقیان، هنرمندان را اغلب گمنام نگه داشته است. با این‌همه هنرهای ظریف و شگفت‌آور که داریم، نام هنرمندان کمتر به ما رسیده است. این‌همه آثار معماری و نقوش و داستان‌‌ها و نواهای موسیقی را داریم؛ ولی چه‌کسانی آن‌ها را پدید آورده‌اند، این را کمتر می‌دانیم.

وقتی هنر شغل شد، هرقدر هم که انتزاعی باشد، ویژگی‌های تجاری پیدا می‌کند. باید هنرمند مشهور باشد تا مردم او را بشناسند و خواستار محصول هنرش باشند، برای اینکه می‌خواهد از راه همین هنری که دارد گذران زندگی کند. فرمانروایان در قدیم و رسانه‌های امروز، به افراد گمنام توجهی نمی‌کنند؛ به همین دلیل آثار چنین هنرمندانی کمتر به مخاطبان یعنی مردم می‌رسد.

با این مقدمه است که می‌خواهم دربارهٔ موسیقی سنتی غربی یا به‌اصطلاح «موسیقی کلاسیک» سخن بگویم. نمی‌دانم از چه‌وقت موسیقی در اروپا چنان خواهان یافته و محبوب شده که نخست در کلیسا و بعد در دربار شاهان و سپس نزد عموم مردم، جایگاه مهمی یافته است. از نظر تاریخی، آهنگسازان برجسته‌ای همچون ویوالدی و باخ و هندل که در قرن هجدهم میلادی می‌زیسته‌اند، شهرت جهانیِ امروزی دارند؛ هنرمندانی از سیصد سال پیش. در تاریخ فرهنگی اروپا این چنان قدیم است که باید آن‌ها را به‌کلی در دنیای دیگری دانست.

با این فاصلهٔ زمانی، زندگی حرفه‌ای و تا اندازه‌‌ای خصوصی، روابط‌شان با قدرتمندانی که حامی هنر بوده‌اند، متن آثارشان، همچنین داستان‌‌هایی دربارهٔ هریک از آثارشان، ثبت شده و به ما رسیده است. مثلا اینکه برخی آثار مشهورشان را چرا و چگونه خلق کرده‌اند؛ در عشق زنی، یا با سفارش قدرتمندی، یا در سوگ کسی. برخی از اینان در زمان خود چنان مشهور بوده‌اند که فرمانروایان و طالبان قدرت، از شهرت آن‌ها برای مردم‌داری استفاده می‌کرده‌اند. یعنی نشان بدهند هنردوست و فرهنگ‌پرور هستند تا مردم دوست‌شان داشته باشند. همان کاری که زمانی همتایان شرقی‌شان با توسل به شاعران و ادیبان می‌کردند.

این مسئله نشان‌دهندهٔ علاقهٔ بسیاری است که عموم مردم به موسیقی داشته‌اند. نقلی از فرمانروای اتریش‌مجارستان خوانده‌ام که در اواخر قرن نوزدهم دربارهٔ آهنگساز مشهور زمان خود، یوهان اشتراوسِ پسر گفته: پایه‌های امپراتوری من روی والس‌های اشتراوس بنا شده است. والس نوعی فرم موسیقی است که در آن زمان بسیار محبوب بوده است. نمونهٔ دیگری از محبوبیت مردمیِ آهنگسازان را دربارهٔ بتهوون خوانده‌ام. از یکی از شهرهای آلمان سراغ بتهوون آمدند و پیشنهاد دادند که به استخدام شهرشان درآید و سالیانه موسیقی بسازد و دستمزد بگیرد. این کار در آن زمان معمول بوده است. بتهوون که در زمانِ اوج قدرت اشراف از آن‌ها بیزار بود، این را نپذیرفت. سرانجام قرارداد را بستند؛ ولی چنین شد که آن‌ها دستمزد را بدهند، اما بتهوون هیچ تعهدی نداشته باشد. پول را بگیرد و فقط افتخار بدهد که نامش در تاریخ شهر به‌عنوان همشهری ثبت بشود.

وقتی چیزی چنین نزد خاص و عام محبوبیت پیدا می‌کند و موجب منافعی برای حکومت‌ها می‌شود، مانند سینما در دنیای امروز، موضوعِ دانش می‌شود. کار دانش ثبت و تاریخ‌نگاری و مستندسازی است؛ برای بررسی و برای آموزش و انتقال دانش یا هنر. اوایل قرن نوزدهم میلادی، بنا شد هریک از آهنگسازان دارای فهرست آثار باشند و یک‌یک ساخته‌های‌شان شماره داشته باشد. پژوهشگرانی آمدند و آثار آهنگسازان پیش از آن را گردآوری و شماره‌گذاری کردند و پس از آن را نیز خود آهنگسازان به آثارشان نام و شماره دادند.

برای نمونه به ماجرای یکی از آثار مشهور بتهوون به‌نام «فوگ بزرگ» توجه کنید. می‌گویند که او اثری در کوارتت زهی تصنیف کرد، به آن شماره‌ای داد (اپوس) و به ناشر سپرد تا چاپ کند. ناشر اثر را دید و به بتهوون پیشنهاد داد چون بخش آخر این اثر برای شنوندگان سنگین است، خوب است به‌جای آن چیز شنیدنی‌تری بسازد. بتهوون که اغلب نمی‌پذیرفت، این بار قبول کرد و بخش پایانی دیگری برای آن کوارتت زهی ساخت. سپس بخش پایانی قبلی را «فوگ بزرگ» نام نهاد و با شمارهٔ اثر جدید (Op. 133) منتشر ساخت.

در این داستان نکات زیر را می‌توان دریافت: شهرت و اعتبار آهنگساز، انتشار اثر پیش از اجرا؛ یعنی حتی نت بتهوون خواهان و خواننده داشته است، اهمیت و اثرگذاری سلیقهٔ شنوندگان (مردم)، اهمیتی که آهنگساز به گردآوری آثارش می‌داده است. توجه کنید که همهٔ این‌ها مربوط به ۲۰۰ سال پیش‌تر است.

اکنون داستان دیگر: دربارهٔ روبرت شومان آهنگساز بزرگ آلمانی در نیمهٔ قرن نوزدهم، می‌گویند که در نشریات تخصصی موسیقی قلم می‌زد. یکی از کارهایی که می‌کرد چیزی بود که امروزه به آن استعدادیابی می‌گویند. آثار فردریک شوپن، پیانیست و آهنگساز لهستانی که به موتسارت لهستان مشهور است، در زمانهٔ خودش خاص بود و به همین دلیل، اوایلِ کارش به مذاق شنوندگان خوش نمی‌آمد. وقتی شومان که آهنگساز مشهوری بود برای اولین بار موسیقی شوپن را شنید، رو به اطرافیان کرد و گفت: «آقایان! کلاه‌های‌‌تان را بردارید، یک نابغهٔ جدید داریم.» همچنین دربارهٔ یوهان برامس، آهنگساز آلمانی که از بزرگ‌ترین آهنگسازان تاریخ موسیقی است، می‌خوانیم که شومان در حمایت و معرفی او به جامعهٔ هنری، نقش مهمی داشته است. می‌بینیم که چگونه هر نسل از نسل بعدی حمایت می‌کرده‌اند.

اکنون می‌خواهم درک خود را از آنچه دربارهٔ موسیقی سنتی غربی برای‌‌تان گفتم خلاصه کنم: علاقه و حمایت مردم، بهره‌گرفتن از علاقهٔ مردم برای منافع اجتماعی، پیدا شدن منافع مالی در هنر، حمایت قدرتمندان و دولت‌ها، دانش‌شدن با ثبت تاریخ و مستندسازی علمی برای آموزش و انتقال تجربه. این‌ها همه باعث پیوستگی و پیشرفت چندصدسالهٔ موسیقی کلاسیک در اروپا شده است. هر نسل، آنچه موجود بوده آموخته و خلاقیت‌های خود را بر آن افزوده و به نسل بعدی داده؛ هیچ‌چیز از میان نرفته است. موسیقیِ اواخر قرن نوزدهم از نظر زیباشناسی و همچنین از دیدگاه فنی، تفاوت بسیاری با موسیقی قرن هجدهم دارد؛ ولی آهنگسازان پیشرویی که در این دوران بودند، از فنون و زیباشناسی موسیقی دوره‌های پیش از خود بهره می‌برند. حتی امروزه با این راه طولانی که موسیقی طی کرده و موسیقی قرن بیستم را پشت سر گذاشته است، هنوز پس از سیصدسال، مردم و موسیقی‌دانان همگی ستایشگر یوهان سباستین باخ هستند که در سال ۱۷۵۰ از دنیا رفته است.

اکنون در عمل، هر علاقه‌مند به موسیقی کلاسیک در هر جای دنیا، تقریبا همهٔ امکانات را برای بهره‌مند شدن از این موسیقی دارد. همهٔ اطلاعات غیرتخصصی برای شنوندهٔ موسیقی به‌شکل عمومی در اینترنت در دسترس است: دربارهٔ تاریخ موسیقی و دوره‌ها (مانند باروک، کلاسیک، رمانتیک) همچنین تاریخ اجتماعی و سیاسی موسیقی، زندگی‌نامهٔ آهنگسازان، داستان خلق آثار خاص (مانند رکوئیم موتسارت) که شنونده را علاقه‌مند می‌کند، شناخت سازها، آشنایی با فرم‌ها (مانند سمفونی، کوارتت، کنسرتو)، سیاههٔ تقریبا کامل آثار آهنگسازان، همچنین خود اجرای آثار. شما می‌توانید با آوردن نام آهنگساز و شمارهٔ اثر، مانند موتسارت KV 550، تقریبا هر اثری را به‌شکل صوتی یا تصویری به‌رایگان در یوتیوب پیدا و دانلود کنید. بدین ترتیب همه‌چیز هست و به‌رایگان هم هست. البته که این رایگان‌بودن مدیون حمایت دولت‌ها است.

موسیقی ما نیز نزدیک صد سال است که بر اثر تعامل با دنیای غرب، مانند سایر دانش‌ها و هنرها، جنبهٔ علمی پیدا کرده است. ویژگی‌های ارکستری یافته، نت‌نویسی برایش درست کرده‌اند، مدرسه و دانشگاه و پژوهشگر و تاریخ پیدا کرده است. آهنگسازان به‌نام پیدا شده‌اند که تلاش کرده‌اند در اصطلاح «موسیقی ملی» را بسازند، چه از نظر زیباشناسی و چه از نظر فنی. ولی با این همه امکانات که پدید آمده، امروزه مردم ما این عنصر فرهنگی را که از پس قرن‌ها زنده به ما رسیده، مانند گذشته نمی‌شناسند و با فرهنگ روز ما عجین نیست. با اینکه اینترنت داریم، آن چنان دسترسی فراگیری را که غربی‌ها به موسیقی سنتی‌شان برای همه فراهم کرده‌اند، ما مردم ایران به موسیقی ملی و سنتی خودمان نداریم. نه اطلاعات، نه تاریخ، نه آشنایی با موسیقی‌دانان، نه آثار اجراشده. رایگان که هیچ، پول هم داشته باشید باید جستجو کنید تا به دست بیاورید. بهره‌مندی از آن به این شکل، کمابیش دارد ویژهٔ خواص می‌شود که یک دلیلش بی‌علاقگی خود مردم است. از این نظر انگار داریم برمی‌گردیم به پیش از این دورهٔ صدساله. البته در آن دوران موسیقی به‌طور طبیعی در زندگی و زبان ما جریان داشت؛ الآن موسیقیِ بیگانه به‌شکل ناهنجار جریان دارد.

چون علاقه‌مند به زبان فارسی هستم، می‌خواهم این را هم بگویم که زبان فارسی که با موسیقی ما رابطهٔ تنگاتنگ دارد و شاید در فرهنگ ما از موسیقی‌مان هم مهم‌تر است، وضع بهتری ندارد. این دو نمونه از فرهنگ ما، مشت نمونهٔ خروار هستند. اگر به خودمان نیاییم، میراث فکری و فرهنگی چند هزارساله‌ای را که گذشتگان ما از یورش یونانی و ترک و مغول حفظ کرده‌اند و به ما رسانده‌اند، از دست می‌دهیم.

یاد استاد حسین دهلوی گرامی باد که کودکی‌ام نوای خوش موسیقی او را دارد. شاگردانش می‌گویند از دنیا رفت و خواست او برای اجرای اپرایی که برای کودکان خلق کرده بود، برآورده نشد. چقدر حیف که سال‌ها خانه‌نشین و افسرده بود و از آن موسیقی زیبایش بیشتر نساخت.

گرامی‌داشت استاد حسین دهلوی
گرامی‌داشت استاد حسین دهلوی

معرفی موسیقی ارکستری و زیبایی‌های آن:

https://virgool.io/@wa.eppagh/%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C-%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%B1%DB%8C-%D8%AF%D9%86%DB%8C%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%DA%AF%D9%81%D8%AA%D8%A2%D9%88%D8%B1-%D8%B5%D8%AF%D8%A7-%D9%88-%D8%AA%D9%85%D8%A7%D8%B4%D8%A7-arjamsml6hxs
https://virgool.io/@wa.eppagh/list/fber5uvygsju
نویسندگیموسیقیفرهنگموسیقی کلاسیکتاریخ موسیقی
ویراستار و وب‌نویس و کتابدار، علاقه‌مند به: دانش، فناوری، هنر، زبان و ادبیات فارسی، تاریخ و باستان‌شناسی، طبیعت و محیط زیست. صاحب نظران منت بگذارند و چیزی بفرمایند تا بیاموزم. linkedin.com/in/eppagh
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید