موسیقی کلاسیک موضوع جذابی برای علاقهمندان به زیباییهای ذهنی است که پرداختن به آن توانایی فکر و تمرکز را بهبود میبخشد. اگر بشنوید، دنیایی است اسرارآمیز؛ اگر ببینید، نمایشی است تماشایی. اجرای آن نمونهای است عالی از کار گروهیِ بسیار منظم و دقیق.
شنیدن موسیقیِ ارزشمند سرگرمی خوبی است برای کسانی که به زیباییهای انتزاعی علاقه دارند و دوست دارند با ورزاندن ذهن، خود را سرزنده و توانا نگه دارند. درگیر شدن ذهن با موسیقی ارکستری (ارکسترال) بهویژه آن نوع که به موسیقی کلاسیک معروف است، بهشکلی اسرارآمیز بر تکتک سلولهای مغز اثر میگذارد؛ عرق از روح و مغز آدم درمیآورد و گاهی همان نشاط بعد از عرقریزان ورزشِ جسم را دارد.
هر قوم و ملتی موسیقی ویژهای دارد که زاییدهٔ فرهنگ و زبان خودش است. اینجا دربارهٔ موسیقی ارکستری سخن میگویم که بهنادقیق به موسیقی کلاسیک معروف است. این موسیقی بیشتر با دانش و فن و ساختار تعریف میشود تا محتوا. به همین دلیل با اینکه اصل اروپایی دارد، امروزه جهانی شده است. برای نمونه، موسیقی سرود ملی کشور چین [بشنوید] و قطعهٔ نی نوا اثر استاد حسین علیزاده [ببینید] و اثری که در پایان این مطلب آوردهام، با وجود تفاوت آشکاری که دارند همگی موسیقی ارکستری هستند.
گفتن این نکته لازم است که حسوحال و زیبایی این موسیقی، چه ایرانی باشد چه غیر آن، با موسیقی سنتی ما فرق میکند. موسیقی سنتی ما بیشتر آنسری است؛ این موسیقی اینسری مینماید که به آن سر میکشد. به هر حال چنانکه مولوی در مثنوی میگوید، موسیقی هرچه باشد کمابیش از یک اصل و جنس است:
نالهٔ سُرنا و تهدید دهُل / چیزکی ماند بدان ناقور کل
پس حکیمان گفتهاند این لحنها / از دَوار چرخ بگرفتیم ما
بانگ گردشهای چرخ است این که خلق / میسرایندش به طنبور و به حلق
[ناقور = نوعی ساز بادی، لحن = آهنگ، دَوار = گردش]
البته که حکمای قدیم برخی از انواع موسیقیِ امروزی را ندیده بودند...
اجرای موسیقی ارکستری صحنهای است تماشایی و مسحور کننده: عدهٔ زیادی نوازنده بهشکل منظم و دستهبندیشده، در صحنهای نیمدایره به مرکزیت رهبر ارکستر مینشینند و یک چشم به نت یک چشم به رهبر، با پیروی از حرکات او موسیقیِ پرجزئیات و پیچیدهای را مینوازند. رهبر ارکستر نیز نت تمام سازها را در دفتری در برابر خود دارد و با نظر به آن اجرای موسیقی را هدایت میکند.
باید دانست برای اجرا کردنی چنین هماهنگ و دقیق، هنرمندان بسیاری با تخصصهای گوناگون، کار پژوهشی و آموزشی دشواری انجام میدهند تا قطعهٔ موسیقی با پیچیدگیها و ظرایفش، از ذهن آهنگساز به شنوندگان برسد. اثری که ممکن است دویست سال پیشتر یا بهتازگی تصنیف شده باشد.
اجرای موسیقی ارکستری نمونهٔ عالی از کار گروهیِ منظم است که علاوه بر رهبر ارکستر، تکتک نوازندگان در پدیدآوردن آن اهمیت دارند. چون اگر در میان دهها نوازنده، فقط یک نفر صدای اشتباه یا نابجا بنوازد، زحمت همه را بر باد میدهد.
میبینیم که نوازندگان به عضویت در ارکستر معتبر افتخار میکنند. چون برای اجرای درست و موفق لازم است همهٔ افراد در بخش هنری و فنی و مدیریت عالی باشند. یعنی رهبر، تکتک نوازندگان، گروه فنی صدا و تصویر، حتی مالک و مدیر مجموعهای که ارکستر را اداره میکند.
موسیقی سخنگفتنِ بدون کلام است. آهنگسازان با ترکیب ویژگیهای متنوع صدا که از سازها یا حنجرهٔ انسان درمیآورند، انواع حسها را بیان میکنند. صداهای موسیقی با ویژگیهای گوناگونی که دارند، به ادراک حسهای دیگر وارد میشوند و ویژگیهایی مانند سطح و حجم و رنگ، روشنی و تیرگی، لطافت و زخُمتی، سبکی و سنگینی را زنده میکنند.
موسیقی حرکت دارد؛ ولی منظور حرکت فیزیکی نیست. حرکت موسیقی از جنس روانی است، از جنس تغییر حالت است. مانند وقتی شاد میشویم و احساس میکنیم پر درآوردهایم و به آسمان بالا میرویم، یا غمگین میشویم و احساس میکنیم سقوط میکنیم، یا آرامش داریم و احساس میکنیم روی امواج ملایم دریا شناوریم، یا داستانی میخوانیم و در زمان و حوادث قصه به پیش میرویم.
از ویژگیهای مهم موسیقیِ ارکستری که آن را نیازمند به رهبر و اجرای گروهیِ چنین دقیق میکند، «کنترپوان» یا چندنوایی است. این مانند آن است که چند نفر جداگانه همزمان سخن بگویند؛ ولی چنان باشد که شنونده از ترکیب آنها یک چیز واحد بشنود. در موسیقی تکنوایی، همهٔ سازها کمابیش با یک نوا همراهی میکنند. در موسیقی چندنوایی (دارای کنترپوان)، هر ساز یا گروهِ سازها همزمان نوای جداگانهای مینوازند که با ترکیب و زمانبندی حسابشده یکی شده است.
ویژگی دیگر این نوع موسیقی ساختار آن بر بستر گذر زمان است. یعنی همانند داستان بخشهای گوناگونِ بههمپیوسته دارد که سنجیده و هدفمند، از آغاز تا پایان در کنار هم قرار گرفتهاند: آغاز و مقدمه، چند بخش پیوسته یا جداگانه، یک یا چند غافلگیری احتمالی، پایانبندی و پایان.
آهنگسازان با ترکیبکردن دقیق این کیفیتهای صدا و ساختارها، سخن میگویند و احساسات انسانی را بیان میکند: عشق و نفرت، افتخار و ذلت، شادی و غم، پیروزی و شکست...؛ حتی احساساتی که نامی برای آنها نداریم. آثار موسیقیِ بسیاری خلق شدهاند که بدون کلام و نمایش و رقص، داستان یا منظره یا واقعهای را توصیف کردهاند. حتی برخی آهنگسازان با این شیوه به مقولات فلسفی پرداختهاند.
دستیافتن به لذت این موسیقی ممکن است برای شنوندهٔ مبتدی آسان نباشد. ولی اگر با تمرکز تلاش کنیم و آن را با ذهن بکاویم، به درک مکاشفهواری از زیباییِ اثر موسیقی دست مییابیم که ذوق وصفتناشدنی دارد. مانند دورنمای مهگرفتهای که در نظر اول چیز چندانی از آن پیدا نیست. ولی اگر بنشینیم و صبر کنیم و به آن خیره شویم، مه کمکم کنار میرود و سرانجام منظرهٔ شگفتآور با تمام جزئیاتش در برابر دیدگان آشکار میشود.
پیش از آمدن فناوری ضبط صدا و تصویر، رفتن به سالن ارکستر تنها راه شنیدن موسیقی بود. در آن زمان کیفیت شنیدن و تماشای موسیقی وابسته به جای نشستن هرکس در سالن کنسرت بود. امروزه با وجود میکروفنها و دوربینهای پیشرفتهٔ بسیار کوچک که صدا و تصویر را با کیفیت عالی ضبط میکنند، به نظر میرسد تنها چیزی که باعث تفاوت فیلمِ اجرای موسیقی میشود، دانش و تجربه و خلاقیت کارگردان است.
این گفته درست است؛ ولی اینجا نکتهای دربارهٔ ویژگی شنوایی و بینایی انسان در کار است. ما میتوانیم با گوشهایمان همزمان به چند صدای گوناگون توجه کنیم و ویژگیهای هر صدا را نیز دریابیم. ولی با چشم در هر لحظه فقط میتوانیم به یک نقطه تمرکز کنیم. از سوی دیگر، تصویر برای انسان جذابتر از صدا است. یعنی در وضعیت معمول، اگر همزمان با صدا و تصویر روبهرو باشیم، تصویر برایمان جذابتر است و توجهمان را بیشتر جلب میکند.
تماشای اجرای ارکستر همیشه جذاب است؛ ولی با توجه به آنچه پیشتر دربارهٔ موسیقی ارکستری و پیچیدگیهای صوتی آن گفتیم، با تماشا کردن آن نمیتوان به درک کاملی از زبان و زیباییهای آن دست یافت و مه را از منظرهٔ زیبا زدود. زیرا صداهای موسیقی در صحنهٔ اجرا پراکنده هستند؛ ولی تصویر در هر زمان فقط میتواند یک نقطه را نمایش بدهد. ضمنا فیلم با نشاندادن تصویرِ بخشی از صدای موسیقی، آن را برجستهتر میکند و بخشهای دیگر صدا را به پسزمینهٔ توجه میراند و کمرنگ میکند.
چیز دیگری نیز هست که حواس را پرت میکند: صحنهٔ درخشان و خیرهکنندهٔ اجرای موسیقی جای خوبی است برای مشهور شدن کسانی که از این راه نان میخورند. پس نوازندگان و رهبر ارکستر علاوه بر کار اصلیشان که اجرای موسیقی است، تلاش میکنند با نمایش ظاهر جذاب و شیوهٔ نوازندگی چشمگیر، نظر عموم را بیشتر به خود جلب کنند.
نتیجه اینکه اگر میخواهید اثر موسیقی را با جزئیات و زیباییهایش بهخوبی درک کنید، این فقط با دقت و تمرکز بر گوشکردن ممکن میشود. درک موسیقی چنین است که تمام تمرکز را به گوش بدهیم و از این طریق وارد دنیای آهنگساز بشویم. سپس چشمِ ذهن را در آن باز کنیم و به سازها، صداها، حرکتها، تصویرها، حالتها نگاه کنیم تا سخنگفتن آهنگساز را ببینیم. این دنیایی است دربرگیر، عمیق، اسرارآمیز؛ همانند خوابی واقعی.
با این حال اگر اثری را قبلا با گوش خوب کاویده باشید و حالا فقط بخواهید تماشا کنید، یا اگر سختگیر و کمالگرا نباشید، یا اگر تازه به جمع علاقهمندان موسیقی پیوستهاید، تماشای اجرا همیشه زیبا و لذتبخش است و حتی به درک موسیقی کمک هم میکند. کارگردانان کمابیش بلدند چگونه با القای حس دیدنِ تمام صداها، ما را خشنود کنند. هرچند اغلب در حقیقت این طور نیست.
دنیای تصویر نیز زبان و ویژگیها و پیچیدگیهای خودش را دارد که هنرمندانش با آن زیبایی خلق میکنند و سخن میگویند. دکوپاژ اصطلاحی است در فیلمسازی که در اینجا یعنی در هر لحظه از اجرای موسیقی چه چیز را ببینیم: کدام بخش از ارکستر یا سازها، چقدر دور یا نزدیک، از چه زاویهای، چهوقت تصویر عوض بشود...
دکوپاژِ خوب از نظر شنونده باید بهدقت حرکت موسیقی را دنبال کند و چهار ویژگی داشته باشد:
ـ در هر لحظه درست همان جای ارکستر را نشان بدهد که دارند برجستهترین صداها را مینوازند.
ـ بهموقع جزء را (نوازندگان یا رهبر) و بهموقع کل را (ارکستر) نشان بدهد.
ـ رهبر را بجا نشان بدهد و در نمایش او زیادهروی نکند.
ـ هیچ تصویر اضافه بر آنچه بیانگر اجرای خود موسیقی است نداشته باشد.
اگر میخواهید نمونههای خوب از فیلم اجرای موسیقی کلاسیک را ببینید، پیشنهاد میکنم در یوتوب به کانال فیلارمونیک برلین Berliner Philharmoniker مراجعه کنید. در آنجا خواهید دید گروه فیلمسازی این ارکستر ۱۴۰ ساله کارش را بهاندازهٔ بخش موسیقی آن خوب بلد هستند. اگر به جاهای دیگر هم سر بزنید، کمکم میبینید دکوپاژ نامناسب چگونه تماشای اجرای شاهکارهای موسیقی را عذابآور میکند.
لینک زیر اجرای قطعهای است اثر دیمیتری شوستاکوویچ (۱۹۰۶ ـ ۱۹۷۵) آهنگساز بزرگ روس که صدا و تصویرش در چند ثانیهٔ اول آدم را میخکوب میکند. در آن میتوانید کمابیش چیزهایی را که در این مطلب گفتهام ببینید. بهتر است با هدفون گوش کنید؛ چون کیفیت پخش صدا در فرایند درک موسیقی بسیار موثر است. زمان: ۴ دقیقه و ۳۶ ثانیه.
در مطالب زیر نیز دربارهٔ موسیقی کلاسیک چیزهای جالبی بخوانید: