نوعی فرهنگ لغت داریم که برای بیان مفهومِ بدون کلمهای که در ذهن داریم، چندین واژه یا عبارت پیشنهاد میکند.
«لغتنامه» یا «فرهنگ لغت» یا «واژهنامه» معمولا کتابی است که معنی کلمات را پیدا میکند؛ یعنی کلمه را داریم، معنی آن را نداریم. یا اگر حرفهایتر باشیم ممکن است بخواهیم ویژگیهای دستوری یا زبانی آن را بدانیم؛ مانند اینکه قید است یا صفت است.
ولی نوعی از واژهنامه، برعکس این است. کاربرد آن برای کسی است که معنی را در ذهن دارد، کلمهاش را پیدا نمیکند که بگوید یا بنویسد. یعنی برای معنایی که دارد، دنبال واژهٔ مناسب میگردد. کسانی همچون نویسنده، ویراستار، مترجم، سخنران، داستاننویس، پژوهشگر و هر کسی که میخواهد چیزی را توصیف کند و برای این کار بهترین یا مناسبترین کلمه را نیاز دارد؛ ولی واژه را نمیداند یا به خاطر نمیآورد.
اگر تجربهٔ کار با نوشتن یا ترجمه یا هرشکل از بیان دقیق را داشته باشید، حتما با این احساس آزاردهنده آشنا هستید که کلمهٔ مفهومی را که در ذهن دارید پیدا نمیکنید. یا درگیر این فکر یا وسواس شدهاید که کلمهٔ مناسب را به کار نبردهاید؛ اینکه حتما مناسبتر از این هست که آن را به خاطر نمیآورید. سپس لذت و آرامش وقتی که آن را پیدا میکنید و مطمئن میشوید که مناسبترین کلمه را به کار بردهاید. فرهنگ لغتی که از معنی به واژه میرسد، برای کمک به چنین مشکلی درست شده است.
ساختار این فرهنگها سه سطح دارد: در سطح اول، همهٔ مفاهیم موجود را به چندین فصل تقسیم کردهاند. در سطح دوم، هر فصل را به چندین مقوله تقسیم کردهاند که شمارهای دارد. در سطح سوم، زیر عنوانِ هر مقوله کلمات هستند. مثلا فصل ۱۵: «احساس، عواطف، اخلاق، رفتار». مقولات: «۹۱۲ اخلاق، رفتار»؛ «۹۱۳ احساسات، حالوهوا»؛ «۹۱۴ احساسات شدید، هیجان»… . هر فصل ممکن است دهها مقوله داشته باشد و هر مقوله دهها کلمه را دربرگیرد. برای نمونه در مقولهٔ «۹۱۳ احساسات، عواطف» داریم: آدمشناس؛ آدمشناسی؛ آدمشُ شناختن؛ آرتیستبازی؛ تا آخر...
این لغتنامهها دو بخش کلی دارند. یکی بخش اصلیِ کتاب است و یکی بخش نمایه. بخش اصلی همان است که بالا گفتم. کلید استفاده از کتاب در بخش نمایه است. در بخش نمایه، تمامی کلمات بهترتیب الفبا با شمارهٔ مقوله آمده است.
وقتی برای بیان چیزی بهدنبال کلمهٔ مناسب میگردیم، اولین واژهٔ نزدیک به آن را که به خاطر میآوریم، در بخش نمایه جستجو میکنیم. سپس شمارهٔ مقول را برمیداریم و آن را در بخش اصلی پیدا میکنیم که بهترتیب شماره است. تمامی کلماتی که بهشکلی با معنی لغتِ در ذهن ما همپوشانی داشته باشد، در زیر عنوانِ هر مقوله آمدهاند. اکنون میتوانیم بگردیم تا کلمهٔ مناسب پیدا بشود.
در فارسی دو کتاب از این نوع میشناسم. یکی فرهنگ طیفی، جمشید فراروی، تهران: هرمس: ۱۳۸۷. دیگری فرهنگ موضوعی، بهروز صفرزاده، تهران: نشر نو: ۱۳۹۶. دومی که تازهتر تالیف شده است، حجم بیشتری دارد و زبان گفتاری و کنایات را نیز دربرمیگیرد.
هنگام کارکردن با هر دو کتاب و مقایسهٔ آنها، خودم احساس میکردم فرهنگ طیفی اندکی قدیمی شده است. اگر این قضاوت درستی باشد، به نظر میرسد نشاندهندهٔ تغییر زبان فارسی در بازهٔ کمتر از ده سال است. به هر حال نظر داشتن به هر دوی این واژهنامهها، بسیار مفیدتر و کارآمدتر از فقط کارکردن با فرهنگ موضوعی است که جدیدتر است.
ساختار این دو تفاوتهایی دارد. از جمله اینکه فرهنگ موضوعی درنهایت معنی کلمات را بیان میکند؛ ولی فرهنگ طیفی به گروهی از کلمات میرسد که با یکدیگر همپوشانی معنایی دارند.
اکنون برای نمونه کلمهای را در این دو جستجو میکنیم و نتیجه را میبینیم: کلمهٔ «نامعلوم».
در نمایهٔ فرهنگ موضوعی، مقابل «نامعلوم» شمارهٔ ۱۱۴۶ را نشان میدهد. عنوان مقولهٔ ۱۱۴۶ این است: «واضح؛ مشخص؛ نامشخص». این کلمات زیر آن هستند: ایضاح، باخدابودن [با خداست]، ببینیم و تعریف کنیم، بداهت، بدیهی، بدیهیات، پَسچی، تا [مثلا: تا خدا چی بخواد]، چشمبسته غیبگفتن، خسته نباشی، روشن، روشنگر، روشنگری، شفاف، شفافسازی، شمرده، عریان، فیکس [فیکسکردن]، گفتن نداره (نداشت)، لاادری، مجهول، مجهولات، مجهولالهویه، مشخص، معلوم، معلوم نمیکنه، معما، معین، ناشناخته، ناشناس، نامشخص، نامعلوم، نه بهداره نه بهباره، نه پس...، یهکدوم، یکی [یکی از…]، یه… ی [مثلا: یه آقایی]
در نمایهٔ فرهنگ طیفی، مقابل «نامعلوم» سه مقوله پیدا میکنیم: نامعین ۴۷۴، دوپهلو ۵۱۸، مبهم ۵۶۸.
شمارهٔ ۴۷۴ مقولهٔ «عدم قطعیت» است. زیر شمارهٔ ۴۷۴، این بخشها هست که هرکدام گروهی از کلمات را در خود دارد: عدم قطعیت، تردید، عدم اطمینان، نامعین، غیرقابل اتکا، شکاک، نامطمئن، گیجکردن، تردید داشتن، هرکدام، تا چه پیش آید. سپس ارجاع داده به این مقولهها: شانس ۱۵۹، موضوع ۴۵۲، عدم احتمال ۴۷۲، ناباوری ۴۸۶، غیرقابلدرک ۵۱۷، دشواری ۷۰۰، حسادت ۹۱۱.
شمارهٔ ۵۱۸ مقولهٔ «ایهام» است. زیر شمارهٔ ۵۱۸، این بخشها هست که هرکدام کلماتی را در خود دارد: ایهام، دوپهلو، دوپهلو صحبتکردن. سپس ارجاع داده به این مقولهها: ناسازگاری ۲۵، دروغگویی ۵۴۱.
شمارهٔ ۵۶۸ مقولهٔ «عدم صراحت کلام» است. زیر شمارهٔ ۵۶۸، این بخشها هست که هرکدام کلماتی را در خود دارد: عدم صراحت کلام، مبهم. سپس ارجاع داده به این مقوله: غیر قابل درک بودن ۵۱۷.
برای نمونهای از نتیجهٔ نهایی در فرهنگ طیفی، مقابل کلمهٔ «مبهم» در مقولهٔ ۵۶۸ آمده است: «[صفت] مبهم، نامفهوم، گنگ، رمزورازدار، نامعلوم، مغلق، پوشیده، مرموز، ناشناخته ۴۹۱، مجهول، نافهم، قلمبه، ملقلق، دور از ذهن، غیرقابلدرک ۵۱۷؛ غامض، بغرنج، پیچیده ۲۵۱، دشوار ۷۰۰؛ عمیق ۲۱۱؛ نهفته ۵۲۳؛ نامعین ۴۷۴، دوپهلو ۵۱۸؛ ناموزون [کلام] ۵۷۶؛ آبنکشیده».
هریک از شمارههای مقابل کلمات، به مقولهٔ دیگری ارجاع میدهد. با دنبالکردن این ارجاعها میتوان آنقدر در لغتنامه چرخید تا کلمهٔ مطلوب را به دست آورد.
چنانکه پیشتر گفتم، «فرهنگ موضوعی» واژههای زبان گفتاری را نیز در خود دارد. در استفاده از آن باید به نکتهای توجه داشت. این فرهنگ درست و نادرست را مشخص نمیکند؛ یعنی آنچه ویراستاران با نظر به «زبان معیار» میگویند. گفتنی است گردآورندهٔ همین فرهنگ، کتاب دیگری به نام «دستنامهٔ ویرایش» دارد که برای بیان درست و نادرستِ ویرایشی تدوین شده است.
فرهنگ طیفی بهشکل رایگان منتشر شده و میتوان دانلود کرد. فرهنگ موضوعی را که تازه چاپ شده باید خرید؛ مثلا از اینجا.