کلمه Primavera در زبان ایتالیایی به معنای بهار است. این تابلو یکی از بزرگترین آثاری است که در موزه Uffizi فلورانس نگهداری می شود. معنای دقیق نقاشی برای ما ناشناخته است . احتمالی که درباره تابلو وجود دارد این است که تابلو هدیه ای است که برای ازدواج لورنزو دی پیرفرانچسکو (پسر عموی لورنزو قدرتمند مدیچی) در ماه مه سال 1482 کشیده شده است.
ساندرو بوتیچلی نقاشی دوره رنسانس یکی از افراد شناخته شده ای است که در خدمت خاندان مدیچی بود. او توسط Fra Filippo Lippi آموزش دید و تکنیک نقاشی او بیشتر بر روی خط متمرکز بود و فرم هایی که به آرامی سایه زده شده بود. مورخان هنر او را متخصص استفاده از خط و همچنن رنگ می دانند . در این نقاشی بوتیچلی چند فیگور را در پسزمینه یک باغ نارنج نقاشی کرده است. یکی از اولین مواردی که در تابلو توجه را به خود جلب می کند ، استفاده محدود از پرسپکتیو است، در حالیکه در منظره پشت سر فیگورها ما می بینیم در نوع قرار گرفتن درختهای که در سمت چپ و راست تصویر قرار گرفته این موضوع رعایت شده است ولی از پرسپکتیو یک نقطه ای که توسط اساتید دوره رنسانس به صورت موثر در تابلوهایشان استفاده می شد، خبری نیست.
یکی از موارد دیگری که در این تابلو مورد توجه است ، پرداخت فیگورهاست ، ما می بینیم که به صورت دقیق و واضح اعضای بدن کشیده شده و فیگورها دارای اندامی باریک ، بلند و برازنده اند. بوتیچلی فیگورها را به شیوه ای نقاشی کرده که در آن زمان فضای فلورانس خواهان ان بوده است.
در حالیکه معنای اصلی نقاشی ، از دیدگان ما به عنوان مخاطب پنهان است ، اما هویت اصلی فیگورها به طور واضحی خودش را به ما نشان می دهد.
در مرکز تصویر الهه رومی ، ونوس قرار دارد . حضور او معرف علاقه اومانیستی دوره رنسانس به دنیای کلاسیکی که که در فلورانس رایج بوده است . او به عنوان شخصیت اصلی این تابلو و زنی ایده آل ، صاحب باغ است . این باغ به نوعی یاد اوری کننده باغ هسپریدس در اسطوره های یونانی است . باغی که سیبهای طلایی مورد استفاده پاریس برای داوری از آنجا آمده است . در شعر CLAUDIAN شاعر ، هیچ ابری در این باغ مجاز نیست . او کمی خارج از مرکز تصویر ، با سری که زاویه پیدا کرده و به سمت راست نگاه می کند ، به تصویر کشیده شده است . او الهه ازدواج است و ظاهر و لباس او به گونه ای است که زنان متاهل در آن زمان در معرض دید عمومی ظاهر می شدند . فرزند او کیوپید با چشمان بسته در بالای سر او پرواز می کند و درختان پشت سر آنها درختان به گونه ای قرار گرفته اند که به شکل یک طاق درآمده و این طاق بر حضور ونوس به عنوان شخصیت اصلی تابلوی بهار تاکید می کند .
در گوشه سمت چپ تابلو، مرکوری خدای ماه مه با خود ، چوب بلندی به همراه دارد که شاید از برای دور کردن ابرهای زمستانی استفاده می کند . هویت او به اسانی با صندل های بالدارش در تابلو قابل شناسایی است.
در سمت راست مرکوری ، یک گروه از زنان رقصان دیده می شود که به آنها Three Graces می گویند. آنها همراهانی هستند که به طور سنتی ونوس را همراهی می کنند . انها در هنر کلاسک و نه در ادبیات معمولا برهنه هستندو نوع قرار گرفتنشان به حالتی رقص گونه است ، که پس از یک نمایش باستانی ، مورد توجه بوتیچلی به عنوان مدل قرار گرفتند. این گروه از اهمیت زیادی بر خوردارند چون نماینده فضیلت های زنانه ، عفاف، زیبایی و عشقند و به عشقی اشاره می کنند که در بستر تصویر در جریان است . سنکا نویسنده رومی از آنها به عنوان " خلوص ، پاکی و تقدس در نظر همه " یاد می کند و مرواریدهایی که بر روی سر انها است بر پاکی و تقدسشان تاکید می کند. لباسهایی که بر تن Three Graces می بینیم ، از جنس تور ، سبک و بدن نماست که مهارت بوتیچلی را در نقاشی پارچه ها نشان می دهد. کیوپید ، آنها را هدف قرار داده ، که به معنای ایده ازدواجی است که در تابلو جریان دارد. کیوپید تیر اش به سمت یکی از زنان رقصنده نشانه رفته که نگاهش به سمت مرکوری ایت و مرکوری پشت به او به بالا نگاه می کند ، که بعضی ها معتقدند این به معاشرت پالاس و سنتور اشاره می کند که نماد " عشق بر محور دانایی است"که به نوعی پیروزی بر شهوت است .
در سمت راست تصویر، ما فیگورهای دیگری را می بینیم که شامل زفیرس ، باد غربی که در حال گرفتن یک حوری به نام Chlorisاست . پس از اینکه Chloris به زفیرس تعلق پیدا می کند ، آنها ازدواج کرده و او به فلورا الهه بهار، حامل ابدی زندگی تبدیل می شود. فلورا درهیئت زنی با لباسهایی پر از گل که از دامنش گل به اطراف می پاشد ترسیم شده که نمادی است برای بهار و باروری.
تعامل بین فیگورها معماگونه است. زفیرس (باد غربی ) و حوری (Chloris) به یکدیگر نگاه می کنند. فلورا و ونوس به روبه رو نگاه می کنند و کیوپید چشم هایش بسته است و مرکوری به طور کامل چرخیده و کاملا پشت به بقیه و به ابرها نگاه می کند. و در نهایت سه زنی که می رقصند ، زنی که در وسط قرار گرفته به مرکوری خیره شده و دو زن دیگر به یکدیگر نگاه می کنند . لبخندی که بر روی صورت فلورا دیده می شود در نقاشی های ان زمان بسیار نامعمول است.منظره دشتی که در زیر پای فیگورها دیده می شود بسیار پیچیده است . 500 نوع گونه گیاهی شناخته شده در این نقاشی وجود دارد ، با حدود 190 گل مختلف که حداقل 130 نوع ان به صورت خاص قابل شناسایی است که یاد آوری کننده سبک millefleur (سبکی در پرده های نقش دار - تپستری - فلاندری است که در تزئینات فضای داخلی آن زمان معمول بوده است .
اگر به تابلو به عنوان یک مجموعه نگاه کنیم ، معنای تمثیلی در درون خود دارد .که دربر دارنده مفهوم عشق در مکتب نو فلاطونی است که مورد توجه محافل روشنفکری آن زمان در فلورانس بوده است . در فلسفه نو افلاطونی ، ونوس را هم حکمران عشق زمینی و هم هم الهی و معادل کلاسیک مریم باکره می دانستند. ایده تابلو بهار برای اولین بار توسط مورخ هنری جورجیو واساری هنگامی که نقاشی را در Villa Castello ، خارج از فلورانس در سال 1550 دید، مطرح شد. صحنه ای که بهار ، ماه مه ، صحنه پیگیری عاشقانه و Three Graces را ترسیم می کند و به طور کلی به ایده پیوند در فصل بهار اشاره می کند . قرار گرفتن این صحنه در باغ نارنج نیز به این دلیل است که خاندان مدیچی درخت نارنج را به عنوان سمبل خانوادگی خویش پذیرفته بود.
این نقاشی می بایست در اتاق خواب لورنزو دی پیرفرانچسکو قرار می گرفت و همسرش برای اولین بار بعد از عروسی آنها آن را می دید ، بنابراین ایده کیوپیدی که Three Graces را هدف قرار داده ، به نوعی به عشق در ازدواج اشاره می کند.