هفته پیش سه تا میانترم داشتم: یکشنبه، دوشنبه و پنجشنبه. استاد درس یکشنبه بدون هیچ اطلاع قبلی اومدن سر کلاس و گفتن امتحان کنسله! و خب اون همه برنامهریزی و فشار بیشتر کاری که همهمون رو درگیر کرده بود عملا بیارزش شمرده شد!
ولی همه ما سکوت کردیم در برابر این اتفاق و وقت و زمان ارزشمندی که ازمون گرفته شد... .
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
این ترم یک درس سه واحدی دارم که میتونم مطمئن باشم به اندازه 1 واحد هم ازش نیاموختم (و همه بچهها). با معاون آموزشی دانشکده یک بار صحبت کردم در این مورد و گفتن ایمیلهامون رو جمع کنیم و اعتراض بزنیم. نکته جالب اینجاست که از تعداد خوبی از بچهها که حاضر به این کار شده بودند در نهایت 3 نفر ماندیم! چرا؟ چون اعتراض میتونست مساوی باشه با سختگیرانهتر نمره دادن استاد.
و سکوت کردیم در برابر این یاد نگرفتن و وقت و زمان ارزشمند تلف شده... .
--------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
فردا امتحان میانترم و دارم و برق امروز به مدت 3 +2 ساعت رفت. زیر نور شمع درس میخوندم و بهرهوری خط تولیدهای مختلف رو داشتم حساب میکردم. و در این حین چیزی که به مادرم گفتم این بود که کاش طبق برنامهای که داده بودن قطع میکردن برق رو حداقل!
واقعا چه اتفاقی افتاده که این حجم سکوت رو در برابر هر اتفاقی که میافته داریم و خواستههامون شده در این حد؟
پینوشت:
فیلم «سکوت برهها» رو ندیدم ولی عنوانی مناسبتر از این هم نیافتم برای این نوشته!