ویلیام ژیلت نه تنها اولین آمریکایی بود که نقش شرلاک هلمز را ایفا کرد، بلکه تنها بازیگری بود که تغییراتی در ظاهر و منش این کاراگاه افسانهای به وجود آورد؛ به گونهای که از آن پس هر چه دیدهایم همه به نحوی از شرلاک او الهام گرفتهاند.
ولی امروزه نادرند افرادی که این بازیگر آمریکایی را میشناسند.
ژیلت نسبت دوری با خانواده بنیانگذار تیغ اصلاح «ژیلت» دارد. او نمایشنامههای زیادی درباره جنگ داخلی آمریکا نوشته است. دستگاهی را اختراع کرد که صدای اسب را تقلید میکرد. قلعهای بزرگ در کانکتیکات ساخت. اما ایفای نقش هلمز بود که مردمان آن روزگار را مجذوب او کرد. ژیلت، بندیکت کامبربچ دوره خود بود و بیشتر از بازیگران دیگر تغییراتی در ظاهر و نحوهحرف زدن هلمز به وجود آورد و رابطهاش با کانن دویل جان تازهای به مجموعه شرلاک هلمز دمید.
ژیلت نمایشنامهای با الهام از شرلاکِ دویل نوشت و در ۱۸۹۹ به روی صحنه برد. و نقش شرلاک را بیش از صد بار بازی کرد. اما فقط یک فیلم ساخت. فیلمی صامت که اقتباسی از شرلاک هلمز بود. دهههای متمادی این فیلم از دیدگان پنهان ماند تا همین اواخر که فیلم در آرشیو سینماتک فرانسه پیدا شد.
ژیلت با ۵ روش شرلاکی که امروز میشناسیم را برساخت:
۱. پیپ خمیده
2 وسیله بیشتر از هرچیز دیگری یادآور شرلاک هستند. اول کلاه مشهور او (مدلی به نام شکارچی گوزن). در داستانهای دویل به کلاه خاص اشاره نشده است. ولی سیدنی پیجت در تصویرسازیهایی که در ۱۸۹۱در مجله استرند چاپ شد، برای او کلاهی در نظر گرفت.
و وسیله دوم پیپ شرلاک است. پیپ فقط یک وسلیه تزئینی برای شرلاک نیست، بلکه قسمتی از فرآیند استنتاجی اوست. شرلاک در داستان «انجمن موسرخها» به واتسون میگوید: «این یک مشکل سه پیپه است. خواهش میکنم ۱۵ دقیقه ساکت باش.»
باز هم در کتاب به مدل ویژهای از پیپ اشاره نشد بود و پیجت هم برای او پیپ دسته صاف کشید. اما ویلیام ژیلت در نمایشی که ۱۸۹۹ نوشت، تغییر مهمی ایجاد کرد و پیپ دسته خمیدهای به شرلاک داد (با این نوع پیپ راحتتر میشد دیالوگها را ادا کرد بدون آنکه پیپ بیفتد) و این پیپ خمیده برای همیشه جاودانی شد.
2. «بدیهیه، دوست عزیزم»
این هلمزیترین عبارت این کارآگاه بزرگ هیچگاه بدین صورت در کتابهای دویل نیامده است و احتمالا کسی که این دیالوگ را وارد گفتگوهای هلمز کرد، ژیلت بود. دویل، البته، کلمات «بدیهیه» و «دوست عزیز من» را جداگانه به کاربرده است ولی در یک جمله استفاده نکرده است.
3. روب دو شامبر زیبا
دویل روب دوشامبر هلمز را اینگونه توصیف میکند: «آبی، ارغوانی یا قهوهای خاکی.» این تمام اطلاعاتی است که کتاب در اختیار خوانندگان میگذارد.
راجر جانسون (سردبیر نشریه شرلاک هلمز) میگوید: ژیلت اما روب دوشامبر شرلاک را کمی شیکتر، زیباتر و گرانقیمتتر کرد. و دیگر بازیگران نیز از او تقلید کرده اند. "
سالها بعد کانن دویل به الی نورووک، بازیگر دیگر این نقش، لباسی پیشنهاد داد که احتمالا منبع الهام آن لباس ژیلت بود.
4. ژیلت تصور آمریکایی از هلمز را سر و شکل داد.
ژیلت اولین بازیگر تئاتر آمریکایی بود که نقشی تا این حد انگلیسی را بازی کرد. او به عمد لهجه مردمان طبقه بالای انگلیسی را با لهه تو دماغی شمال آمریکا ترکیب و ظاهر هلمز را آمریکایی کرد. هلمزی که ژیلت عرضه کرد چندان لاغر نبود، بینی نوکتیزی نداشت و موهای سرش زیاد بود و البته جذابتر هم مینمود. فردریک دور استیل، بزرگترین تصویرگر هلمز، نقاشیهای خود را بر مبنای چهره و فیزیک ژیلت کشید چرا که معتقد بود او ذات و جوهره اصلی کارآگاه کبیر بود.
5. ژیلت به کانن دویل کمک کرد تا دوباره شرلاک را به صحنه بازگرداند.
کانن دویل بعد از نوشتن چندین و چند داستان با محوریت کاراگاه محبوب تیزهوش، شرلاک هلمز، در داستان «مشکل نهایی» (۱۸۹۳) شرلاک را کشت و مجموعه شرلاک هلمز را به اتمام رساند، چرا که معتقد بود پرداختن به شرلاک مانع نوشتن آثار دیگری با سبک متفاوت میشود. اما پس از مدتی دویل برای ساختن خانه جدیدش به مشکل مالی برخورد کرد و تصمیم گرفت کاراگاه افسانهای خودش را دوباره به روی صحنه ببرد، بنابراین نمایشنامهای با محوریت شرلاک هلمز نوشت. او ابتدا نقش را به هربرت بربومتری و سپس به هنری اروینگ پیشنهاد داد. اما با هیچکدام به توافق نرسید. سرانجام نمایشنامه دویل که نیاز به پردازش بیشتری داشت به دست چارلز فرومن، مدیر و تهیهکننده سرشناس تئاتر، رسید و او به دویل پیشنهاد داد به منظور یک اقتباس درجه یک، نمایشنامه را به ویلیام ژیلت بسپارد. این دو درباره نمایشنامه نامههای زیای رد و بدل کردند و در آخر ژیلت برای دویل نوشت: «اجازه دارم با شرلاک هلمز شما ازدواج کنم؟» و دویل پاسخ داد: «نه تنها میتونی با او ازدواج کنی، بلکه میتونی اونو به قتل برسونی یا هر بلایی که خواستی سرش بیاوری.»