پرواز
پروازم نزدیک است
پروازم
در اوج ترنم
در زیبایی محض
زیر افکار حجیم
زیر جسمی سنگین
پروازم نزدیک است
خواهم جست
از بالای درختی
از بالای کوهی
از بالای برجی
به افق خواهم نگریست
افقی غمگین
افقی پر از پوچی
خواستم گریست
بهر این مردم
بهر نادانیشان
پروازم نزدیک است
این قفس خواهم شکست
بین افکار
بین عقاید
بین ادیان
مردم را خواهم دید
مردمی جاهل
در جنگ
در نزاع
در خشونت
در طمع
برایشان غصه خواهم خورد
پروازم نزدیک است
پروازم
از ورای این کره خاکی خواهد بود
از آن بالا
به این پایین
شیرجه خواهم زد
حمله خواهم کرد
برای نجات کودکی در جوی
برای نجات پیری در خیابان
برای نجات مردی عاشق
برای نجات شخصی مغرور
پروازم نزدیک است
فقط بالی برایم نمانده
این دروازه را باز کنید
خواهم جست
خواهم رفت
خواهم گریست
خواهم دید
پروازم نزدیک است
آیا شخصی هست؟
شخصی هست که این مرغ در قفس
وارهد؟
کلیدی یابد؟
این دروازه را باز کند؟
پروازم نزدیک است
حیف صدایم را کسی نمی شنود
کسی این در باز نمی کند
کسی برای من نمی آید
این گونه است پایانم
مثل همه مردم
پیش از من
و بعد از من
این چرخه زندگی است
این چرخه اعتراض است
این چرخه پرواز است
آری
پروازم لغو گردید...