واقعا یکی از بهترین کتاب هایی که تو زندگیم خوندم همین کتاب هستش و اگه بخوام مختصر بگم «چرا کشورها شکست می خورند» اساسا راجع به وضع اقتصادی انواع جوامع از جماعات و آبادی های اولیه تا کشورهای امروزی است؛ اما ارجاعات پرشمار مولفان به تجربه های جهانی، به کتاب خصلتی تاریخی هم داده است، و حتی می توان گفت این کتاب راجع به تاریخ تحولات اقتصادی جوامع و با تاکید بر مبحث توسعه است. از این حیث، با وجود اینکه مشرب اقتصادی مولفان (نهادگرایی) در سراسر کتاب با قوت تمام جاری است، کتاب بیش از آنکه ذیل یکی از نحله های اقتصادی قرار گیرد، از لون تاریخ است.
بنیان این کتاب بر هشت اصطلاح کلیدی استوار است و انواع و اقسام مثال ها و استدلال های کتاب در خدمت تشریح همین هشت اصطلاح است. اصطلاحات اول دوم که مکمل یکدیگرند، inclusive institutions و abstractive institutions هستند که در این کتاب به «نهادهای فراگیر» و «نهادهای بهره کش» ترجمه شده اند. منظور از نهادهای فراگیر، اعم از نهادهای سیاسی و اقتصادی، نهادهایی است که امکان فعالیت آزاد را برای همه شهروندان فراهم می کنند. نهادهای بهره کش در نقطه مقابل قرار دارند و راه ورود عموم را به قدرت سیاسی و فعالیت اقتصادی می بندند و این مزایا را در اختیار نخبگان خاص قرار می دهند. جانمایه تحلیل کتاب این است که هرجامعه ای که نهادهای فراگیر در آن حاکم شده اند، آن جامعه راه رشد اقتصادی و سعادت را پیموده است؛ و برعکس جوامعی که نهادهای بهره کش بر آن مسلط شده اند به راه خودکامگی و تهیدستی افتاده اند.
اصطلاحات سوم و چهارم که باز هم مکمل هم هستند، virtuous circles و vicious circles هستند که به «چرخه های فضیلت» و «چرخه های رذیلت» ترجمه شده اند. وقتی در جامعه ای نهادهای فراگیر پا می گیرند، این نهادها راه را بر کژی ها می بندند و حتی اگر در مقاطعی نخبگان در صدد احیای نهادهای بهره کش بر آیند، قدرتِ نهادهای فراگیر راه را بر آنها می بندد؛ و بر عکس، جامعه ای که نهادهای بهره کش بر آن مستولی شوند، تلاش ها برای ایجاد نهادهای فراگیر مدام به سنگ موانع می خورد.
اصطلاح پنجم، critical juncture یا «بزنگاه تاریخی» است که دلالت بر مقاطع خاص در تاریخ جهان دارد. این اصطلاح که ترجمه واژگانی آن « بزنگاه حیاتی» یا «مقطع سرنوشت ساز» است، در این کتاب در وصف ادواری از تاریخ به کار رفته که جوامع مختلف، اعم از جماعات کوچک و یا کشورها، فرصت انتخاب داشته اند و راه آینده آنها از درون همین انتخاب ها بیرون آمده است. انتخاب لفظ تاریخی به جای حیاتی یا سرنوشت ساز، که ترجمه های دقیق تری هستند، به این علت بوده که نشان دهد، تاریخ ملت ها تابعی از انتخاب آنها در چنین مقاطعی بوده است.
اصطلاح ششم که سیال ترین و پیچیده ترین واژه این کتاب است و به کرات به کار رفته، contingency و وجه وصفی آن یعنی contingent است. معانی رایج این واژه مطابق تعاریف لغتنامه ها، «احتمال، امکان، تصادف، پیشامد، حادثه، سانحه» یا نظایر اینهاست. اما در این کتاب به جز موارد نادر که چنین معنی های دارد، در معنایی دیگر به کار می رود که خاص این کتاب است. هر گاه این واژه در باب امور پسینی یا وقایعِ حادث شده به کار رفته دلالت بر معنیِ ظاهری یا امر تصادفی دارد. البته اینجا هم وقوع تصادفی، امری محتوم و مقدر نیست و می توانسته است رخ ندهد. اما هر گاه این واژه در باب امور پیشینی، امور حادث نشدۀ محتمل و یا پیش بینی احتمالات به کار رفته به معنای امر ممکن الوقوع و یا محتمل الطرفین است. به همین علت در ترجمه این کتاب بسته به مکانت جمله، یکی از شقوقِ تصادف، ممکن الوقوع و یا محتمل الطرفین به کار رفته است – با این تذکار که در بیش تر موارد، مولفان معنای اخیر یعنی محتمل الطرفین را مدنظر داشته اند و طبعا فراوانی این واژه در ترجمه فارسی،بیش از دیگر واژه هاست.
اصطلاح هفتم، absolutism است. این لفظ در مواردی که به بنیان های حکومت های مورد بحث اشاره دارد به حکومت مطلقه و آنگاه که به خصال افراد مربوط می شود، خود کامگی ترجمه شده است. بر همین سیاق، واژه absolutist نیز وقتی در وصف رژیم های سیاسی به کار رفته مطلقه و وقتی که در وصف افراد به کار رفته، خودکامه ترجمه شده است.
اصطلاح کلیدیِ هشتم، creative destruction یا «تخریب خلاق» است. منظور از تخریب خلاق این است که وقتی افراد خلاقیت ها را به نوآوری های تکنولوژیک تبدیل می کنند، موجب هراسِ خودکامگان و دارندگانِ انحصارات اقتصادی و صنعتی می شوند. کار نوآوران، بر هم زدنِ بنیان های پیشین و پیش بردن جریان دانش و تکنولوژی است که جامعه از آن نفع می برد؛ اما خودکامگان از بیم جا ماندن از رقابت و از کف دادن منافع انحصاری خود به «تخریب خلاق» مخالفت می کنند. مولفان از این مفهوم برای توضیح دادنِ تفاوت رشد اقتصادی در چارچوب نهادهای فراگیر و نهادهای بهره کش استفاده می کنند و چنین استدلال می کنند که رژیم ها و نهادهای بهره کش به حدی از رشد اقتصادی رضایت می دهند که تامین کننده منافع آنها باشد، و به محض اینکه احساس می کنند از درون رشد اقتصادی و نوآوری و تخریب خلاق، نیروهای تازه ای در عرصه اقتصاد و سیاست پدید می آیند، راه این رشد را می بندند. اما نهادها و رژیم های فراگیر اراده و یا توانایی سد کردن راه تخریب خلاق را ندارند و جامعه ای که در چارچوب این نوع نهادها فعالیت می کند، به رشد پایدار دست می یابد.