مغز انسان از لحظه تولد تا مرگ به طور پیوسته براساس چهار موج اصلی با فركانس بسيار پائين و خارج از محدوده شنوایی که از خود منتشر مي كند عمل میکند و بسته به حالات روحي انسان اين امواج تركيب هاي مختلفي به خود مي گيرد. براي مثال زمانی که شما در آرامش یا مدیتیشن هستید با زمانی که شاد هستید یا مطالعه می کنید متفاوت میباشد. به عبارتی با توجه بین حالت روحی و ذهنی شما و امواجی که مغز شما از خود منتشر می کند یک ارتباط دقیق و قابل اثبات وجود دارد كه اين ارتباط تنگاتنگ و دقیق مبناي توليد سيستم هاي مولد امواج مغزی که کار آنها بازخوراندن اين امواج از طريق مدوله كردن از طریق امواج صوتي و موزيك هاي قابل شنيدن میباشد.
الکترو آنسفالوگرافی یک تکنولوژی میباشد که فعالیتهای الکتریکی مغز را نشان می دهد. آزمایشگاههای زیادی درسراسر جهان با بکارگیری این تکنولوژی آزمایشها و مطالعات زیادی برای بررسی 4 الگوی اصلی امواج مغزی ( بتا، آلفا، تتا، دلتا ) انجام داده اند. هرکدام از این فرکانسها ویژگیهای بهخصوصی دارند و حالت مشخصی از آگاهی را ایجاد می کنند.
دستگاه EEG یا electroencephalogram یا همان الکتروآنسفالوگرام میتواند با اندازه گیری پالسهایی که توسط نورونها برحسب سیکل در ثانیه ایجاد میشود امواج مغزی را تشخیص دهد. همانطور که قبلا اشاره شد امواج مغزی بتا در حدود 13-40 هرتز قرار داشته و مربوط به تمرکز و هوشیاری بالا میباشد. به عقیده برخی از دانشمندان فرکانس بتای 40 هرتز کلید ادراک است. امواج آلفا که در محدوده 7 تا 12 هرتز قرار دارد مربوط به ریلکسیشن و آرامش عمیق است ولی نه یک مدیتیشن کامل. در محدوده آلفا ما به ثروت عظیم خلاقیت دست مییابیم. که عملا در زیر سطح هوشیاری آگاهی ما قرار میگیرد و محدوده آلفا در حقیقت دروازه ورود به سطوح عمیق تر آگاهی است. همچنین فرکانس آلفا مدوده فرکانسی است که به عنوان فرکانس رزونانس میدان الکترومغناطیسی زمین شناخته میشود.
امواج تتا که در محدوده 4 تا 7 هرتز قرار دارند که محدوده شگفت انگیزی است که میتوانیم آن را مورد مکاشفه قرار دهیم. برخی آن را محدوده سایه روشن آگاهی انسان مینامند. ما معمولا لحظهای که از خواب بیدار میشویم یا به خواب میرویم به مدت خیلی کوتاهی این حالت را تجربه میکنیم. در این حالت رویابینی شفاف و تصاویر زندهای از رویاهایمان را میبینیم و در این حالت میتوانیم اطلاعاتی ماورایی و فراتر از حالت بیداری عادی دریافت کنیم. دانشمندان محدوده تتا را دروازه حافظه و یادگیری و همینطور فرصتی برای برنامه ریزی مجدد ذهن ناخودآگاه میدانند. مدیتیشن در حالت تتا باعث افزایش خلاقیت، حافظه و قدرت یادگیری و افزایش توانایی در زمینه ادراکهای ماورایی و فراحسی میشود.
امواج دلتا که در محدوده 0 تا 4 هرتز قرار میگیرد مربوط به خواب عمیق میباشد. همچنین فرکانسهای به خصوصی که در محدوده دلتا قرار می گیرند باعث ترشح هورمون رشد میشود که در بهبود بیماریها و ترمیم بافتها موثر است. این موضوع ضرورت یک خواب عمیق و آسوده را در روند بهبود بیماریها نشان میدهد.
مربوط به حالت بیداری عادی و زمانی که توجه ما به دنیای فیزیکی است میباشد. در این موقعیت مغز فعال است و در وضعیت هوشیاري عادي به سر میبرد. امواج مغز در این موقعیت بین 13 تا 25 بار در ثانیه مرتعش میشوند براي ایجاد این موقعیت از مغز میتوان از آهنگهاي تند و رقص گونه استفاده کرد.
مربوط به زمانی است که ما در حال رویا پردازی و یا مدیتیشنهای سبک و زمانی که چشمها بسته هستند میباشد. در این موقعیت مغز در حالت آرام به سر میبرد میتوان توسط موسیقی این موقعیت را در طول روز ایجاد کرد در این موقعیت معمولا چشمها بسته هستند و رویاهاي روز به وجود میآیند امواج مغز در این موقعیت بین 8 تا 12 بار در هر ثانیه مرتعش میشوند این موقعیت از مغز را میتوان توسط آهنگهاي خیلی ملایم و آرام ایجاد کرد.
مربوط به زمانی است که ما خواب یا در حال مدیتیشن عمیق هستیم. موقعیت تتا که بطور عمده در منطقه گیجگاهی و آهیانه مغز ایجاد میشود موقعیت خلاقیت مغز است امواج مغز در این وضعیت بین 4 تا 7 بار در ثانیه مرتعش میشوند. هوشیاري مغز در این وضعیت بین خواب و بیداري است آهنگهایی که بتوانند این موقعیت مغزي را حفظ کنند معمولا خیلی آرام هستند و معمولا با سرعت خیلی پایین اجرا میشوند.
مربوط به زمانی است که ما در خواب عمیق به سر میبریم یا در حال یک مدیتیشن بسیار عمیق هستیم. در این موقعیت که تعداد ارتعاشات امواج مغز بین 1تا 3 بار در ثانیه است موقعیت خواب عمیق مغز است در این موقعیت، تنفس عمیق، سطح و فشار خون، ضربان قلب و دماي بدن به حداقل خود میرسد آگاهی و هوشیاري در این وضعیت در پایینترین میزان است که موسیقی اثر چندانی بر روي مغز نمیگذارد .
مطالعات زیادی انجام شده که نشان میدهد ارتعاشاتی که از امواج ریتمیک ایجاد میشود تاثیر بسیار عمیقی روی فعالیت مغز انسان میگذارد. شمنهای سرخپوست هم با استفاده از طبل امواج ریتمیکی ایجاد میکردند که باعت تغییر آگاهی انسان و سفر به جهانهای درون و برونفکنی میشد. همینطور راهبان و لاماهای تبتی هم با استفاده از مانترا ورود به مدیتیشن های عمیق و تاثیر در حالت آگاهی انسان استفاده میکردند. این اصوات ریتمیک و ضربان دار عملکردی مشابه امواج مغزی دارند ولی موجی که توسط کامپیوتر تولید میشد بسیار دقیق و یکنواخت بوده و باعث تغییر فعالیتهای مغزی به حالت مدنظر میشود. این کار مشابه تنظیم کردن موج یک رادیو روی یک ایستگاه فرستنده خاص است.
با کمک تکنولوژی امواج مغزی میتوانیم آگاهیمان را روی طیف وسیعتری از حالات ذهنی هماهنگ کنیم برای مثال تمرکز بیشتر، هوشیاری بیشتر یا کمتر، افزایش خلاقیت، مدیتیشنها و خوابهای عمیق با کیفیت و هرگونه تغییر در آگاهی. مغز انسان ارتعاشات مخصوص خود را داشته رو با کمک آن با قسمتدیگر بافتهای عصبی و بخش های دیگر بدن ارتباط برقرار میکند.
در هر لحظه امواج مغزی متعددی با بسامدهاي متفاوت در مغز ایجاد میشوند. این امواج که میتوانند آلفا، بتا، تتا و یا گاما باشند. براي ارسال دقیق پیامها یا احساسات نیاز به هماهنگسازی دارند. هماهنگسازی از اهمیت بسیاری برخوردار است، سیبی را در نظر بگیرید که رنگ، روشنایی و ابعاد آن توسط سیگنالهای گوناگونی به بخشهاي متفاوت مغز ارسال شده و بدون هماهنگسازی تشخیص نهایی آن غیرممکن است.
علاوه بر این تحقیقات تازه در زمینه مغزنگاری الکتریکی با استفاده از الکتروآنسفالوگرام نشان میدهند چشم اگر تابش لحظهای نور بین پیک موجهاي آلفا و تتا به آن تابیده شود، نور را نخواهد دید، چون پیامی براي رؤیت آن به مغز ارسال نخواهد شد. به گزارش نیوساینتیست، تحقیق دیگري نشان میدهد درك آگاهانه کلمات نیاز به گذر امواج مغزی از منطقه ثابتی از مغز دارد.
تنها پیچیدگی هر کلمه باعث میشود امواج گاما در مراحل هماهنگسازی متفاوت عمل کنند. پس از این مرحله مغز وارد شرایط نیمههشیار میشود تا اطلاعات را به حافظه طولانیمدت فرد انتقال دهد. نکته جالبتوجه اینکه هر قدر مرحله هماهنگسازی قويتر باشد، درك ما از اطلاعات و اتفاقات بهتر خواهد بود. نمیشود تأثیر امواج گاما را در حفظ حافظه و انتقال اطلاعات نادیده گرفت. تحقیق تازهاي نشان میدهد امواج گاما با بسامد کمتر وظیفه انتقال اطلاعات از حافظه قدیمی را به عهده دارند و همین امواج با بسامد بالاتر اطلاعات تازه تر را منتقل خواهند کرد. این امواج میان مناطق مختلف منطقه هیپوکامپ ردوبدل خواهند شد و وظیفه هماهنگی میان آنها نیز به عهده هیپوکامپ خواهد بود. در واقع این تعریف از پدیده هیپنوتیزم در بسیاري از کتب معتبر نظیر کتاب هیلگارد بیان شده است . این امواج مغزی شامل هستند.
برای فردی که بیدار است امواج مغزی او در حالت معمول 20 سیکل در ثانیه است. امواج بالای 14 سیکل در ثانیه “امواج بتا” نامیده میشود که براي ارتباط با دنیاي فیزیکی خارج بوده و براي ارتباط گیري با زمان و مکان ویا استفاده از حواس معمولی است.
اما مغز امواج دیگري نیز دارد که سیکلهاي پایینتري نسبت به امواج بتا دارد که به ترتیب آلفا، تتا ودلتا هستند که البته امواج “تتا و دلتا” براي ارتباط با دنیاي فیزیکی نیستند و هنگامیاز آنها استفاده میکنیم که آگاه به زمان ومکان نیستیم .از این امواج براي دیدن رویا ، ارتباط روحی ومعنوي و شهود استفاده میشود که با آگاهی درونی ما مرتبط است.
از حدود یک و نیم سالگی “امواج آلفا” نیز کم و بیش پیدا میشوند که با تکامل این امواج قدرت فراگیري مغز بیشتر میشود و نیمکره راست مغز بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد. امواج آلفا در 6 و 7 سالگی بیشترین امواج مغزی هستند و اگر در همین سنین به کودك بیاموزیم که از هر دو نیمکره مغز براي فکر کردن استفاده کند این قدرت براي تمامیعمر نزد او باقی خواهد ماند. ولی معمولاً کودك چنین شانسی ندارد و استفاده او از نیمکره راست به تدریج کم میشود، به نحوي که 90 درصد انسان ها در سنین بلوغ و پس از آن فقط از نیمکره چپ مغز براي فکر کردن استفاده میکنند.
به طور کلی در حالت آرامش، فرکانس امواج مغز ما بیشتر شامل امواج آلفا، یعنی 7 تا 14 سیکل در ثانیه است. در این حالت هردو نیمکره مغز فعالیت دارند و داراي بهره هوشی بالاتري هستیم و قادریم مشکلات را راحت تر حل کنیم. در جدول زیر انواع امواج مغزی
و حالات و برخی از تواناییهاي مربوط به این امواج معرفی شده است. همان گونه که ملاحظه میگردد، دامنه حالات هیپنوتیک ، از امواج آلفا آغاز و تا امواج دلتا میتواند ادامه داشته باشد. هیپنوتیزم با عمق سبک، در امواج آلفا و با عرصه متوسط و سنگین در امواج تتا و دلتا اتفاق میافتد.
در واقع هیپنوتیزم شرایط طبیعی مغز در امواج خاص است و زمانی که امواج مغز در شرایط خاصی قرار گیرد، حالات هیپنوتیک رخ میدهد. بنا بر این اگرچه می توان شروع هیپنوتیزم را قرارگرفتن مغز در موج آلفا دانست اما تعاریفی که اصولا هیپنوز را قرار گرفتن مغز ، روي موج آلفا می داند، چندان قابل قبول نیست.
( Delta ) دلتا
0/1 تا 3
خواب عمیق، خواب شفاف، افزایش عملکرد سیستم ایمنی، هیپنوتیزم
( Theta ) تتا
3 تا 8
آرامش عمیق، مدیتیشن، افزایش تمرکز حافظهاي، خلاقیت، رویابینی شفاف، هیپنوتیزم، حالات هیپنوگوجیک
( Alpha ) آلفا
8 تا 12
آرامش ملایم، آموزش برتر، تفکرات مثبت، هیپنوتیزم، مدیتیشن
( Low Beta ) بتاي پایین
12 تا 15
آرامش متمرکز، افزایش تواناییهاي توجه
بتاي متوسط
( Midrange Beta )
15 تا 18
IQ ، افزایش و تواناییهاي ذهنی، تمرکز هشیاری
( High Beta ) بتاي بالا
بیش از 18
کاملا بیدار، حالات نرمال هشیاري، استرس و اضطراب
( Gama ) گاما
بیش از 40
در ارتباط با اطلاعات، اشتغال فرآیند مهارتی غنی
تواناییهاي توجه افزایش مییابد و فرد قادر به توجه بیشتر که عامل بسیار مهمی در ادراك ( Low Beta ) در بتاي پایین
یادگیري است میگردد. به اوج خود میرسد. با توجه به این واقعیت میتوان از ( Theta ) بیشتر و در امواج تتا Alpha این توانایی توجه ، در امواج آلفا هیپنوتیزم، براي نوعی “آموزش برتر” همراه با توجه و ادراك قويتر و حافظهاي نیرومندتر ، بهرهمند شد و نتیجه آموزش را تا چند برابر افزایش داد. زیرا :
-1 در این حالات فرد از تنشها، انقباضات و استرسهاي جسمانی و روانی به دور است.
-2 داراي آرامش و نوعی سکوت و سکون درونی متمرکز شده است. .
-3 داراي حضور ذهنی و توجه نیرومندتري است.
-4 به نوعی دستیابی اش به ضمیر نیمه آگاه ]واستفاده از مخازن حافظه[ سریعتر و بیشتر صورت میگیرد.
-5 داراي قدرت تصویرسازي قويتري] جهت ایجاد یا فعال کردن حافظه تصویري[ است.
-6 انرژي ]و آمادگی[ روانی بیشتري براي آموزش دارد.
سطحی از امواج مغزی است که فرکانس آن نصف فرکانس امواج مغز، در حالت بیداري (Alpha Wave : امواج الفا (به انگلیسی کامل است. فرکانس امواج مغزی، در حالت بیداري کامل از 14 تا 21 سیکل در ثانیه متغیر است. که آن را سطح امواج بتا میگوییم.
زمانی که به خواب می رویم، فرکانس این امواج کاهش می یابد. فرکانس امواج مغزی در خواب به 7 تا 14 سیکل در ثانیه کاهش مییابد که این همان سطح آلفاست. درواقع حالتی از یک خواب سبک. وقتی که به تدریج خوابمان عمیقتر می گردد، نزول امواج مغزی از این هم بیشتر می شود که این حالت تتا نامیده می شود و فرکانسی بین 4 تا 7 سیکل در ثانیه دارد. در عمیقترین حالت خواب، فرکانس امواج مغزی 4 سیکل در ثانیه و پایینتر است که آن را دلتا می گویند. در حالتی که امواج مغزی آلفا فعال هستند، احساسات طبیعی راحتی، صلح، صفا و آرامش سراسر وجود ما را فرا می گیرد.
امواج اصلی مغز آلفا یکی از چهار موج اصلی مغز (دلتا، تتا، آلفا و بتا) است که در دستگاه ثبت امواج مغز به چشم می خورد. این امواج، ولتاژ هاي الکتریکی را در مغز به نوسان درمی آورند اما ولتاژ آنها بسیار پایین است. (چند میلیونیم ولت)، نوسان امواج آلفا حدود ده بار در ثانیه و محدوده آن 8 تا 13 دور در ثانیه است.
اولین حرف الفباي لاتین است و به این دلیل اسم این موج را آلفا گذاشتند که اولین موج کشف شده از 4 موج مشخص مغز « آلفا » است. امواج الفا توسط روانشناسی به نام هانس برگر در حدود سال 1908 کشف شد. تاکنون هزاران دانشمند، به مطالعه امواج مغزی پرداخته اند بنابراین اطلاعات زیادي در این مورد که موج آلفا چیست و چه چیز باعث ظاهر و ناپدید شدن آن در مغز ما میشود، در دست است.
هنگام خواب عمیق هیچ آلفایی وجود ندارد، همچنین زمانی که فرد تحت تاثیر عصبانیت یا ترس شدید قرار دارد نیز هیچ موج آلفایی در کار نیست. هر یک از چهار موج اصلی مربوط به سطح متفاوتی از آگاهی است و هرکدام فواید جداگانه اي دارد. هرگاه توانایی به جریان انداختن موج مغزي مورد نیاز را نداشته باشیم، دچار مشکل خواهیم شد. به طور مثال اگر نتوانیم امواج دلتا و تتا را به جریان بیندازیم، دچار بی خوابی می شویم. از طرفی دیگر کسانی که می توانند در هر موقعیت، امواج مغزی مناسب با آنموقعیت را به جریان اندازند، افراد مستعدي محسوب می شوند. چهار موج اصلی مغز را می توان به چهار دنده یک اتومبیل تشبیه کرد. موج دلتا (آهسته ترین موج) دنده اول است. تتا دنده دوم، آلفا دنده سوم و بتا دنده چهارم است.
امواج مغزی آلفا به خلاقیت فرد کمک می کند. دانشمندان نشان داده اند که امواج مغزی افراد خلاق با افراد عادي و غیرخلاق تفاوت دارد. مغز انسان براي داشتن الهامات خلاق باید قادر به ایجاد مقدار زیادي امواج آلفا، عمدتاً در ناحیه چپ مغز باشد. این افراد می توانند براي حل مسائلی که با آن برخورد می کنند، امواج آلفاي تولید شده را به کار گیرند. مردم عاري از خلاقیت، وقتی با مسئله اي مواجه می شوند، نمی توانند امواج آلفاي بیشتري تولید کنند و به این ترتیب نمی توانند ایده هاي خلاق داشته و از پس حل مسائل برآیند. بنابراین هرگاه کسی بینش یا الهامی داشته باشد، می توان حدس زد که مغز او در آن زمان بیش از حد معمول امواج آلفا تولید کرده است.
یکی از تفاوت هاي عمده بین قهرمانان ورزشی و ورزشکاران مبتدي، تفاوت در امواج مغزی آنان است. درست پیش از اینکه یک قهرمان تیراندازي بهترین شلیک خود را بکند، یک سري موج آلفا در قسمت چپ مغز او تولید شده است. چند هفته مطالعه بر روی افرادی که مشغول آموزش تیراندازی بودند نشان داد که با پیشرفت شان در تمرینات، به تدریج میزان اموج آلفا در سمت چپ مغز آنها بیشتر می شود و این میزان از امواج در نوآموزان تیراندازي وجود ندارد بلکه میزان آن به تدریج افزایش می یابد.
مدتهاي طولانی تمرین مراقبه دچار تغییر عملی میشود. این موضوع توسط بسیاري از دانشمندان که روي فعالیت الکتریکی مغز تحقیق کردهاند، اثبات شده است.آنها دریافته اند که وقتی انسان در حالت بیداري و هوشیاري معمولی به سر میبرد، امواج الکتریکی مغز که در این حالت امواج بتا نام دارند و توسط قشر مخ تولید میشوند، داراي طول موج کم و فرکانس زیاد هستند.
وقتی فرد چشمانش را میبندد و ذهن او در حالت آرامش و در عین حال هوشیاري قرار دارد، تغییر ناگهانی در شکل امواج مغز بهوجود می آید، طول موج امواج بیشتر شده، فرکانس آنها کاهش مییابد. این امواج را امواج آلفا مینامند، که وجود آنها هم در دانشجویان مبتدی و هم در استادان متافیزیک نشان داده شده است. دیده شده که مراقبه کنندگان با تجربه و استادان پیشرفتهي متافیزیک داراي یک موج مغزي دیگري به نام تتا میباشند.
امواج تتا نسبت به امواج آلفا دارای طول موج بیشتر و فرکانس کمتر میباشند. نکته جالب توجه این است که این امواج تتا بهطور طبیعی تنها در مبتلایان به بیماري صرع در زمان حمله هاي صرع ماژور دیده میشود. یک توضیح ممکن براي این موضوع این است که در زمان حملههای صرع،سطوح پایین سیستم عصبی کنترل کامل بدن را بهدست میگیرد و ذهن برتر در حالت آرامش کامل به سر میبرد. چنانکه در حالت مراقبه عمیق اتفاق میافتد.
حالت مراقبه باعث تغییرات فیزیولوژیک دیگري نیز میشود که همزمان با ثبت امواج مغزی بررسی میشود. در حالت آگاهی مراقبهای با امواج مغزی آلفا، تعداد ضربان قلب، مصرف اکسیژن توسط سلولهاي بدن و دفع دیاکسید کربن کاهش مییابد، متابولیسم بدن آهستهتر میشود و فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک نیز کاهش مییابد. کاهش سطح لاکتات خون به مراتب محسوستر است.درحالیکه سطح این ماده در خون افراد دچار تنشهای عصبی و اضطراب بهطور مشخص بالا است.
در حالت مراقبه یعنی زمانی که مغز امواج آلفا ساطع میکند، فرآیندي مخالف با فعالیت سیستم ترشح کنندهي آدرنالین اتفاق میافتد. این فرآیند بدن را قادر میسازد که در حالتی آسودهتر و رهاتر عمل کند.گروه دیگري از پژوهشگران پیرامون پدیدههای روحی انسان مخصوصاً ارتباط بین ادراکات فراحسی و فعالیت امواج آلفا تحقیق کردهاند.
در یک بررسی از تعداد زیادي افراد خواسته شد که حدس بزنند درون یک جعبهی در بسته چه کارتی وجود دارد. با استفاده از تستهای آماری مشخص شد، هنگامیکه فرد چشمانش را میبندد و روی موضوعی تمرکز میکند امواج آلفاي مغز او افزایش مییابد و کسانی که امواج آلفای بیشتري تولید میکردند، اغلب میتوانستند کارتهاي داخل جعبه را به درستی تشخیص دهند. در مواردي که تولید امواج آلفا در حد پایین قرار داشت، (همان طور که در حالت طبیعی در بسیاري از مردم یا هنگام باز بودن چشمها مشاهده میشود) حدس زدن کارتها تنها براساس شانس صورت میگرفت.
افراد مورد آزمایش همچنین وضعیت ذهنی خود را در هنگام فعالیت غالب امواج آلفا توصیف کردند، همه آنها اتفاق نظر داشتند که آن حالت رهایی ذهن و جدایی از اطراف، تجربهاي لذت بخش بود. هنگامیکه افراد در این حالت چشمان خود را باز میکردند، میتوانستند جدایی خود را از اشیاء محیط مشاهده کنند. افزایش تواناییهاي روحی در این شرایط با تواناییهاي فردي که چاکرای آجنای خود را فعال کرده و میتواند اشیاء دور را با چشم بصیرت ببیند، مطابقت دارد.
اگرچه این قبیل تنشهای جامعهی مدرن خطرات غیر واقعی هستند، ذهن نگران و مضطرب آنها را واقعی تلقی میکند. از آنجا که بحرانهای دنیاي مدرن حد و مرزي ندارد و هرگز پایان نمیپذیرد، بدن بسیاري از مردم بهطور مداوم نسبت به آنها واکنش نشان میدهد. این حالت تنش و اتلاف مداوم انرژي، منجر به بیماریهاي جسمی و روحی میشود. علاوه بر این بزرگترین مکانیسم دفاعی بدن انسان به دلیل استفادهي بیش از حد فرسوده میشود و به این ترتیب بسیاري از مردم خود را در مقابل خطرهای واقعی ناتوان میبینند. افزایش روزافزون تعداد قربانیان شوك ناشی از مواجههي ناگهانی با موقعیتهاي خطرناك واقعی تأیید کننده این مطلب است. پزشکان و دانشمندان معتقدند که مراقبه یکی از بهترین شیوهها براي درمان این عارضه است.
مراقبه باعث آرامش ذهن میشود و همواره با کاوش در زوایای روح انسان همراه است. همانطوری که گفته شد حد فیزیکی آجنا، غده پینهآل است که با مغز در ارتباط میباشد. برخی از متافیزیسینها معتقدند که غده پینهآل گیرنده و فرستنده نوسانهای نامحسوسی است که افکار و پدیده هاي روحی را در کیهان انتقال میدهد. غدهي پینه آل امواج مغزی را به امواج الکتریکی تبدیل میکند، که با سرعتی بالاتر از سرعت نور حرکت میکنند، این امواج در مغز انسان ذخیره
می شوند.
کسانیکه داراي تواناییهایی مانند بینایی و شنوایی متافیزیکی هستند، این کار را از طریق همین امتیاز چاکرای آجنا یعنی تغییرماهیت امواج آلفا انجام میدهند. انسان مدرن، داراي تفکري منطقی است و ترجیح میدهد زندگی خود را براساس واقعیتهاي علمی پایه گذاري کند. امروزه بیشتر،واقعیتهاي علمی مورد پذیرش قرار میگیرند و تجربیات علمی ثابت کردهاند، بعضی از مردم که تفکر مراقبهاي دارند و امواج مغزی آنها بهطور عمده از نوع آلفاست، میتوانند وقایع را پیشبینی کنند و از وقایع درونی و بیرونی که خارج از دسترس حواس پنجگانه است آگاهی داشته باشند.
این تواناییهاي روحی که بسیاري از مردم براي کسب آنها تلاش میکنند، ابتداییترین نشانههای قدم گذاشتن در مسیر معنویت هستند. اگرچه رهروان واقعی، داشتن این تواناییها را انکار میکنند تا مبادا آشکار ساختن تواناییهایشان باعث زوال و شکست آنها شود. حقیقت این است که قدرتهاي درونی در همهي ما وجود دارد، ما فقط باید برای بیدار کردن مراکز عالی مغز که با چاکراي آجنا در ارتباط هستند، تمرین کنیم تا بتوانیم راهی به سوي تجربه هاي جدید و روزنهای به سوي نور و روشنایی بگشاییم.
بسیاري از متافیزیسینها معتقدند که غده پینهآل و سیستم پیچیدهي عصبی مربوط به آن پس از مدتهاي طولانی تمرین مراقبه دچار تغییر عملی میشود. این موضوع توسط بسیاري از دانشمندان که روي فعالیت الکتریکی مغز تحقیق کردهاند، اثبات شده است. آنها دریافتهاند که وقتی انسان در حالت بیداري و هوشیاري معمولی به سر میبرد، امواج الکتریکی مغز که در این حالت امواج بتا نام دارند و توسط قشر مخ تولید میشوند، داراي طول موج کم و فرکانس زیاد هستند. وقتی فرد چشمانش را میبندد و ذهن او در حالت آرامش و در عین حال هوشیاري قرار دارد، تغییر ناگهانی در شکل امواج مغز به وجود میآید، طول موج امواج بیشتر شده، فرکانس آنها کاهش مییابد. این امواج را امواج آلفا مینامند، که وجود آنها هم در دانشجویان مبتدي و هم در استادان متافیزیک نشان داده شده است.
دیده شده که مراقبه کنندگان با تجربه و استادان پیشرفتهي متافیزیک داراي یک موج مغزي دیگري به نام تتا میباشند، امواج تتا نسبت به امواج آلفا داراي طول موج بیشتر و فرکانس کمتر میباشند. نکته جالب توجه این است که این امواج تتا بهطور طبیعی تنها در مبتلایان به بیماري صرع در زمان حملههاي صرع ماژور دیده میشود. یک توضیح ممکن براي این موضوع این است که در زمان حملههای صرع، سطوح پایین سیستم عصبی کنترل کامل بدن را بهدست میگیرد و ذهن برتر در حالت آرامش کامل به سر میبرد. چنانکه در حالت مراقبه عمیق اتفاق میافتد.
حالت مراقبه باعث تغییرات فیزیولوژیک دیگري نیز میشود که همزمان با ثبت امواج مغزی بررسی میشود. در حالت آگاهی مراقبههای با امواج مغزی آلفا، تعداد ضربان قلب، مصرف اکسیژن توسط سلولهاي بدن و دفع دياکسید کربن کاهش مییابد متابولیسم بدن آهستهتر میشود و فعالیت سیستم عصبی سمپاتیک نیز کاهش مییابد. کاهش سطح لاکتات خون به مراتب محسوستر است. درحالیکه سطح این ماده در خون افراد دچار تنشهای عصبی و اضطراب بهطور مشخص بالا است. در حالت مراقبه یعنی زمانی که مغز امواج آلفا ساطع میکند، فرآیندي مخالف با فعالیت سیستم ترشح کنندهي آدرنالین اتفاق میافتد. این فرآیند بدن را قادر میسازد که در حالتی آسودهتر و رهاتر عمل کند.
گروه دیگري از پژوهشگران پیرامون پدیدههای روحی انسان مخصوصاً ارتباط بین ادراکات فراحسی و فعالیت امواج آلفا تحقیق کردهاند. در یک بررسی از تعداد زیادي افراد خواسته شد که حدس بزنند درون یک جعبه در بسته چه کارتی وجود دارد. با استفاده از تستهاي آماري مشخص شد، هنگامیکه فرد چشمانش را میبندد و روي موضوعی تمرکز میکند امواج آلفای مغز او افزایش مییابد و کسانی که امواج آلفاي بیشتری تولید میکردند، اغلب میتوانستند کارتهایي داخل جعبه را به درستی تشخیص دهند.
در مواردي که تولید امواج آلفا در حد پایین قرار داشت، (همان طور که در حالت طبیعی در بسیاري از مردم یا هنگام باز بودن چشمها مشاهده میشود) حدس زدن کارتها تنها براساس شانس صورت میگرفت. افراد مورد آزمایش همچنین وضعیت ذهنی خود را در هنگام فعالیت غالب امواج آلفا توصیف کردند، همه آنها اتفاق نظر داشتند که آن حالت رهایی ذهن و جدایی از اطراف، تجربهاي لذت بخش بود. هنگامیکه افراد در این حالت چشمان خود را باز میکردند، میتوانستند جدایی خود را از اشیاء محیط مشاهده کنند. افزایش تواناییهاي روحی در این شرایط با تواناییهاي فردي که چاکرای آجنای خود را فعال کرده و میتواند اشیاء دور را با چشم بصیرت ببیند، مطابقت دارد.
نوش داروی اکثر بیماریهاي دنیاي مدرن، امواج مغزی آلفا است که بدن و ذهن را در وضعیتی آرام و آزاد قرار میدهد و باواکنشهاي ناهنجاری که از ابتداي خلقت انسان در جسم او رخ داده مقابله میکند. در دنیاي مدرن زندگی انسان دیگر توسط حیوانات وحشی یا قبایل آدم خوار تهدید نمیشود، اما سیستم قدیمی ترشح کنندهي آدرنالین که بدن انسان را در برابر چنان تهدیدهایی محافظت میکرده است، در برابر تهدیدهاي مدرن نیز به همان روش قدیمی واکنش نشان میدهد. امروزه تهدیدهای زندگی انسان معمولاً به صورت ترس از بحران مالی یا از دست دادن موقعیت شغلی و یا مشکلات خانوادگی و امثال آن جلوهگر میشود.
اگرچه این قبیل تنشهای جامعهی مدرن خطرات غیر واقعی هستند، ذهنِ نگران و مضطرب آنها را واقعی تلقی میکند. از آنجا که بحرانهای دنیاي مدرن حد و مرزی ندارد و هرگز پایان نمیپذیرد، بدن بسیاري از مردم بهطور مداوم نسبت به آنها واکنش نشان میدهد. این حالت تنش و اتلاف مداوم انرژي، منجر به بیماريهاي جسمی و روحی میشود. علاوه بر این بزرگترین مکانیسم دفاعی بدن انسان به دلیل استفادهي بیش از حد فرسوده میشود و به این ترتیب بسیاري از مردم خود را در مقابل خطرهای واقعی ناتوان میبینند. افزایش روزافزون تعداد قربانیان شوك ناشی از مواجههي ناگهانی با موقعیتهاي خطرناك واقعی تأیید کننده این مطلب است. پزشکان و دانشمندان معتقدند که مراقبه یکی از بهترین شیوهها براي درمان این عارضه است.
مراقبه باعث آرامش ذهن میشود و همواره با کاوش در زوایاي روح انسان همراه است. همانطوري که گفته شد حد فیزیکی آجنا، غدهي پینهآل است که با مغز در ارتباط میباشد. برخی از متافیزیسینها معتقدند که غده پینهآل گیرنده و فرستندهي نوسانهاي نامحسوسی است که افکار و پدیدههاي روحی را در کیهان انتقال میدهد. غدهي پینهآل امواج مغزی را به امواج الکتریکی تبدیل میکند، که با سرعتی بالاتر از سرعت نور حرکت میکنند، این امواج در مغز انسان
ذخیره میشوند. کسانی که داراي تواناییهایی مانند بینایی و شنوایی متافیزیکی هستند، این کار را از طریق همین امتیاز چاکرای آجنا یعنی تغییر ماهیت امواج آلفا انجام میدهند.
انسان مدرن، داراي تفکري منطقی است و ترجیح میدهد زندگی خود را براساس واقعیتهاي علمی پایهگذاري کند. امروزه
بیشتر، واقعیتهاي علمی مورد پذیرش قرار میگیرند و تجربیات علمی ثابت کردهاند، بعضی از مردم که تفکر مراقبهاي دارند و امواج مغزی آنها بهطور عمده از نوع آلفاست، میتوانند وقایع را پیشبینی کنند و از وقایع درونی و بیرونی که خارج از دسترس حواس پنجگانه است آگاهی داشته باشند.
این تواناییهای روحی که بسیاری از مردم براي کسب آنها تلاش میکنند، ابتداییترین نشانههاي قدم گذاشتن در مسیر معنویت هستند. اگرچه رهروان واقعی، داشتن این تواناییها را انکار میکنند تا مبادا آشکار ساختن تواناییهایشان باعث زوال و شکست آنها شود. حقیقت این است که قدرتهاي درونی در همهي ما وجود دارد، ما فقط باید براي بیدار کردن مراکز عالی مغز که با چاکراي آجنا در ارتباط هستند، تمرین کنیم تا بتوانیم راهی به سوي تجربههاي جدید و روزنهاي به سوي نور و روشنایی بگشاییم.
ریتم هم یکی از 12 قانون جهان هستی میباشد و در مورد قوانین 12گانه جهان هستی و مبنای این دسته بندی قبلا توضیح دادیم. این قانون جهانی مشخص می سازد که هر چیز با ریتم های معینی ارتعاش نموده و حرکت می کند. این ریتم ها سبب تعیین فصل ها، دورها ها، مراحل توسعه و الگوها می شوند. هر دوره تکرار حهان خدا را بازتاب می کند. اساتید می دانند چگونه بالاتر از بخشهای منفی یک دوره قرار بگیرند با هرگز بیش از حد هیجان زده نشدن یا اجازه ندادن به افکار منفی که به درون آگاهی آنها رخنه کند.
ماهیت جهان هستی ریتم است. ریتم را در هر جای هستی از مدارهای در حال گردش الکترونها و پروتونها گرفته تا مدارهای عظیم سیارات یا در موجودات زنده میتوانید مشاهده کنید. از ضربانهای منظم قلب تا ریتمهای تنفسی. محدوده شنوایی انسان حدودا از 20 تا 20000 هرتز است. ما روی فرکانسهای بسیار پایین خودآگاهی نداریم و در ظاهر شنیده نمیشود اما ذهن ناخودآگاه ما آن را به عنوان یک فرایند درک میکند.
هماهنگی به این معنی است که ارتشعاشات یک شئ میتواند روی یک شئ دیگر اثر گذاشته و باعث ایجاد نوساناتی با همان فرکانس در شئ دیگر شود و فرکانسهای خارجی میتواند روی مغز انسان اثر گذاشته و باعث هماهنگی مغز با فرکانس مد نظر شود و این امر روی فعالیتهای فیزیولوژیک و حتی سایکولوژیک ما تاثیر مستقیم داشته باشد. ثابت شده که فرکانس های پایین تر از 48 تا 70 هرتز با تغییر الگوهای امواج مغزی باعث کاهش ضربان قلب و ریتم تنفس میشود.
امواج مغزی بر ذهن ناخودآگاه تأثیر میگذارند. ذهن ناخودآگاه شامل اطلاعات و تجربیاتی است که در طول زندگی جمع آوری شدهاند و در بخشی از مغز به نام ناخودآگاه نگهداری میشوند. این بخش از مغز بسیار قدرتمند است و به طور مستقیم توسط امواج مغزی تحت تأثیر قرار میگیرد.
مطالعات نشان دادهاند که امواج مغزی مختلف، مانند امواج آلفا، بتا، تتا و دلتا، تأثیر مستقیمی بر فعالیت ذهنی دارند. به عنوان مثال، امواج آلفا که در وضعیت آرامش و تمرکز قرار دارند، بهبود خلاقیت و تمرکز کاری را تسهیل میکنند. اما امواج بتا که در وضعیت استرس و اضطراب قرار دارند، میتوانند باعث افزایش تنش و کاهش تمرکز شوند.
بنابراین، با کنترل و تنظیم امواج مغزی، میتوان بهبود فعالیت ذهنی و کاهش تنش و اضطراب را تسهیل کرد. به عنوان مثال، برخی روشهای درمانی مانند تکنیکهای مدیتیشن، بیوفیدبک و نوروفیدبک از این روشها استفاده میکنند.
به نظر میرسد رسیدن به تواناییهای فوق عادی مثل ادراکهای فراحسی، فراروانی و قابلتهای ماورائی نیازمند تمرینات بسیار منظم و مداوم تکنیکهای باستانی مانند یوگاُ، مدیتیشن، مانترا، و شکل مدرن شده آموزشهای اسراری مثل خودهیپنوتیزم، ریلکسیشنهای عضلانی پیشرونده و بیوفیدبک میباشد. اما عیب این روشها این است که برای رسیدن به نتیجه خوب نیازمند زمان طولانی و پشتکار و نظم بسیار زیاد است. اما در حال حاضر راه آسانتری وجود دارد. تکنولوژی جدیدی که میتواند خیلی سریعتر و آسانتر ما را به حالتهای مفید مدیتیشن و ادراکهای فراحسی هدایت کند. جایی که با کمک این تکنولوژی جدید و امواج مغزی میتوان یک پل قدرتمند بین ذهن و جسم ایجاد کرد و به حداکثر کارایی ذهنی و جسمی رسید.
با کمک امواج به راحتی میتوان آگاهی را به فرکانسهای برتر انتقال داد. زمانی که امواج صوتی خالص و دقیق و متفاوت از دو گوشی یک هدفون استریو به مغز میرسد دو نیمکره هماهنگ با هم عمل میکنند و در عمل سیگنالهای خارجی شنیده نمیشود و چیزی که در حقیقت توسط مغز دریافت میشود سیگنال سومی است که تداخل این دو گوشی ایجاد شده است. برای مثال زمانی که از یک گوشی فرکانس 505 هرتز و از گوشی دیگر فرکانس 500 هرتز منتشر میشود فرکانس که مغز دریافت میکند تفاضل این دو فرکانس یعنی 5 هرتز است. یعنی عملا شما به جای دریافت آن دو سیگنال یک سیگنال با فرکانس خیلی ملایم و 5 هرتز دریافت میکنید که در محدوده امواج تتا است و شما را کم کم به سمت یک ریلکسیشن عمیق و خواب رفتن هدایت میکند.
در این روش جدید با استفاده از امواج صوتی شخص شنونده را به فرکانسهای بالاتر آگاهی که تحولات عمیقی در آن رخ میدهد هدایت میکنیم. علاوه بر هدایت کردن امواج مغزی به حالتهای خاص مثل بتا ( حالتی که بیشترین تمرکز را داریم ) و آلفا ( حالت ریلکسیشن و تجسم ) تتا ( حالت مدیتیشین ، آموزش و یادگیری ) و دلتا ( خواب و شفابخشی ) . آهنگ ریتمیک با فرکانسهای تداخل دو گوشی باعث ایجاد تعادل نیمکرههای چپ و راست در مغز شده و باعث ایجاد وضعیت به خصوصی به نام هماهنگی نیمکرههای مغز میشود. اثبات شده که این پدیده توأم با افزایش خلاقیت، شادی، افزایش تمرکز، ریلکسیشن عمیق و افزایش توانایی ما در یادگیری می باشد. با تکنیکهای پیچیده و به خصوصی فرکانسهای تداخل دو گوشی را به صورت چند لایه در کنار یکدیگر قرار می گیرند. این فرکانسهای چند لایه باعث فعال شدن گروههای مختلف سلولهای مغزی با فرکانسهای مختلف می شوند.
برای رسیدن به وضعیتهای فوق عادی ، ادراک فراحسی و تواناییهای فراروانی نیازمند تمرینات مداوم و منظم است. تکنیکهای باستانی نظیر مدیتیشن ، مانترا ، یوگا ، اشکال مدرن شده آموزشهای اسراری مانند ریلکسیشن عضلانی پیش رونده ، خود هیپنوتیزم و بیوفیدیک می باشند. مشکل اصلی این روشها این است که برای رسیدن به نتیجه مطلوب نیازمند تمرینات منظم و مداوم و همینطور تلاش زیاد است.
منبع: https://amvajemaghzi.com/%D8%A7%D9%85%D9%88%D8%A7%D8%AC-%D9%85%D8%BA%D8%B2%DB%8C-%DA%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA%D8%9F/