حسن نوری
حسن نوری
خواندن ۱۰ دقیقه·۳ سال پیش

چطور «تراژدی منابع مشترک» می‌تواند استارتاپ شما را نابود کند؟

تصور کنید که شما توانسته‌اید اولین قدم دشوار یک کار بزرگ را انجام دهید: یک تیم عالی از هم‌بنیان‌گذارها برای استارتاپ خودتان جمع کرده‌اید، و حالا با یک ایده و هدف مشخص و قوی، و با تیمی که ساختار مناسب دارد، کارتان را شروع می‌کنید!

در مراحل اول شروع کارتان، حتما با یک مشکل طبیعی روبرو خواهید بود: کمبود منابع. چه منابع مالی باشد و چه منابعی مثل زمان و انرژی اعضای تیم. در مراحل اولیه شما ناچار خواهید بود که برای استارتاپتان کمی بیشتر از توانتان خرج کنید. چه در سطح منابع تیم و چه در سطح شخصی. شروع یک کار بزرگ، دست کم در ابتدا، نیاز به فداکاری از طرف افراد کلیدی دارد. اما خوشبختانه هم‌بنیان‌گذارها یک توافق نانوشته دارند: همه باید برای رسیدن به هدف مشترک تمام توانشان را بگذارند. یک توافق عالی!

اما هر چه زمان بیشتر بگذرد، کم کم مشکلاتی ممکن است دیده شود. یکی از اعضای تیم به نظر در حال دنبال کردن بعضی پروژه‌ها یا فعالیت‌های شخصی است و به نظر بیشتر از بقیه اعضا، زمان آزاد دارد. یکی دیگر از اعضا به نظر آنقدر «خوش‌شانس» است که فعالیت‌ها و وظایف آسان‌تر با استرس و دردسر کمتر نصیبش شود. حتی ممکن است به نظر برسد که بعضی از اعضا سهم بهتری از منابع مالی مشترک و محدود تیم دارند.

پول، زمان،‌ انرژی،‌ و تعهد، بخشی از مهمترین منابعی‌اند که تیم اصلی یک استارتاپ برای شروع و ادامه کار پیش می‌آورند. به طور معمول این انتظار وجود دارد که هر عضوی بیشتری توان خود (چه از نظر زمان و چه از نظر انرژی) برای تیم خرج کند. هر چیزی کمتر از این، ممکن است در دید بقیه اعضا، ناعادلانه به نظر برسد.

هر چه زمان بگذرد، تیم منابع بیشتری در اختیار خواهد داشت (و به منابع بیشتری نیز نیاز خواهد داشت). پول، زمان، وجهه تیم، فرصت‌های رشد،‌ و ... همه اعضای تیم می‌دانند که باید در استفاده از این منابع محتاطانه و عادلانه عمل کنند، و همه انتظار دارند که بقیه اعضا هم چنین کنند. همه می‌خواند که سهم عادلانه‌ای در ورودی و خروجی منابع داشته باشند. اما اگر افراد تیم حس کنند که کس یا کسانی سهم ناعادلانه‌ای از منابع دارند، چه اتفاقی می‌افتد؟

تراژدی منابع مشترک

در سال ۱۹۶۷، گرت هاردین (بوم شناس آمریکایی)، «تراژدی منابع مشترک» را مطرح کرد. شرایطی که در آن افراد (یا گروه‌ها) در یک سیستم با منابع اشتراکی زندگی می‌کنند. در این سیستم یک یا مجموعه‌ای از منابع مشترک وجود دارد که اگر همه به درستی از آن استفاده کنند، می‌تواند به همه سود برساند. اما رقابت افراد می‌تواند باعث شود که آن‌های به جای منافع مشترک به دنبال منافع شخصی خود تعادل موجود را به هم بزنند، که در نهایت به از بین رفتن منابع مشترک و سیستم شود. اتفاقی که در نهایت به ضرر همه تمام می‌شود.

نمودار ساده‌ای از این که به هم ریختن تعادل در سیستم چطور سیستم را به هم می‌ریزد.
نمودار ساده‌ای از این که به هم ریختن تعادل در سیستم چطور سیستم را به هم می‌ریزد.


یک مثال معروف از تراژدی منابع مشترک که توسط هاردین مطرح شده، در مورد دامدارانی است که در از یک مرتع مشترک استفاده می‌کنند. منابع مرتع محدود است و می‌تواند تعداد مشترکی از دام را تامین کند. پس، تا زمانی که دامداران تعادل را حفظ کنند و تنها سهم مشخصی از دام را برای هر کس حفظ کنند، مشکلی پیش نمی‌آید و همه می‌توانند از مرتع استفاده کنند.

با توجه به شرایط مطرح شده، حالا تصور کنید که یکی از افراد، برای افزایش سود شخصی،‌ تعداد دام‌های خود را از حد مشخص بیشتر کند. این فرد حالا سود بیشتری به دست می‌آورد،‌ اما منابع بیشتری هم استفاده می‌کند. اولین ضربه کوچک به تعادل مرتع وارد شده، اما این تازه شروع است. وقتی که بقیه از این موضوع با خبر شوند، چه اتفاقی می‌افتد؟ آن‌ها هم سعی می‌کنند که با افزایش تعداد دام‌های خود، شرایط را عادلانه‌ کنند. حالا ضربه‌های بیشتر و بیشتری به تعادل منابع وارد می‌شود.

شرایط می‌تواند به آسانی از کنترل خارج شود. حالا رقابتی بین دامداران شروع شده. هر کس سعی می‌کند که با افزایش تعداد دام‌هایش، سود شخصی خود را بیشتر کند. تعادل مرتع به آسانی از بین می‌رود و حالا تعداد دام‌ها خیلی بیشتر از توان مرتع است، و حالا مرتع رو به نابودی می‌رود. با به هم زدن تعادل موجود و با سواستفاده از منابع مشترک، حالا همه ضرر می‌کنند.

هرچند تراژدی منابع مشترک در حوزه بوم‌شناسی مطرح شده و مورد بررسی است، اما به خوبی می‌تواند نشان دهد که در هر محیط یا سیستمی که بر اساس تعادل در استفاده از منابع مشترک، برای رسیدن به سود مشترک بنا شده، چطور خودخواهی افراد و تلاش برای رسیدن به سود شخصی، می‌تواند به نابودی سیستم و از بین رفتن منافع همه افراد منجر شود.

تراژدی منابع مشترک در تیم

تراژدی منابع مشترک چطور می‌تواند به یک تیم یا شرکت آسیب برساند؟ همانطور که پیش‌تر گفتیم، هر تیم تیم‌ها منابع ملموس (مثل پول و زمان) یا ناملموس (مثل فرصت رشد) دارند که باید به درستی استفاده شوند. همه اعضای تیم اینجا باید مراقب این باشند که از این منابع با دقت و به صورت موثر و بهینه استفاده کنند تا بتوانند به هدف اصلی و مشترک تیم برسند.

حالا تصور کنید فردی سعی کند از این منابع برای منافع شخصی خود (و نه منافع مشترک) استفاده کند. مثلا کمتر از بقیه برای تیم زمان صرف کنند تا زمان آزاد بیشتری برای فعالیت‌ها یا پروژه‌های شخصی خود داشته باشند. یا فعالیت‌ها را براساس میزان فرصت رشد شخصی یا دیده شدن که برای خود آن‌ها فراهم می‌کند (و نه میزان سودی که به تیم می‌رساند) انتخاب کنند. آن‌ها در حال کلید زدن تراژدی منابع مشترک در تیم هستند. سایر افراد با دیدن این رفتار، حس می‌کنند که تعادل عادلانه در حال از بین رفتن است، و حالا هر کس دنبال این خواهد بود که عدالت را به تیم برگرداند. اما چطور؟

وقتی افراد یک تیم احساس ناعدالتی می‌کنند، ممکن است که یکی از سه راه را انتخاب کنند:

  • اول سعی کنند که شرایط عادلانه پیشین را به تیم برگردانند. مثلا با صحبت با سایر اعضا مشکل را شناسایی و حل کنند.
  • دوم شرایط جدید و ناعادلانه را بپذیرند و تحمل کنند. این مورد می‌تواند باعث کاهش رضایت آن‌ها از تیم و در نهایت حتی ترک تیم شود.
  • سوم سعی کنند سیستم را به روش خود عادلانه کنند. مثلا خود آن‌ها هم سعی کنند دنبال منافع شخصی باشند.

از بین سه راه مطرح شده،‌ راه اول بهترین راه برای تیم است، اما همیشه ممکن نیست، و می‌تواند مسائل و مشکلات خود را پیش بیاورد. راه حل دوم به تیم آسیب خواهد زد، اما (دست کم در کوتاه مدت) آسیب کوچکتر خواهد بود و الزاما به فاجعه منجر نمی‌شود. اما مورد سوم (که راه بسیار محتملی است)، می‌تواند به تراژدی منابع مشترک منجر شود و حتی تیم را از بین ببرد.

وقتی افراد تیم سعی کنند که عدالت را به روش خود پیاده کنند،‌ این کار را افزایش منافع خود انجام می‌دهند تا به حدی که به نظرشان عادلانه است برسد. اگر افراد حس کنند که میزانی ورودی و خروجی آن‌ها عادلانه نیست، به دو روش ممکن است که سعی کنند تعادل را برقرار کنند: کاهش ورودی: انجام دادن فعالیت‌های کمتر، که باعث خواهد شد کار تیم به خوبی پیش نرود، یا افزایش خروجی: یعنی سعی کنند برداشته‌های بیشتری از منابع تیم (مثل پول، فرصت رشد، و ....) داشته باشند. در هر دو صورت، حالا تعادل تیم شروع به لرزیدن خواهد کرد. تراژدی منابع مشترک کلید خورده است و اوضاع رفته رفته بدتر خواهد شود.

وقتی تراژدی منابع مشترک در یک تیم کلید بخورد، کم کم اعضای بیشتری احساس ناعدالتی می‌کنند و اعضای سعی می‌کنند که به روش خود عدالت جدیدی در تیم برقرار کنند. حالا افراد زمان و تلاش کمتری خرج تیم می‌کنند، کمتر فداکاری به خرج می‌دهند، بیشتر سعی می‌کنند دنبال فعالیت‌هایی باشند که برایشان منافع شخصی به دنبال دارد،‌ و مشکلاتی بیشتر و بیشتری برای تیم پیش می‌آید.

تیم در حال از دست دادن منابع حیاتی خود است، زمان و انرژی و تلاش افرادش. وظایف مهمی هستند که کسی حاضر به انجامشان نیست (چون سود شخصی زیادی به دنبال ندارند)، وجهه تیم دچار مشکل است چون هر کس به دنبال مطرح کردن و دیده شدن خود می‌خواهد از برند تیم استفاده کند،‌ حتی منابع مالی هم دچار مشکل خواهند شد، چون افراد (خصوصا تیم هم‌بنیانگذارها که غالبا باید کمتر به دنبال منابع مالی مستقیم باشند) تقضای منابع بیشتری برای انجام کارشان دارند.

وقتی که تراژدی منابع مشترک کلید بخورد، آسیب‌های جدی زیادی به تیم وارد می‌شود، و حتی می‌تواند به نابودی تیم منجر شود. متاسفانه تشخیص آن دشوار است (چون افراد نیاد اقدامات خودخواهانه خود را مخفی می‌کنند) و متوقف کردن آن حتی دشوارتر (چون اعتماد افراد به یکدیگر و به تیم حالا آسیب دیده). در عمل، تیم‌های زیادی هستند که به این خاطر از بین می‌روند، حتی اگر خودشان در نهایت ریشه اصلی مشکلات را نفهمند.

چطور جلوی تراژدی منابع مشترک را بگیریم؟

یک مشکل جدی در مقابله با تراژدی منابع مشترک این است که برای کلید خوردن آن حتی واقعا نیاز به وجود یک فرد خودخواه در تیم نیست. کافیست که یکی از اعضای تیم فقط احساس کند که تعادل تیم عادلانه نیست. مثلا حس کند که یکی دیگر از اعضای تیم فرصت رشد بیشتری دارد. ممکن است که اگر در واقع چنین نباشد. به همین سادگی ممکن است که این عضو تیم تلاش کند که عدالت جدید را برقرار کند. حتی اگر حس اولیه غلط بوده باشد، فرقی ندارد. تراژدی منابع مشترک کلید خورده است.

یک کلید بسیار مهم برای پیش‌گیری از تراژدی منابع مشترک، داشتن انتظارات مشخص از تیم و اعضا است. اگر بخواهیم از مثال اولیه مطرح شده استفاده کنیم، اگر مشخص باشد که هر یک از دامداران حق دارد که چند دام داشته باشد، تشخیص این که یکی از افراد از حد خود فراتر رفته بسیار ساده‌تر خواهد بود. به جای تکیه بر احساس شخصی در مورد این که کسی در حال بر هم زدن تعادل است، می‌توان به سادگی آن را بررسی کرد.

مشکلی که در مورد انتظارات افراد و تیم از یکدیگر وجود دارد این است که اندازه‌گیری این انتظارات در بسیاری از مواقع بسیار دشوار است. مثلا شاید ساده باشد که میزان زمانی که هر فرد برای تیم خرج می‌کند یا میزان پولی که دریافت می‌کند را اندازه گرفت، اما مثلا اندازه‌گیری فرصت رشد، میزان تعهد، میزان فداکاری، و ... تقریبا نشدنی است. برای مواردی که قابل اندازه‌گیری است، انتظارات شفاف داشته باشید، و برای مورادی که قابل اندازه‌گیری نیست، یک کار می‌توانید انجام دهید: صحبت کنید!

ارتباطات شفاف به دلایل بسیار مختلفی برای هر تیم بسیار حیاتی است. اگر افراد بتوانند به خوبی با هم صحبت کنند، متوانند انتظارات را متعادل کنند، مشکلات و سوتفاهم‌ها را حل کنند، و به توافق‌ها و اهداف بهتری با هم برسند. اگر ارتباطات شفافی داشته باشید، می‌توانید تشخیص دهید که آیا تراژدی قبلا کلید خورده یا در حال کلید خوردن است، و ریشه آن را بیابید. اگر ریشه تراژدی پیدا شود، شما شانس بسیار بیشتری برای حل آن و محدود کردن آسیب وارده به تیم دارید.

همیشه و در همه تیم‌ها افرادی خواهند بود که به دنبال منافع شخیص بیشتر باشند، همیشه افرادی خواهند بود که احساس بی‌عدالتی کنند، و ... مساله مهم همیشه این است که همیشه برای همه افراد شفاف کنیم که هدف مشترک تیم به نفع همه است و از بین رفتن هدف تیم به ضرر همه. و البته مهمتر از صحبت، باید مطمئن شوید که واقعا چنین است و هدف تیم در کنار اهداف اعضا عادلانه است. همچنین تیم باید همیشه بتواند جلوی اقدامات خودخواهانه و سواستفاده را بگیرد، از طریق توافق‌ها، قواعد، ارتباطات صحیح، و حتی اقدام به موقع. در موارد حاد، ممکن است افرادی در تیم باشند که در هر صورت تنها به منافع شخصی خود فکر می‌کنند و نه اهداف مشترک. تیم شما باید بتواند با این افراد به موقع برخورد کند.

در نهایت، برای تاکید، همیشه مطمئن شوید که اهداف و تعادل تیم عادلانه و به نفع همه اعضا است. اگر تیم شما در واقعیت بر اساس یک تعادل ناعادلانه بنا شده باشد، تیم خوبی نیست و حتما باید اصلاح شود.


من حسن نوری هستم، هم‌بنیانگذار و مدیر ارشد تکنولوژی فرمالو و ایده‌ران. در سال‌های اخیر در تیم‌ها و استارتاپ‌های مختلفی در نقش داوطلب، هم‌بنیانگذار، مدیر، و ... فعالیت کرده‌ام. تلاشم را می‌کنم که در مجوعه‌ای از نوشته‌ها تجربیاتم در این تیم‌ها را از منظر پویایی‌های گروه به اشتراک بگذارم. در صورتی که بازخوردی برای این نوشته‌ها دارید می‌توانید از طریق ایمیل hasan@formaloo.com یا لینکد‌این با من در ارتباط باشید.



استارتاپتیممدیریتکسب و کارکارآفرینی
هم‌بنیانگذار و مدیر فنی فرمالو. علاقه‌مند به نوشتن، عکاسی، و کوه.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید