همیشه از تنها بودن لذت بردم و میبرم، نه برای اون فاز خود خفن پنداری یا اینکه تنها بودن یه حس بد لذت بخش دارد، نه، در هر صورت من از این حس بد لذت بخش واقعا متنفرم و گاهی دوست دارم کسی را داشته باشم که بی قضاوت گوش بدهد، هر روز به دنبال همچین کسی میگردم و هر روز بیشتر از روز قبل به این نتیجه میرسم که شاید همچین کسی نباشه.
پس از تنهایی لذت میبرم چون میتوانم با خودم صحبت کنم، موسیقی مورد علاقهام را گوش دهم و با آن برقصم، جملات قصار فلبداهه را با صدای بلند به زبان بیاورم در حالی که تصور میکنم در میدان نبردی بزرگ، جلسهای با دیگران یا صحبت صرفا با دوستی که ندارم هستم.
تنهای به من آنچه را می دهد که بودن با دیگران نمیدهد، تنهایی خودم بودن را به من میدهد.