با خاله ی کوچکیم رفاقت داریم شخصیتش خیلی ساده و بی شیله پیله است بی نهایت! خودش ساده نیست ولی شخصیت ساده ای داره از اوناست که میشه با اطمینان به کف دست تشبیهشون کرد هر وقت میگه برام یه پروفایل پیدا کن دقیقا میدونم دنبال چه عکاسایی باید بگردم.قابل پیش بینیه یعنی دقیقا میتونم بگم بعد فلان اتفاق چه واکنشی نشون میده و با چه لحنی، تیکه کلاماش رو حفظم، عادت هاش رو از برم : میتونم بگم وقتی یه چیزی رو تعریف میکنه کجاها مکث میکنه، کجا صداش اوج میگیره، کجا ساکت میشه حتی میدونم چند دفعه آب دهنش رو قورت میده و...میدونم به چهار رقم آخر شماره تلفنش علاقه داره از بس ساده است هر دفعه رمز گوشیش رو میفهمم البته میره عوضش میکنه ولی من باز به سادگی رمز جدید رو کشف میکنم.
بر همین اساس رمز پیج اینستاش رو هم پیدا کرده بودم ولی خوب واقعاً عذاب وجدان اجازه نمیداد چت هاش رو بخونم میدونین میترسیدم یه چیزی باشه که ازش خبر نداشته باشم و با فهمیدن نصفه نیمه قضاوت نادرست صورت بگیره نمیخوندم فقط گاهی چشمم به نوتیف بالای صفحه میوفتاد و پرچونگی دوستای خوابگاهیش، چیز هیجان انگیزی در کار نبود خلاصه حوصله ام سر رفت و یه شب که مثل همیشه لوازم آرایشیش رو روی صورتم امتحان میکرد و به نظر آروم میرسید خودم رو لو دادم فکر میکردم قراره سرزنش بشم ولی اینبار حدسم غلط از آب در اومد به کبدشم نبود فقط میخواست بدونه چطوری اینکارو کردم که منم چون حوصله ی توضیح نداشتم چیزی نگفتم.
بعد که دیدم از تنبیه خبری نیست شیر شدم و پرو پرو گفتم : خیلی حوصله سر بری آدم انقدر بی بخار یه چیز مخفی هم نداری یکم هیجان بده به زندگیت.
اونم فقط خندید و گفت : واقعاً من هیچی برای مخفی کردن ندارم. یکم بعد ازش خواستم یه چیزی تو گوشیش سرج کنه آخرین سرجش این بود : ترجمه ی صفحه ی 40 قرآن کریم! گفتم : از کسی که آخرین سرجش اینه چه توقعی میشه داشت بچه مثبت کی بودی تو؟!
همه ی اینا اون رو میسازه ولی من باهاشون موافق نیستم به نظرم آدما و افکارشون مثل آب میمونن آب اگه یه جا جمع باشه و برای مدت زیادی بمونه گندیده میشه آب باید روون باشه آدما باید مدام در حال تغییر باشن اما اون انگار هیچ هدفی برای تغییر نداره میدونین اون ورژن من که فلان آدم میشناسه دیگه وجود نداره ولی آیدا از روز ازل همین بوده و انگار میخواد تا آخرم همین بمونه. کلا در عین سادگی عجیبیه بعضی وقتا واقعاً نمیتونم دلیل رفتاراش رو درک کنم، مثلا از عکس گرفتن بدش میاد بجز عکس پرونده اش هیچ عکسی از دوره ی مدرسه نداره از فامیل بدش میاد و تا جایی که بتونه ازشون دوری میکنه از دوستای مدرسه اش خبری نداره همه ی اینا یجورایی نشون دهنده ی اینه که اون دوست داره به دنیا تعلق نداشته باشه و این عجیبه مهم ترین دلیل من از نوشتن اینه که باقی بمونم و اون از اینکه برای همیشه فراموش بشه هیچ هراسی نداره!