یاسمن صفوی
یاسمن صفوی
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

دلتنگ خودخواه...

دلتنگی

واژه ای که از نظر من بسیار دردناک و خوف انگیز است.

وقتی دلتنگی به سراغ انسان ها می آید،آن ها را از خود بی خود میکند، به قول معروف آن ها را گستاخ می کند.

آن ها دیگر به هیچ چیز فکر نمیکنند نه به دل بقیه ی انسان ها

نه به حرفی که از دهنشان بیرون می آید، به هیچ چیز فکر نمیکنند.

تنها عصبی و پرخاشگر می شوند،و دنبال راهی برای رفع دلتنگی شان هستند.

واضح بگویم، مغرور و خودخواه می شوند. فقط خودشان...فقط خوب کردن حال خودشان...

دیشب مانند بچه ای پنج ساله،با ذوق و شوق به مغازه ای رفتم و برای او کادوی بسیار زیبایی خریدم...یک جاسوییچی بسیار زیبا...خیلی لازمش داشت و می دانستم با دیدن هدیه هوش از سرش می پرد و بسیار خوش حال می شود...

لباس هایم را پوشیدم و پیش او رفتم.سعی میکردم ذوق چشمانم را مخفی کنم تا او نفهمد که من چه نقشه ای برایش دارم.

وقتی رسیدم پیش او، پس از سلام و احوال پرسی خشکی که سرد بودن و خشک بودنش مرا هم خشک کرد، گفت بیا قدم بزنیم.گفتم نه، الان نه.

فعلا بیا بشین... اما با بداخلاقی در جوابم گفت زود پاشو بریم راه بریم

دیگر واقعا چشمانم از تعجب گرد شده بودند و ذوق چشمانم جایشان را به پریشانی و نگرانی دادند

پرسیدم چرا اینقدر بدخلقی؟ بی معطلی پاسخ داد: میدونی چقدر دلتنگت بودم میدونی صبح که به تو گفتم با هم بریم بیرون و گفتی نمیتونم چقدر دلتنگیم بیشتر شد؟

طوری که نتونستم حتی یه دقیقه از فکرت بیرون بیام. خیلی نامردی که

مرا در آن حال رها کردی و پیشم نیامدی

.

.

.

.

واقعا دلم شکست مگر صبح جای من بود که ببیند من در چه حال و اوضاعی بودم.

در لا به لای بد اخلاقی هایش سرم را پایین انداختم و لای کیفم را باز کردم و نگاهی به درون آن انداختم.

جاسوییچی را در بین دستانم گرفتم و از کیفم بیرون آوردم. از جایم بلند شدم و کادو را روی نیمکت گذاشتم.

نیمکت کمی مرطوب بود و کاغذ کادو را کمی نمناک کرد اما دیگر برایم مهم نبود.

دیگر به حرف هایش گوش نمی دادم،حتی نفهمیدم برای ماندن و نرفتنم تلاشی کرده بود یا نه.

فقط میخواستم هر چه زودتر از پیش آن آدم خودخواه سرد که با هر کلمه اش قلب مرا می شکست بروم.

آن شب بود که فهمیدم دلتنگی حس بسیار ترسناکی است که از هر آدم عاشق و مهربانی، غول سرد و بی احساسی را می سازد که تنها به حال خود توجه می کند نه دل دیگران...

دلتنگیغرورخودخواهی
نویسنده نیستم و تنها برای کسب تجربه ای جدید، به پیشنهاد یکی از دوستان خوبم، به این جمع آمده ام:) خوشحال میشوم مرا در این راه،راهنمایی کنید.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید