فرهنگ امتحان کردن و شکست خوردن را در ما جا نینداختهاند.
تخفیف: به ما یاد ندادهاند که اشکالی ندارد هرچند ناشیانه درخواست تخفیف کنیم. مهم نیست که بلد نیستی بهترین روش تخفیفگیری را بکار بگیری، حداقلش این است که میتوانی درخواست تخفیف بکنی. چه بسا که فروشنده تخفیف داد.
نیاز نیست بار اول عالی باشی. هرزمان که دیدی کسی بار اولش عالی پیش میرود بدان که خیلی دیر شروع کرده. البته میتوانی در بار بیستمت عالی باشی. اما باید بد بودن و میانگی را در نوزده بار قبلی تحمل کنی.
ترس از خرابکاری: به ما یاد ندادهاند که برای گرفتن بهترین خروجی از باندهای ماشین باید با ضبط ور رفت. آخرش چه میشود؟ تنظیماتش بهم میخورد؟ خب همانطور که تنظیماتش تغییر کرده، همانطور هم میتواند به تنظیمات قبلی برگردد. چندتا دکمه که بیشتر نیستند. آنقدر امتحان میکنی تا روالش دستت بیاید.
مهمتر اینکه ما امروزه گوگل را داریم. دیگر ترس از چه داری. آن دکمهی لعنتی را فشار بده.
جرئت بیان حرفِ دل: به ما یاد ندادهاند حرف دلمان را بزنیم یا برای کاری که دلمان برای انجام دادنش غنج میرود اقدام کنیم.
آخرش چه میشود؟ مادر و پدرت ازت ناراحت میشوند و با دید خوبی بهت نگاه نمیکنند؟ خب به من بگو، کدام بدتر است: زندگی به شیوهای که میپسندی یا زندگی با افسوس و حسرت از اینکه هیچوقت جرئتش را به خودت ندادی که حرف دلت را بزنی؟
به دختری که دوست داری ابراز علاقه کن. آیا بیعملی و تلاش نکردن فاجعهبارتر از نه شنیدن نیست؟ تو که نمیدانی در درون او چه میگذرد. شاید شانست بیشتر از آنچیزی که فکر میکنی باشد.
زندگی جریان دارد. گذشته یا فراموش میشود یا تبدیل به خاطره. و اگر کسی را دیدی که در گذشته گیر کرده، برایش افسوس بخور چرا که رنج بسیاری را دارد متحمل میشود.
شکستها تهدیدی برای بقای ما نیستند. راهیاند برای پیشرفت. پس کارت را انجام بده و بگذار بخشی از گذشته شود. افکار در تاریخ ثبت نمیشوند چرا که هیچگاه به ورطهی عمل نمیرسند.
پ.ن: نوشتن افکار هم نوعی عمل است.