بسیار راحت است که در مشکلات غرق شد. یا حداقل کمی کنترل خود را از دست داد. معمولن وقتی مشکلی پیش میآید مانند ذرهبینی که اشعه خورشید را میگیرد و در نقطهای جمع می.کند، ما هم تمرکز خودمان را معطوف مشکل میکنیم. اما روش «ذرهبینی» که دمِ دستیترین روش مواجهه با مشکلات است، هیچ روش کاربردیای نیست.
سوال پیش میآید که روشِ کاربردیتر چیست؟
آها، آفرین. بسیار به موقع سوال کردی. روش کاربردیْ شیفت و تغییر تمرکزمان است. بجای اینکه غرق خودِ مشکل شویم، لازم است که غرق راهحلِ مشکل شویم. میدانم، میخواهید بگویید که «این را خودمان هم میدانید و چیز جدیدی نیست؛ ما رو مسخره کردی با این روش کاربردیترت؟!»
نه، مسخرهتان نکردهام. فقط کافیست جواب دهید که در چند درصد مواقع وقتی مشکلی پیش میآید از خودتان میپرسید: «چه راهحلی برای این مشکل وجود دارد؟»
ممکن است مشکل رابطهتان با پارتنرتان باشد یا هواکشی که در حمام تعبیه شده. مشکل هرچه که باشد، یا راهحلی ساده دارد، یا راه حلی دارد که نیاز به فکر است و یا اینکه راهحلی ندارد. به هر صورت، پرسیدن سوال «چه راهحلی برای این مشکل وجود دارد؟» کلید ماجراست. با پرسیدن این سوال، در جا وارد مرحلهی راهحل شده و الکی خودتان را نگران و مضطرب مشکل نمیکنید.
اگر راهحلی وجود دارد، پس دیگر مشکلی نیست. راه حل را سهل یا دشوار میشود اعمال کرد. اگر هم راهحلی وجود ندارد، باز هم مشکلی نیست. چرا که کاری از دست شما بر نمیآید و باید بیخیالش شوید.
بجای گیر کردن در مشکلات بهتر است همیشه و در هر جا این سوال ساده را از خودمان بپرسیم: «چه راهحلی برای این مشکل وجود دارد؟»