مهدی یزدانی خرم
مهدی یزدانی خرم
خواندن ۲ دقیقه·۵ سال پیش

دوباره بدونِ توقف بدویم به سمت نابودی‌مان


اگر بگویم کلماتِ این جُستارها را آرام‌تر از معمولِ کتاب‌خوانی‌ام خواندم بی‌راه نگفته‌ام. خودم را غرق‌کردم در کلماتی که از آفتاب، تنهایی و خلاقیت برآمده. «تابستان» مجوعه‌ای‌ست از هشت جُستار آلبر کامو که اول بار یک سال قبل مرگ‌اش درآمد. در سالِ ۱۹۵۹. عمده‌ی این نوشته‌های پراکنده برخوردِ شخصی و بی‌واسطه‌ی او هستند با شهرها، الجزایر، دریا یا مفهومی مانند عدالت. تاملاتی درباره‌ی روزها و خواب‌ها، امید و غم و ظلم و زنده‌ماندن. در نوشتار درخشان‌اش «پرومته در دوزخ» می‌نویسد :

«هنوز می‌شود جسم و روحِ فرزندان این انسان‌ها را نجات داد، هنوز می‌شود شانس رسیدن به خوشبختی و زیبایی توامان را به آن‌ها هدیه کرد»

کامو به‌عنوان نویسنده‌ای که به مفهومِ رنج بشر و امید و ناامیدی بسیار می‌اندیشید در این نوشته‌های کوتاه مدام در حالِ پیوندزدنِ این مفاهیم با عناصر بیرونی است، از جمله طبیعت. انگار تنها با سیگار بر لب مقابلِ کلِ سکوت جهان ایستاده و روایت می‌کند. در جستار «دریای نزدیک» که شاه‌کاری‌ست کوچک جایی که می‌نویسد:

«فضا و سکوت هر دو به یک اندازه بر قلبم سنگینی می‌کنند. یک عشق ناگهانی، یک اثر بزرگ، یک تصمیم قطعی، فکری که تغییر صورت می‌دهد، همه‌ی این‌ها برخی اوقات اضطرابی یکسان در انسان به وجود می‌آورند؛ اضطرابی که با جاذبه‌ای تحمل‌ناپذیر مضاعف می‌شود. تشویش لذت‌بخشِ بودن، نزدیکی خلسه‌آور خطری که نامش را نمی‌دانیم. آیا زندگی کردن دویدن به سویِ نابودی خود است؟ پس دوباره بدونِ توقف بدویم به سمت نابودی‌مان».


و چنین است که او مدام از هولِ زنده‌گی، هولِ مرگ، گردِ ناامیدی و الزامِ امید می‌نویسد. کامو از جمله نویسنده‌گانی بود که بسیار به اهمیت جُستارنویسی پی برد و برای همین در این فرم و ساختار نمونه‌های بسیار درخشانی نوشت. او فارغ از داستان‌ها و نمایش‌نامه‌های‌اش در جُستارهای‌اش تشویشی را که مدام بر جان‌اش و ذهن‌اش چنگ می‌زند روایت می‌کند. او یک سال قبل آغاز جنگ اول به دنیا آمد و در ابتدای دهه‌ی شصت از دنیا رفت. آشوب همراه همیشه‌گی زنده‌گی‌اش بود و صدای نوافلاطونی‌ها که در ذهنِ مدیترانه‌ای‌اش طنین می‌انداخت همواره او را درگیرِ مفاهیم یونان کهن، مسیحیت و البته الحاد می‌کرد. کامو با تمامِ وجود سمتِ وجود باقی ماند و در «تابستان» با شاعرانه‌گی روایتی از این وجودِ مضطرب به نمایش گذاشته. کتابی که تصویر مردی‌ست مقابلِ گرمای نرمِ تاریخ... بخوانیدش.
ترجمه‌ی بنفشه فریس‌آبادی از این متن مشکل دست‌مریزاد دارد. و حیف از جلد بد و قطعِ بد این کتاب. گاهی کپی‌برداری فرمی از نمونه‌های فرانسوی جواب نمی‌دهد.

آلبر کاموبنفشه فریس‌آبادینشر ققنوسمرگمهدی یزدانی خرم
مهدی یزدانی خرم نویسنده و روزنامه‌نگار
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید