ویرگول
ورودثبت نام
یک عدد من
یک عدد من
خواندن ۱ دقیقه·۱ سال پیش

خاطرات من و مدرسم! قسمت دو: ثریا

وارد مدرسه که شدیم زمزمه‌های دوره‌ی تابستانی را شنیدم.

اگر علم در ثریا باشد، مردانی از سرزمین پارس به آن دست خواهند یافت.

هیچکسی را در مدرسه نمیشناختم. شاید فرصت خوبی می‌بود که هم با هم‌دوره‌هاییم و هم با معلمین و کادر مدرسه آشنا بشنوم. خیلی سریع‌تر از آنچه فکرش را می‌کردم موعود فرا رسید.

اولین فعالیتمان مربوط به درس ریاضی می‌شد. جز آن دسته بودم که چون کسی را نمی‌شناختند مجبور می‌شدند با هم همگروه شوند. اما همیشه سعی می‌کردم با رفتارم حس خوبی ایجاد کنم تا زودتر دوستی پیدا کنم. خداراشکر همان روز اول اتفاق افتاد. دو نفر از گروه هم‌گروهی‌هایم که نه، گروه بغلیمان شدند بهترین دوستانم در آن سال. رفاقتمان در زمین والیبال مدرسه پررنگ تر شد تا جایی که وقتی چشم به هم زدیم، متوجه شدیم که یک گروه دوستی از کسانی که اشتراکات زیادی باهم داشتند تشکیل دادیم. اگر بخواهم به سبک هالیوودی کمی پیازداغش را اضافه کنم، شده بودیم همان گروه بچه باحال‌های مدرسه که همه دوست داشتند جزئی از گروهشان بشوند. غیر از پیدا کردن دوستان جدید دوره‌ی ثریا با اینکه شاید چند هفته بیشتر نبود، اما مطالب زیادی را به ما آموخت. از سودسوزآور که دستانمان را با آن سوزاندند تا یاد بگیریم آزمایشگاه شیمی با کسی شوخی ندارد، تا اثبات اینکه کوروش هخامنشی همان ذوالقرنین آمده در قرآن است آن هم به وسیله منابعی که اصلا وجود خارجی نداشتند تا متوجه شویم که هر چیزی را نباید همینطوری قبول کنیم.

اما تابستان گرم آن سال هم مثل تمام قسمت‌های دیگر زندگیمان به سرعت گذشت.

...یادش بخیر...!

فعالیت ریاضی دوره تابستانی ثریا - حلی دو - دوره 26 - وقتی کلاس هفتم بودم:)
فعالیت ریاضی دوره تابستانی ثریا - حلی دو - دوره 26 - وقتی کلاس هفتم بودم:)


مدرسهخاطرهسمپادنوجوانخودمونی
یه نوجوون دغدغه‌مند و سمپادی که دوست داره هر لحظه به خودش و دیگران کمک کنه?!sepanta.sh1386@gmail.com?
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید