به عنوان مثال، در میان گفتگو با افراد دیگر، مهمانی یا جلسه کاری هستید، ناگهان به خودتان میآیید و میبینید زمین و زمان را فراموش کرده و در دام سیاهچالهی از فکر و خیالات نامربوط و منفی رها شدهاید.
به دلیل تمایلی که به ایده آل گرایی دارید، دلتان نمیخواهد مرتکب اشتباه شوید؛ از این رو، هر موضوعی را چندین بار تحلیل میکنید و برای هر تصمیم بزرگ یا کوچک، بیش از زمان عادی وقت صرف میکنید.
هر بار که گفتگویی را، چه تلفنی و چه حضوری، پشت سر میگذارید، تا چندین دقیقه و حتی چندین ساعت به صحبتهایی که داشتهاید، جملاتی که گفتهاید و حرفهایی که نزدهاید و باید میزدید، فکر میکنید و از بابت آن، خودتان را سرزنش میکنید.
همواره به آینده و اتفاقات ناخوشایندی که رخ خواهند داد، فکر میکنید. در حالی که بسیاری از این موارد، یا اتفاق نخواهند افتاد و یا در صورت اتفاق افتادن، آنطوری که تصور میکردید، ترسناک نخواهند بود.
فکرهای زیادی در ذهنتان چرخ میزنند و همانند شکارچیها منتظر زمانی هستند که از کارهای روزمره غافل شوید تا به سراغتان بیایند و موقع خواب بهترین فرصت است. اگر نتوانید این فکرها را ساکت کنید، در تله بیخوابی میافتید و بهرهوریتان کاهش مییابد.