ویرگول
ورودثبت نام
یکتا قطعی
یکتا قطعی
خواندن ۳ دقیقه·۱ سال پیش

چالش کتابخوانی طاقچه: ای کاش وقتی ۲۰ ساله بودم می‌دانستم!

کتاب را یکبار قبلا تا نصفه خوانده بودم. به دلیل آنکه مضامینش با زندگی در ایران سنخیت ندارد؛ نصفه رهایش کردم. اما بخاطر چالش کتابخوانی طاقچه دوباره کتاب را خواندم.

ای کاش وقتی ۲۰ ساله بودم می‌دانستم؛ ۱۲ فصل دارد. هر فصل شرح این نکته است که انسان باید از همان ابتدای زندگی، مضامین بدیهی را به چالش بکشد. تن ندادن به بدیهیات و سنت‌ها می‌تواند تفاوت ایجاد کند. تفاوتی که ما در جهان امروز برای افسانه شدن به آن نیاز داریم. آدم‌هایی که خلاف سنت‌ها عمل می‌کنند؛ می‌توانند نگرش تازه ایجاد کنند و در نهایت انقلابی به وجود می‌آورند. در ادامه این متن فرصت‌هایی را که برای افسانه شدن به آن نیاز داریم، از نظر نویسنده کتاب بررسی می‌کنیم.

تینا سیلیگ کتاب را با یک سوال جنجالی آغاز می‌کند. پرسشی که مطرح می‌کند؛ درواقع تمرین کلاس‌های نو‌آوری و خلاقیتی است که تدریس می‌کند. او در یکی از کلاس‌هایش به دانشجویان پاکتی داد و از آن‌ها پرسید شما ۵ دلار و ۲ ساعت وقت دارید؛ چگونه پول‌تان را بیشتر می‌کنید؟ دانشجویان در این مسابقه قرار نیست فقط شرح ایده کنند، بلکه باید وارد میدان کسب‌وکار شوند و ایده‌های‌شان را اجرا کند. در این مسابقه آن کسی برنده است؛ که فقط به تولید محصول اکتفا نکند. بازاریاب خوب آن کسی است که هدفش را روی شناسایی مسئله و ارائه خدمات برای حل‌مسئله بگذارد. درواقع آن گروهی که مشکلی را حل کردند یا ارزشی ایجاد کردند، فارغ از سود و زیان برنده هستند. تینا سیلیگ، اعتقاد دارد غنیمت شدن فرصت‌ها برای خلق خلاقانه، همان چیزی است که برای افسانه شدن به آن احتیاج داریم.

در ادامه کتاب، تینا سیلیگ، شکست‌ها را ستایش می‌کند. او اعتقاد دارد شکست‌ها، رها کردن‌ها و تمام شدن‌ها شروع کارهای متفاوت و جدید هستند. یکی از کارهایی که در کلاس‌های درسش به دانشجویان توصیه می‌کند، این است که رزومه شکست درست کنند. وجود رزومه شکست دیدی واقع‌بینانه و درست از کارهایی می‌دهد که آن‌ها را ناتمام گذاشته‌ایم یا رها کردیم. در این رزومه شکست فقط شکست‌های شغلی نوشته نمی‌شوند؛ در اینجا ما به تمام شکست‌های زندگی در هر حوزه‌ای احتیاج داریم تا عملکرد مدیریت بحران خود و مهارت حل چالش را به درستی بسنجیم. بروز نگه‌داشتن رزومه شکست، در کنار رزومه موفقیت باعث می‌شود تا استمرار و پشتکار و صبوری‌مان خرج آن چیزی شود که واقعا دوستش داریم. رزومه شکست، زمان‌هایی را نشان می‌دهد که با انجام اولین کارها توانایی خود را گسترش داده‌ایم. دیدن شکست‌ها از زاویه دید تلاش‌ها، برای توسعه توانمندی، دقیقا همان چیزی است که برای افسانه شدن به آن نیاز داریم.

در فصل‌های پایانی کتاب به اهمیت وجود نمودار خطرپذیری پی‌می‌بریم. تصور همگانی این است که انسان‌های کارآفرین باید انسان‌های ریسک‌پذیری باشند اما آیا این یعنی در همه جوانب زندگی خطرپذیر هستند؟ نمودار ریسک‌پذیری که شامل حوزه‌های مختلف زندگی من جمله عاطفی، محیطی، مالی، اجتماعی و سیاسی است؛ باعث می‌شود تا بتوانیم میزان خطرپذیری خود را در هر حوزه به خوبی اندازه‌گیری کنیم. با کمی فکر کردن روی عملکرد خودمان می‌توانیم بفهمیم که میزان ریسک‌پذیری‌مان چقدر است و برای عواقبش آماده باشیم. پیش‌بینی کردن پیامد تصمیم‌های‌مان یکی دیگر از فرصت‌هایی است که برای افسانه شدن نیاز داریم.

تمام چیزی که تینا سیلیگ می‌خواهد در کتاب ای کاش وقتی ۲۰ ساله بودم می‌دانستم به ما بگوید این است که هیچ فرصتی را برای افسانه شدن از دست ندهیم چون فقط یکبار زندگی می‌کنیم.


https://taaghche.com/book/57502
چالش کتابخوانی طاقچهای کاش وقتی ٢٠ ساله بودم می‌دانستمتینا سیلیگ
کتابخوان حرفه‌ای و نویسنده مبتدی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید