سالهاست که دچار تعصبات و اعتقادات اشتباه و بدون برداشت دید منتقدانه هستیم و این ذهنیت زمانی بوجود می آید که بجای مطالعه و نگاه درست به هستی موجود و شنیدن سوالاتی که در ذهن بوجود می آیند به خرافات، حرفهای اشخاص و به نقل از گذشته روی بیاوریم که در آن متناسب با زمانه هیچ تحقیق و بررسی صورت نگرفته است.
بجای اینکه اشخاص و صحبت های آنان را برای حال امروز معیار قرار دهیم، بر روی صفات متمرکز شویم چرا که این صفات در طول تاریخ توسعه یافته و بروز می شوند عدالت، آزادی، انسانیت و همه آن صفاتی که انسان و جامعه را به پیشرفت و کمال هدایت می کند.
دختران این سرزمین حق دارند که خودشان باشند با اجبار و محدودیت تحقیر نشوند!! که من بودن خویش را به فراموشی بسپارند و همه سرنوشت به یکباره به آنان دیکته شود.
ما همه باید یاد بگیریم چگونه در کنار یکدیگر شاد باشیم و با لبخندی زیبا زندگی را رنگی دوباره بزنیم.
«در معبدی گربه ای وجود داشت که هنگام مراقبه ی راهب ها مزاحم تمرکز آنها میشد. بنابراین استاد بزرگ دستور داد هر وقت زمان مراقبه می رسد یک نفر گربه را گرفته و به ته باغ ببرد و به درختی ببندد. این روال سالها ادامه پیدا کرد و یکی از اصول کار آن مذهب شد. سالها بعد استاد بزرگ در گذشت. گربه هم مرد!
راهبان آن معبد گربه ای خریدند و به معبد آوردند تا هنگام مراقبه به درخت ببندند تا اصول مراقبه را درست به جای آورده باشند. سالها بعد استاد بزرگ دیگری رساله ای درباره ی اهمیت بستن گربه به درخت در هنگام مراقبه نوشت.»
عمدتا ما آدم ها برای رسیدن به مقاصد خود نقل قول های اشخاص و سبک زندگی آنان را وسیله ای قرار می دهیم برای سو استفاده از شرایط موجود و معمولا از چرایی و چگونگی مهم که در پشت تلاش، صبر و مهارت افراد موفق در حوزه های مختلف وجود دارد آگاهی نداریم یا آنها را نادیده میگیریم و از کسب فنون غافل می شویم و به حاشیه ها می پردازیم.
از روی اعتقادات و نقل و قول افراد عمل می کنید یا از روی آگاهی و چرایی ها؟!!