بحران مالی ۲۰۰۸ یکی از تأثیرگذارترین رویدادهای اقتصادی عصر مدرن است، فاجعهای که از مرزها فراتر رفت، زندگیها را دگرگون کرد و چشمانداز مالی جهانی را بازسازی نمود. آنچه به عنوان یک حباب سوداگرانه در بازار مسکن آمریکا آغاز شد، به سرعت به یک بحران تمامعیار تبدیل شد که شکنندگی بازارهای بههمپیوسته، خطرات طمع بیحد و مرز، و محدودیتهای نظارت قانونی را آشکار کرد. این کتاب، بحران مالی ۲۰۰۸، قصد دارد این رویداد عظیم را با وضوح و عمق بررسی کند و سفری جامع از علل، پیامدها و درسهای ماندگار آن به خوانندگان ارائه دهد.
در ده فصل، ما این بحران را از مراحل ابتداییاش—ریشهدار در سیاستهای وامدهی سهلانگارانه و نوآوریهای مالی که از کنترل خارج شدند—تا اوج انفجاری آن در پاییز ۲۰۰۸، زمانی که مؤسسات نمادین فروپاشیدند و دولتها برای پاسخگویی دستپاچه شدند، کاوش خواهیم کرد. ما هزینههای انسانی، تغییرات سیاستی، و بازتابهای جهانی که به دنبال آن آمد را بررسی میکنیم، در حالی که نگاهی نیز به آینده داریم و میپرسیم: آیا واقعاً به اندازه کافی آموختهایم تا از تکرار تاریخ جلوگیری کنیم؟
هر فصل به پنج زیرفصل تقسیم شده است که برای ارائه تحلیلی دقیق اما قابلدسترس از جنبههای متعدد این بحران طراحی شدهاند. از مکانیزم اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن گرفته تا داستان خانوادههایی که همهچیز خود را از دست دادند، از راهروهای واشنگتن تا خیابانهای آتن، این کتاب نهتنها به آنچه رخ داد، بلکه به اینکه چرا اهمیت داشت—و هنوز هم دارد—نور میافکند. چه اقتصاددان باشید، چه دانشجو، یا صرفاً خوانندهای کنجکاو، این روایت لنزی به سوی لحظهای تعیینکننده ارائه میدهد که همچنان جهان ما را شکل میدهد.
مستند زیبای بحران مالی رو میتونید از یوتیوب ببینید.
بحران مالی ۲۰۰۸ ناگهان رخ نداد؛ بلکه نتیجه سالها سیاستها، تصمیمها و روندهایی بود که به تدریج زمینهساز یک فاجعه اقتصادی شدند. این فصل به ریشههای بحران میپردازد و عواملی را که به ظاهر بیضرر بودند اما در نهایت به یک فروپاشی جهانی منجر شدند، بررسی میکند. از رونق بازار مسکن گرفته تا ابزارهای مالی پیچیده، بذرهای این بحران در خاکی کاشته شدند که برای رشد خطرناک آماده بود.
در اوایل دهه ۲۰۰۰، بازار مسکن در ایالات متحده شاهد رشدی بیسابقه بود. نرخ بهره پایین، سیاستهای وامدهی آسان، و باور گسترده به اینکه قیمت مسکن همیشه بالا خواهد رفت، تقاضا را به اوج رساند. بانکها و مؤسسات مالی شروع به ارائه وامهای زیراستاندارد (Subprime Loans) کردند—وامهایی که به افرادی با اعتبار ضعیف یا بدون سابقه مالی مطمئن اعطا میشد. این وامها اغلب با نرخهای بهره متغیر همراه بودند که در ابتدا پایین به نظر میرسیدند، اما بعداً برای وامگیرندگان غیرقابل پرداخت شدند. این سیاستها، هرچند در کوتاهمدت سودآور بودند، پایههای یک حباب بزرگ را بنا نهادند.
یکی از عوامل کلیدی در شکلگیری بحران، کاهش نظارت و مقررات بر صنعت مالی بود. در دهههای منتهی به ۲۰۰۸، قوانینی مانند قانون گلس-استیگال—که فعالیتهای بانکی تجاری و سرمایهگذاری را از هم جدا میکرد—به تدریج تضعیف یا لغو شدند. این امر به بانکها اجازه داد تا در فعالیتهای پرریسکتر مانند تجارت اوراق بهادار شرکت کنند. رفع مقررات، همراه با لابیگری قدرتمند وال استریت، محیطی را ایجاد کرد که در آن سود کوتاهمدت بر پایداری بلندمدت ترجیح داده میشد.
همزمان با رشد بازار مسکن، ابزارهای مالی جدیدی مانند اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن (Mortgage-Backed Securities - MBS) و تعهدات بدهی وثیقهدار (Collateralized Debt Obligations - CDO) پدید آمدند. این محصولات به بانکها اجازه میدادند تا وامهای پرخطر را بستهبندی کرده و به سرمایهگذاران در سراسر جهان بفروشند. در حالی که این ابزارها سودهای کلانی به همراه داشتند، پیچیدگی آنها باعث شد که ریسک واقعیشان پنهان بماند. رتبهبندیهای اعتباری خوشبینانه از سوی آژانسهایی مانند مودیز و استاندارد اند پورز نیز به این توهم امنیت دامن زد.
جهانیسازی اقتصاد به این معنا بود که مشکلات یک کشور به سرعت میتوانست به دیگران سرایت کند. وامهای مسکن آمریکا به اوراق بهاداری تبدیل شدند که توسط بانکها، صندوقهای بازنشستگی و سرمایهگذاران در اروپا، آسیا و فراتر از آن خریداری میشدند. این اتصال، در حالی که در زمان رونق سودمند بود، به یک شمشیر دولبه تبدیل شد. وقتی حباب مسکن ترکید، اثرات آن نه تنها در آمریکا، بلکه در کل جهان احساس شد و نشان داد که هیچ کشوری در برابر این طوفان مصون نیست.
پیش از فروپاشی کامل، نشانههایی از مشکل در افق دیده میشد. افزایش نرخ نکول وامهای زیراستاندارد، کاهش رشد قیمت مسکن، و هشدارهای اقتصاددانانی مانند رابرت شیلر و نوریل روبینی به مشکلات قریبالوقوع اشاره داشتند. با این حال، این هشدارها اغلب نادیده گرفته شدند یا به عنوان بدبینی بیش از حد رد شدند. سیاستگذاران، بانکداران و سرمایهگذاران، غرق در خوشبینی و سودهای کلان، از دیدن طوفانی که در راه بود، غافل ماندند.
بحران مالی ۲۰۰۸ تنها نتیجه یک روند تدریجی نبود؛ بلکه لحظهای مشخص وجود داشت که جرقه فروپاشی را زد. این فصل به بررسی رویدادهایی میپردازد که از یک حباب شکننده به یک طوفان جهانی تبدیل شدند. از ترکیدن حباب مسکن تا ورشکستگیهای تاریخی، این زیرفصلها نقاط عطفی را کاوش میکنند که اقتصاد جهان را به زانو درآوردند.
در سال ۲۰۰۶، اولین ترکها در بازار مسکن آمریکا نمایان شد. پس از سالها رشد بیوقفه، قیمت خانهها در مناطقی مانند کالیفرنیا و فلوریدا شروع به کاهش کرد. تقاضا کم شد، موجودی خانههای فروشی افزایش یافت و ساختوساز کند شد. وامگیرندگان زیراستاندارد، که با نرخهای بهره متغیر وام گرفته بودند، دیگر نمیتوانستند اقساط خود را پرداخت کنند. سلب مالکیتها افزایش یافت و خانههایی که زمانی داراییهای ارزشمند بودند، به بار مالی تبدیل شدند. این فروپاشی نه تنها خانوادهها را متأثر کرد، بلکه بانکها و سرمایهگذارانی را که روی رشد مداوم مسکن شرط بسته بودند، در معرض خطر قرار داد.
یکی از تعیینکنندهترین لحظات بحران در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۸ رخ داد، زمانی که لمن برادرز، چهارمین بانک سرمایهگذاری بزرگ آمریکا، اعلام ورشکستگی کرد. این بانک که به شدت در اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن سرمایهگذاری کرده بود، با کاهش ارزش این داراییها فلج شد. برخلاف دیگر مؤسسات که نجات داده شدند، دولت آمریکا تصمیم گرفت لمن را نجات ندهد. این تصمیم، که بحثبرانگیز باقی مانده است، سیگنالی به بازارها فرستاد که هیچکس از شکست در امان نیست. ورشکستگی لمن موجی از وحشت را در سیستم مالی جهانی به راه انداخت و اعتماد به بانکها را از بین برد.
اوراق بهادار با پشتوانه وام مسکن (MBS) که زمانی به عنوان نوآوری مالی تحسین میشدند، به یکی از عوامل اصلی سقوط تبدیل شدند. این اوراق، که از بستهبندی وامهای مسکن ایجاد شده بودند، به سرمایهگذاران در سراسر جهان فروخته شدند. اما وقتی وامگیرندگان شروع به نکول کردند، ارزش این اوراق به شدت کاهش یافت. مؤسسات مالی که میلیاردها دلار در MBS سرمایهگذاری کرده بودند، از جمله لمن برادرز، با ضررهای عظیمی مواجه شدند. پیچیدگی این ابزارها و عدم شفافیت در مورد ریسک واقعی آنها، تشخیص عمق مشکل را برای سرمایهگذاران غیرممکن کرد.
فروپاشی لمن برادرز مانند زلزلهای در بازارهای مالی عمل کرد. در اکتبر ۲۰۰۸، شاخص داو جونز بدترین افتهای یکروزه خود را تجربه کرد و میلیاردها دلار از ارزش بازار تبخیر شد. سرمایهگذاران، از ترس اینکه کدام مؤسسه بعدی سقوط کند، شروع به فروش داراییها کردند و این امر به یک واکنش زنجیرهای منجر شد. صندوقهای سرمایهگذاری مشترک، صندوقهای بازنشستگی و حتی افراد عادی شاهد کاهش شدید ارزش پساندازهای خود بودند. وحشت، که با پوشش رسانهای مداوم تشدید میشد، به سرعت از وال استریت به خیابانهای اصلی سرایت کرد.
در حالی که بحران شدت میگرفت، پاسخ اولیه دولت آمریکا با تردید و ناهماهنگی همراه بود. وزارت خزانهداری و فدرال رزرو در ابتدا رویکردی محتاطانه اتخاذ کردند و امیدوار بودند که بازار خود را اصلاح کند. نجات بیر استرنز در مارس ۲۰۰۸ نشان داد که دولت مایل به مداخله است، اما تصمیم به عدم نجات لمن برادرز پیام متفاوتی ارسال کرد. این ناسازگاری اعتماد عمومی و بازار را تضعیف کرد. در نهایت، با وخامت اوضاع، کنگره برنامه نجات داراییهای مشکلدار (TARP) را در اکتبر ۲۰۰۸ تصویب کرد، اما این اقدام برای جلوگیری از آسیب اولیه دیرهنگام بود.
منابع به زبان فارسی :
۱. کتاب بحران مالی جهانی ۲۰۰۸ نوشته محمدحسین ادیب
منابع به زبان انگلیسی:
The Big Short" by Michael Lewis