توجه: این مقاله برای حوزه طراحی محصول نرم افزاری تهیه و تدوین شده است. در این مقاله اصطلاحات برای درک بهتر، ساده سازی شده اند.
استراتژی، استراتژیست، استراتژیک، تفاوت در چیست؟
این سه مفهوم، اصطلاحات مرتبطی در زمینه مدیریت و برنامهریزی است که اغلب با هم پیوند خوردهاند، اما هرکدام دارای معانی و کاربردهای خاص خود هستند:
استراتژی (Strategy):استراتژی به معنای برنامهریزی و تعیین راهبردها و اهداف برای دستیابی به اهداف سازمانی یا شخصی است. استراتژی به دلایل مختلفی مانند توسعه، رشد، رقابت، و موقعیت در بازار مورد استفاده قرار میگیرد.
استراتژیست (Strategist):استراتژیست شخصی است که مسئول تدوین، پیادهسازی و نظارت بر استراتژی یک سازمان یا شرکت است. استراتژیست با تجزیه و تحلیل بازار، رقبا، محصولات، و منابع شرکت، استراتژیهایی را تعیین میکند که بتواند به بهترین شکل ممکن اهداف سازمان را دنبال کند.
استراتژیک (Strategic):استراتژیک واژهای است که به هر چیزی مرتبط با استراتژی و برنامهریزی است. به طور کلی، هر چیزی که مرتبط با تعیین راهبردها، اهداف بلندمدت، و تدوین برنامههای اجرایی برای دستیابی به اهداف استراتژیک است، به عنوان "استراتژیک" شناخته میشود. مثلاً: برنامههای استراتژیک، تصمیمات استراتژیک، و اقدامات استراتژیک، همگی از نظر استراتژیک هستند.
به طور خلاصه، استراتژی به معنای برنامهریزی و تعیین راهبردها است، استراتژیست شخصی است که مسئول ایجاد و اجرای استراتژی است، و استراتژیک به عنوان واژهای کلی مورد استفاده در مواقعی است که درگیری با مسائل و برنامههای استراتژیک است.
استراتژی محصول چیست؟
استراتژی محصول یک نقشه راه است که برای توسعه و مدیریت یک محصول یا خدمات استفاده میشود. این استراتژی شامل تعیین اهداف، شناسایی مخاطبین، تعیین ویژگیها و ویژگیهای محصول، و برنامهریزی برای رسیدن به اهداف مشخص میشود.
چرا باید استراتژی محصول داشته باشیم؟
استراتژی محصول یک ابزار بسیار مهم برای هر شرکت است، به خصوص اگر شرکتی در صنعتی فعالیت دارد که توسعه و فروش محصولات یا خدمات برای مشتریان جزئی اساسی از عملکرد آن است. دلایلی که استراتژی محصول ضروری است عبارتند از:
هدایت عملیاتی: استراتژی محصول به تیمها و بخشهای مختلف شرکت راهنمایی میکند و به آنها کمک میکند تا بر روی اهداف مشترک و راهبردهای مشترک کار کنند.
تمرکز بر روی نیازهای مشتری: با تعیین یک استراتژی محصول، شرکت میتواند به طور مداوم بر روی تأمین نیازهای واقعی و خواستههای مشتریان خود تمرکز کند.
افزایش سودآوری: با توسعه و اجرای یک استراتژی محصول موثر، شرکت میتواند راههای جدیدی برای بهبود سودآوری خود پیدا کند، از جمله افزایش فروش، کاهش هزینهها و بهبود مارجین سود.
رقابتپذیری: با توسعه استراتژی محصول قوی، شرکت میتواند با رقبا رقابت کند و موقعیت خود را در بازار تقویت کند، از جمله جذب مشتریان جدید و حفظ مشتریان فعلی.
توسعه محصولات جدید: استراتژی محصول به شرکت کمک میکند تا راهنمایی لازم برای توسعه محصولات جدید را داشته باشد و از طریق این توسعه، به بازارهای جدیدی فراهم آورد.
به طور کلی، استراتژی محصول یک نقطه مرکزی برای موفقیت هر شرکت است و بدون آن، شرکت ممکن است در مسیری بدون هدف و دستوپاگیر قرار بگیرد.
استراتژی محصول چی نیست؟؟
چه مواردی به تنهایی به عنوان استراتژی محصول شناخته نمیشوند:
یک راهنما یا دستورالعمل ساده: استراتژی محصول به تنهایی یک مستند ساده نیست. این یک سند جامع است که معمولاً شامل تحلیل بازار، رقبا، مشتریان، مزایای رقابتی و بسیاری از جنبههای دیگر است.
یک محصول یا خدمت به تنهایی: هرچند استراتژی محصول در مورد توسعه و بهبود محصول است، اما خود محصول به تنهایی استراتژی نیست.
یک نمونه برداری و آزمایشی: درست است که برخی از محصولات در مراحل اولیه توسعه به عنوان یک نمونه برداری و آزمایشی ایجاد میشوند، اما این تنها یک بخش از استراتژی محصول است، نه کل استراتژی.
یک رویکرد یکاندازهنمایی: استراتژی محصول باید به شکلی باشد که به منظور توسعه یک محصول خاص و با در نظر گرفتن شرایط بازار و مخاطبان، ارائه شده باشد. این یک رویکرد یکاندازهنمایی نیست که برای همه محصولات مناسب باشد.
تکنیکهای تبلیغاتی یا بازاریابی: استراتژی محصول فراتر از تبلیغات و بازاریابی است، اگرچه این عوامل ممکن است یک قسمت از آن باشند، اما استراتژی محصول شامل بسیاری از جنبههای دیگر مانند توسعه محصول، قیمتگذاری، و توزیع نیز میشود.
استراتژی محصول توسط چه کسانی باید تهیه و برنامه ریزی شود؟
تهیه و برنامهریزی استراتژی محصول یک فرآیند تیمی و همکاری است که توسط چندین بخش و تیم درون شرکت یا سازمان انجام میشود. افراد و بخشهای زیر معمولاً در فرآیند تهیه و برنامهریزی استراتژی محصول نقش دارند:
تیم مدیریت سطح بالا و رهبران شرکت: رهبران و مدیران ارشد شرکت مسئول تعیین راهبردها و اهداف کلان شرکت هستند و باید در فرآیند تهیه استراتژی محصول نقش داشته باشند تا اطمینان حاصل شود که استراتژی محصول با استراتژیهای کلان شرکت هماهنگ است.معمولا افراد C Level مانند CTO,COO,CPO و ... نیز شامل این افراد هستند.
تیم مدیریت محصول (Product Management): اعضای این تیم مسئول تعیین راهبردها، توسعه محصولات جدید، و مدیریت چرخه عمر محصولات فعلی هستند. آنها با توجه به اطلاعات بازار و نیازهای مشتریان، استراتژی محصول را تهیه و اجرا میکنند.
تیم بازاریابی (Marketing): اعضای تیم بازاریابی نقش مهمی در تعیین مخاطبین، تحلیل بازار، و ارتباط با مشتریان دارند. آنها با توجه به اطلاعات بازار، استراتژی بازاریابی محصول را تدوین و اجرا میکنند.
تیم توسعه محصول (Product Development): اعضای این تیم مسئول توسعه و اجرای ویژگیهای جدید محصول هستند. آنها با توجه به استراتژی محصول، ویژگیهای مورد نیاز مشتریان را پیادهسازی میکنند.
تیم مشتریان و پشتیبانی (Customer Support): اعضای این تیم مسئول برقراری ارتباط با مشتریان، جمعآوری بازخوردهای مشتریان، و ارائه پشتیبانی به مشتریان هستند. اطلاعاتی که از این تیم به دست میآید، میتواند به بهبود استراتژی محصول کمک کند.
همچنین، در برخی شرکتها ممکن است تیمها و بخشهای دیگری نیز نقش مهمی در فرآیند تهیه و برنامهریزی استراتژی محصول داشته باشند، مانند تیم مالی، تحقیق و توسعه، و فروش. این تیمها بهطور مشترک به ایجاد یک استراتژی محصول موفق و مطابق با هدفهای شرکت کمک میکنند.
مراحل تدوین استراتژی محصول:
برای تدوین استراتژی محصول، باید (معمولا) از مراحل زیر استفاده کنید:
تحلیل بازار و مخاطبان: در این مرحله، باید بازار مورد نظرتان را به دقت بررسی کنید. این شامل شناخت رقبا، مشتریان پتانسیل، نیازها و مشکلات آنها، روندهای بازار و فرصتها و تهدیدهای موجود در بازار است.
تعیین اهداف محصول: بر اساس تحلیل بازار، اهداف محصول را مشخص کنید. این اهداف میتوانند شامل افزایش فروش، افزایش بازاریابی، افزایش رضایت مشتری و غیره باشند.
تعیین و توصیف مخاطبان: مشخص کنید که محصول شما برای چه کسانی است و چگونه میتواند به نیازها و مشکلات آنها پاسخ دهد. این شامل توصیف دقیق از شخصیتهای مخاطب، نیازها، و الگوهای رفتاری آنها است.
تعیین استراتژی های محصول: بر اساس اطلاعات بالا، استراتژیهای محصول را تعیین کنید. این شامل تصمیمگیری در مورد ویژگیها، قیمت، موقعیت بازاریابی، توسعه محصول، و غیره میشود.
تعیین راهبردهای بازاریابی: برنامهریزی برای بازاریابی و تبلیغات محصول را انجام دهید. این شامل تعیین کانالهای توزیع، روشهای تبلیغاتی، و استفاده از ابزارهای مختلف بازاریابی است.
مانیتورینگ و ارزیابی: برنامههایی برای مانیتورینگ و ارزیابی عملکرد استراتژی محصول را تعیین کنید. این شامل تعیین معیارهای عملکرد، جمعآوری اطلاعات، و تحلیل نتایج است.
همه این مراحل با همکاری تیمهای مختلف از جمله تیمهای محصول، بازاریابی، توسعه، و مدیریت باید انجام شوند تا استراتژی محصولی که هدفمند و جامع باشد، تدوین شود.
البته، برای هر مرحله میتوان مثالهایی را مطرح کرد:
تحلیل بازار و مخاطبان:مثال: تحلیل بازار خودرو: شناخت رقبا مثل شرکتهای خودروسازی معروف، شناسایی نیازها و ترجیحات مختلف مشتریان، مثلاً نیاز به خودروی اقتصادی، خودروی خانوادگی یا خودروی لوکس و...
تعیین اهداف محصول:مثال: اهداف یک برنامه ریزی محصول جدید میتواند شامل افزایش سهم بازار در دسته خودروهای اقتصادی باشد یا افزایش فروش در بازار خارجی.
تعیین و توصیف مخاطبان:مثال: شناسایی مخاطبان یک خودرو شامل افرادی که به دنبال اقتصادی بودن خودرو هستند، خانوادهها که به دنبال ایمنی و فضای داخلی مطلوب هستند، و یا افرادی که به دنبال تجربه رانندگی لوکس هستند.
تعیین استراتژی های محصول:مثال: استراتژی محصول میتواند شامل افزودن ویژگیهای ایمنی بیشتر به خودرو، ارائه گزینههای اقتصادی با قیمت پایینتر، یا تبلیغات بر روی تجربه رانندگی لوکس باشد.
تعیین راهبردهای بازاریابی:مثال: برای بازاریابی یک خودرو، استفاده از تبلیغات تلویزیونی، تبلیغات آنلاین در وبسایتهای مرتبط، حضور در نمایشگاههای خودرو و تبلیغات در فضای عمومی مثل بیلبوردها.
مانیتورینگ و ارزیابی:مثال: بررسی عملکرد فروش، بازخوردهای مشتریان، انتشار گزارشهای عملکرد ماهیانه و برنامهریزی برای اصلاح استراتژیها بر اساس دادههای جدید.
ابزار های کمکی یا مورد نیاز در تدوین استراتژی چیست؟
هر مرحله نیازمند استفاده از ابزارها و تکنیکهای مختلفی است. اینجا چند نمونه از ابزارهایی که میتوانید در هر مرحله استفاده کنید را ذکر میکنم:
تحلیل بازار و مخاطبان:استفاده از روشهای تحقیقات بازار مانند تحقیقات کتابخانهای، مصاحبههای مشتری، نظرسنجیها، و تحلیل SWOT. استفاده از ابزارهای تحلیل داده مانند SPSS، Excel، و Google Analytics.
تعیین اهداف محصول:استفاده از فرمولهای SMART برای تعیین اهداف قابل اندازهگیری و واقعی. استفاده از روشهای تعاملی مانند جلسات گروهی و نقدهای جمعی.
تعیین و توصیف مخاطبان:استفاده از فرایندهای شناخت مشتری مانند ایجاد شخصیتهای مشتری (Buyer Personas). استفاده از ابزارهای تحلیل اطلاعات مانند CRM (مدیریت رابطه با مشتری) و Google Analytics برای درک عمیقتر مشتریان.
تعیین استراتژی های محصول:استفاده از ماتریس تصمیمگیری مانند ماتریس Ansoff یا ماتریس Boston Consulting Group (BCG). استفاده از روشهای تحقیق مثل آنالیز PESTEL برای درک محیط اقتصادی و محیطی.
تعیین راهبردهای بازاریابی:استفاده از طرحهای بازاریابی چندگانه مانند مارکتینگ میکس (4P) یا (4C). استفاده از ابزارهای آنالیز و تبلیغات آنلاین مانند Google AdWords و Facebook Ads.
مانیتورینگ و ارزیابی:استفاده از معیارهای عملکرد کیفی و کمی مانند درصد رضایت مشتریان و سودآوری. استفاده از نرمافزارهای تحلیل داده مانند Google Analytics و Adobe Analytics برای پیگیری عملکرد آنلاین.
برای اطمینان از صحت برنامهریزی و استراتژی محصول قبل از پیادهسازی، میتوانید از روشها و ابزارهای مختلفی استفاده کنید. اینجا چند راهکار برای بررسی و ارزیابی برنامهریزی قبل از پیادهسازی آورده شده است:
آزمایشهای بازاریابی: انجام آزمایشهای بازاریابی میتواند به شما کمک کند تا واکنش مشتریان به محصول یا استراتژی را در محیط واقعی بررسی کنید. این شامل آزمایش A/B، تست کاربری، و تست محصول در بازار واقعی میشود.
انجام تحقیقات بازار: انجام تحقیقات بازار قبل از پیادهسازی محصول، به شما اطمینان میدهد که نیازها و ترجیحات مشتریان به درستی شناخته شدهاند و محصول شما بازار مطلوبیت دارد.
تحلیل SWOT: انجام تحلیل SWOT (نقاط قوت، نقاط ضعف، فرصتها، تهدیدها) به شما کمک میکند تا نقاط قوت و ضعف برنامه را شناسایی کنید و از فرصتها استفاده کنید و در برابر تهدیدها مقاومت نشان دهید.
مشورت با افراد متخصص: دریافت نظرات و مشورتهای از افراد متخصص و تجربهدار میتواند به شما کمک کند تا ضعفها و احتمالی کارنامه را شناسایی کنید و بهبودهای لازم را اعمال کنید.
تعیین معیارهای عملکرد و اندازهگیری عملکرد: تعیین معیارهای عملکرد کلیدی (KPI) و اندازهگیری عملکرد محصول در طول زمان میتواند به شما کمک کند تا پیشرفت محصول را پایش و ارزیابی کنید و در صورت نیاز تغییرات لازم را اعمال کنید.
با استفاده از این روشها و ابزارها، میتوانید مطمئن شوید که برنامهریزی شما قبل از پیادهسازی استراتژی محصول، منطبق با هدفها و نیازهای مشتریان است و احتمال موفقیت محصول را افزایش دهید.
اگر استراتژی نتیجه موفق نداشت چه اقداماتی باید انجام شود؟
اگر استراتژی محصول نتایج موفقآمیزی نداشته باشد، این میتواند یک فرصت برای یادگیری و بهبود باشد. در اینجا چند گام کلیدی برای مدیریت واکنش به یک استراتژی ناموفق آورده شده است:
تجزیه و تحلیل علت ناموفقیت: اولین گام برای مدیریت واکنش به یک استراتژی ناموفق، تجزیه و تحلیل دقیق علت ناموفقیت است. بررسی دقیقی از عواملی که باعث عملکرد ناکارآمد شدهاند، ضروری است.
یادگیری از تجربه: از این موقعیت به عنوان یک فرصت برای یادگیری استفاده کنید. شناخت کامل عواملی که باعث ناموفقیت شدهاند، به شما کمک میکند تا در آینده از اشتباهات گذشته جلوگیری کنید.
تعیین اصلاحات لازم: بر اساس تجزیه و تحلیل شما، تعیین اصلاحاتی که به استراتژی نیاز دارد، ضروری است. این ممکن است شامل تغییر در محصول، بازاریابی، قیمتگذاری، یا سایر جنبههای استراتژی باشد.
بهبود استراتژی: بر اساس تجربه و یادگیریهای به دست آمده، استراتژی محصول را بهبود دهید. این شامل تغییر در اهداف، مخاطبین، ویژگیها، و روشهای بازاریابی ممکن است.
تست و اجرای دوباره: پس از اصلاحات، استراتژی را مجدداً تست و اجرا کنید. این میتواند به شما کمک کند تا اطمینان حاصل کنید که تغییرات اعمال شده بهبودی در عملکرد محصول داشتهاند.
تدوین یک برنامه ریزی برای ارتقاء مداوم: موفقیت یک محصول نیازمند رویکردهای مداوم برای بهبود است. بنابراین، ایجاد یک برنامه ریزی برای ارتقاء مداوم و بهبود استراتژی محصول ضروری است.
در نهایت، مهمترین نکته این است که استراتژیهای ناموفق را به عنوان فرصتی برای یادگیری و بهبود در نظر بگیرید، به جای دلسردی و ناامیدی!