برای خواندن مدیریت محصول بخش چهارم روی لینک زیر کلیک کنید:
نکات مهم:
داستانهای کاربر (User Stories) واحدهای کوچکی از توسعه هستند که توصیف کنندهی عملکرد یک محصول از دید کاربر میباشند. برخلاف توضیحات فنی، یک داستان کاربر به وضوح بیان میکند که کاربر با استفاده از آن چه چیزی را میخواهد به دست آورد.
توجه داشته باشید داستان کاربر باید به زبان ساده باشد، اصطلاحا یک هندوانه فروش هم بتواند این داستان را بخواند و متوجه ماهیت و خروجی آن بشود.داستان کاربر برای تیم بیزینس نیز ممکن است استفاده شود پس باید بسیار ساده اما جامع باشد.
بسیاری از تیمهای توسعه همچنان از توضیحات فنی نیز استفاده میکنند؛ با این حال، مهم است که تمرکز بر داستانهای کاربر و دیدگاه کاربر حفظ شود.
داستانهای کاربر بسیار مفید هستند زیرا چارچوب کاری کاربر-محور را فراهم میکنند و به تیم مهندسی اجازه میدهند که به هر اندازه که لازم است خلاق باشند، تا زمانی که نتیجه نهایی مورد انتظار کاربر را تحویل دهند. از آنجا که داستانهای کاربر قرار است نمایانگر دیدگاه کاربر باشند، باید توضیحاتی کوتاه و ساده به زبان غیر فنی باشند. پس از مطالعه یک داستان، تیم باید بداند چه چیزی را میسازد، چرا آن را میسازد و چه ارزشی برای کاربر نهایی ایجاد میکند.
این داستانها معمولاً توسط مدیر محصول یا مالک محصول نوشته میشوند؛ اما باید تا حد امکان ساده باشند و در حد یکی دو جمله خلاصه شوند. اگر نوشتن یک داستان بیش از حد پیچیده است، ممکن است لازم باشد آن را به چندین داستان کاربر کوچکتر تقسیم کنید.
جزئیات داستان کاربر پس از یک جلسه گفتوگو با تیم اضافه میشود؛ جایی که مدیر محصول و تیم توسعه برای بحث پیرامون داستانها گرد هم میآیند. در این مرحله، ویژگیها به چندین داستان کاربر کوچکتر تقسیم میشوند که میتوان آنها را در بازههای زمانی کوتاهتر به اتمام رساند.
یک قالب رایج برای نوشتن داستانهای کاربر به این شکل است:
به عنوان مثال، یک داستان کاربر در نقشه راه محصول شما ممکن است اینگونه باشد: "به عنوان یک کاربر، میخواهم بتوانم وظایف خود را به گونهای مرتب کنم که بیشتر برایم منطقی باشد."
این داستان کاربر میتواند به چندین داستان کوچکتر تقسیم شود. چند نمونه از این داستانهای کاربر به شرح زیر است:
فهرست نیازهای محصول یا Product Backlog، لیستی اولویتبندیشده از نیازمندیها و وظایف محصول است که شامل تمام موارد لازم برای ساخت محصول، مانند ویژگیها، رفع اشکالات و کارهای فنی دیگر میشود. این فهرست در فرآیند اسکرام بهطور مداوم بهروزرسانی و اولویتبندی میشود تا تیم توسعه بتواند بهینهترین مسیر را برای توسعه محصول تعیین کند.
در جلسات برنامهریزی اسپرینت، تیم اسکرام(در مقالات قبلی درباره اسکرام مفصل و ساده توضیح داده شده است) و مدیر محصول باید فهرست محصول را بهصورت دقیق بررسی کنند و مواردی که باید در اسپرینت بعدی انجام شوند را انتخاب کنند. انتخاب بهینه تعداد و اهمیت این موارد ضروری است تا اطمینان حاصل شود که مهمترین ویژگیها و بهینهترین وظایف در هر انتشار جدید محصول پیادهسازی شوند.
یک فهرست محصول خوب، ایدههایی از نقشه راه محصول را برای انجام مراحل بعدی به وضوح بیان میکند و اطمینان میدهد که تأثیرگذارترین ویژگیها در هر انتشار ارائه میشوند. همچنین، فهرست محصول باید منبعی قابل اعتماد از اطلاعات برای کل تیم باشد، تا همه اعضا از پیشرفت کارها و اولویتها آگاه باشندظایف فهرست محصول
در یک فهرست محصول، چهار نوع اصلی از وظایف وجود دارد که به تفصیل زیر توضیح داده میشوند:
در فرآیند توسعه محصول، روشهای متعددی برای اولویتبندی وظایف فهرست محصول وجود دارد. یکی از محبوبترین روشها، روش MoSCoW است. این روش به تیم کمک میکند تا به توافق عمومی با تمامی ذینفعان برسند و اطمینان حاصل کنند که نیازهای مهمتر ابتدا انجام میشوند. در روش MoSCoW، اولویتها به چهار دسته تقسیم میشوند:
برای مشاهده و ادامه موضوع مدیریت محصول به قسمت های بعدی این مقاله در ویرگول مراجعه کنید.