کتاب قلب سگ نوشتهی میخائیل بولگاکف، ماجرای هیجانانگیز سگی را به تصویر میکشد که توسط پروفسوری به نام آبراژینسکی در طی یک عمل جراحی بسیار سخت تبدیل به انسان میشود.
موضوع کتاب قلب سگ:
فیلیپ فیلیپوویچ براوژنسکی روزی سگی را در خیابان مشاهده میکند که برای یافتن غذا به این طرف و آن طرف میرود. این پرفسور روسی سگ را به خانه میآورد و در طی عملهای جراحیاش غدهی هیپوفیز و غدد جنسی مرد را به او پیوند میزند و سگ از درک و شعور انسانی برخوردار میشود اما ماجرا آنطور که فیلیپ فیلیپوویچ براوژنسکی میخواهد پیش نمیرود.
سگ که در داستان شاریک نامیده شده کمکم به شکل انسان درمیآید و میتواند صحبت کند. اما عمق فاجعه در اینجاست که پرفسور براوژنسکی هیپوفیز و غدد جنسی یک جوان تبهکار و سابقهدار را در بدن او گذاشته است و سگ رفتارهای عجیب و زنندهای از خود نشان میدهد که اوج داستان همینجاست!
دربارهی کتاب قلب سگ:
میخائیل بولگاکف کتاب قلب سگ (Heart of a Dog) را سال 1925 به رشتهی تحریر درآورد. او در این کتاب با قلم تند به لنین و نظام کمونیستی شوروی حمله میکند.
در واقع سگ در این کتاب، نماد مردم روسیه میباشد که سالیان سال است تحت فشار و خشونت بوده و مانند یک حیوان با این کشور رفتار شده است. پرفسور براوژنسکی نمادی از حزب کمونیست یا همان لنین میباشد و عمل پیوندی که روی سگ انجام شده تجسمی از انقلاب است. بولگاکف در این داستان با طنزی تلخ به شما نشان میدهد که عامل اصلی ساخت انسان مغز نیست، بلکه برای آفرینش یک انسان به قلب و روح نیاز است.
قلب سگ را نیز مانند بیشتر کتابهای تلخ و هجوم آمیز میتوانید به روشهای مختلفی بخوانید و لذت ببرید. این کتاب با اینکه سختیها و ناهنجاریهای مسکو را در دهه بیست با زبانی طنز و مضحک به تصویر میکشد اما از معنای بسیار عمیقی برخورددار است.
نمایشنامه و فیلم سینمایی قلب سگ:
بر اساس رمان قلب سگ نمایشنامهای در ایران ساخته شد و روی صحنه رفت. این نمایشنامه در شهریور سال 97 به نویسندگی محمد یعقوبی و کارگردانی آیلین کیخایی به اجرا درآمد. محمد یعقوبی قبل از این در شبکه چهار سال 87 آن را اجرا کرده بود.
همچنین این رمان توجه بسیاری از فیلمسازان و سینماگران را به خود جلب کرد و در سال 1976 از روی آن فیلمی کمدی ایتالیایی - آلمانی ساخته شد.
میخائیل بولگاکف را بیشتر بشناسیم:
میخائیل بولگاکف (Mikhail Afanasevich Bulgakov) از مشهورترین و پرمخاطبترین نویسندگان قرن بیستم روسیه است. آثار او نه تنها در ادبیات روسیه، بلکه در ادبیات جهانی نیز از جایگاه بالایی برخوردار است و به زبانهای زندۀ زیادی ترجمه شدهاند و محقّقان روس و غیر روس آنها را مورد بررسی و مطالعه قرار دادهاند.
مشهورترین اثر طنز انتقادی او داستان بلند «قلب سگ» میباشد که در زمان حیاتش اجازه چاپ به آن داده نشده بود و هرکس که آن را مطالعه میکرد از شدّت ضدکمونیستیاش میترسید.
در بخشی از کتاب قلب سگ میخوانیم:
وقتی آنقدر مَشام قوی داری که بوی خوش گوشت را از یک کیلومتری بفهمی، نیازی نیست مشقت سوادآموزی را به جان بخری. با این وجود اگر ساکن مسکو باشی و از حداقل هوش بهرهمند باشی ناخواسته خواندن را بدون فراگیری هیچ نوع تعلیمی یاد میگیری، بین چهل هزار سگ در مسکو باید یک سگ کودن باشد اگر توانایی خواندن کلمۀ کالباس را نداشته باشد.
شاریک به کمک رنگها باسواد شده بود. وقتی که فقط چهار ماهش بود در تمام مسکو با دیدن تابلوهایی به رنگ سبز - آبی با حروف «ت، م، غ، م» (تعاونی مواد غذایی مسکو) آشنا شد. البته همانطور که قبلاً گفتم نیازی به خواندن همین هم نبود زیرا بوی گوشت به خودی خود مشخص بود. یکبار هم مشکلی پیش آمد، شاریک که قبلاً به خاطر بخار اگزوز ماشین حس بویاییاش دچار مشکل شده بود به دنبال رنگ آبی براقی به جای قصابی سر از فروشگاه لوازم برقیِ «برادران آبی دوست» درآورد، در آنجا بود که طعم خالص سیم روکش را تجربه کرد حتی بسیار دردناکتر از شلاق سورتچیها بود. این خاطرۀ دردناک جرقۀ آغاز تحصیلات شاریک شد. شاریک در همان پیاده رو بود که دریافت لزوماً همیشه رنگ آبی نشانۀ قصابی نیست. زوزه کشان دُمِ دردناک و سوزانش را بین پاهایش قرار داد و به خاطر سپرد که حرف اول از سمت چپ در تابلوی قصابیها همیشه به رنگ طلایی و حنایی و سرکج همچون سورتمه است. پس از آن پیشرفتش بهتر شد.
خرید نسخه چاپی
خرید نسخه الکترونیک