کتاب مردی به نام اوه نوشتهی فردریک بکمن، از عناوین پرفروش نیویورکتایمز، داستانی تراژیک و همزمان کمدی پیرمردی پنجاه و نه ساله را به تصویر میکشد که بعد از مرگ همسرش به تنهایی زندگی میکند و دچار افسردگی شده است.
فردریک بکمن در کتاب حاضر زندگی پیرمردی عبوس به نام اُوِه را شرح میدهد. اُوِه مردی میباشد که تمام عمرش را بر اساس قوانین خود زندگی کرده و به تمام آنها پایبند بوده است. اما در دنیای امروز همه چیز در حال پیشرفت و دگرگونی بود و دیگر قوانین او به کار نمیآمد. بنابراین اُوِه در این شرایط دگرگونی جهان شغلش را از دست میدهد و به بهانهی داشتن سن بالا او را بازنشسته میکنند. اُوِه عاشق شغلش بود و بعد از اینکه همسرش را از دست میدهد تنها امید او ارتباط داشتن با محیط بیرون بود که آن را هم از دست رفته میبیند.
سرانجام، اُوِه تصمیم میگیرد تا خودکشی کند اما دقیقا در همان زمان همسایه جدیدی به نام پروانه وارد داستان زندگیاش میشود. پروانه زنی باردار و ایرانی است که دارای دو فرزند میباشد. از همان ابتدای داستان دوستی عمیقی بین پروانه و اُوِه شکل میگیرد و تمام ماجراهای جذاب و فریبنده رمان مردی به نام اوه (A man called Ove) از همین دوستی شروع میشود.
چرا باید رمان مردی به نام اُوِه را بخوانیم؟
این کتاب در تمام دنیا بسیار پرطرفدار میباشد و به 30 زبان ترجمه شده و به عنوان یکی از پرفروشترین کتابهای سال سوئد و سایت آمازون در سال 2016 برگزیده شده است. در ایران نیز از این کتاب بسیار استقبال شده و خوانندگان زیادی را به خود جذب کرده است.
مهمترین دلیلی که منجر به جذب شما در خواندن این کتاب میشود، شخصیت اصلی داستان یعنی همان اُوِه است. اُوِه که دارای شخصیتی خشن و جدی است با مرور زمان خصوصیات اخلاقی او طوری تغییر میکند که تبدیل به ماندگارترین شخصیتهای داستان میشود.
از طرف دیگر، یکی از شخصیتهای اصلی دیگر داستان، پروانه همان زن ایرانی است که با حضور او فرهنگ ایرانی در یک کتاب سوئدی دیده میشود و بخاطر همین موضوع بسیاری از خوانندگان ایرانی را جذب خود کرده است.
اقتباس سینمایی مردی به نام اوه:
در سال 2016 فیلم مردی به نام اُوِه ساخته و از پرفروشترین فیلمهای سال محسوب شد. موضوع قابل توجه در این است که این فیلم یکی از رقبای فیلم فروشندهی اصغر فرهادی در سال 2016 بوده است.
فردریک بکمن را بیشتر بشناسیم:
فردریک بکمن (Fredrik Backman) در دوم ژانویه 1981 در استکهلم چشم در جهان گشود. او در سال 2012 کتاب مردی به نام اوه را به رشتهی تحریر درآورد و به وسیلهی آن به شهرت جهانی رسید البته تا قبل از آن هم به دلیل وبلاگنویسی چهرهی شناخته شدهای به حساب میآمد. فردریک بکمن همسرش ایرانی است بنابراین ردپای فرهنگ ایرانی را میتوان در آثار او دید.
در بخشی از کتاب مردی به نام اوه میخوانیم:
ساعت، پنج دقیقه به شش صبح بود که اوه و گربه برای اولین بار همدیگر را دیدند. گربه از دیدن اوه اصلاً خوشش نیامد. حسی که به نظر میرسید کاملاً دو طرفه باشد.
اوه مثل همیشه تازه ده دقیقه بود که از خواب بیدار شده بود. اصلاً نمیتوانست افرادی که زیاد میخوابند و میگویند: «ساعت زنگ نزد» را تحمل کند. اوه هیچوقت در زندگیاش ساعت زنگدار نداشته است. او همیشه ساعت یک ربع به شش بیدار میشود و کارهایش را شروع میکند.
تقریباً در چهل سالی که در این خانه زندگی کرده، هر روز صبح دستگاه قهوهساز را روشن میکند و همیشه هم یک مقدار خاص قهوه در آن میریزد و بعد یک فنجان قهوه با همسرش میخورد. یک قاشق برای هر فنجان و یک قاشق اضافه هم برای قوری، نه بیشتر، نه کمتر. مردم دیگر نمیدانند چطور قهوه خوب دم کنند. درست مثل اینکه این روزها دیگر کسی نمیتواند با قلم چیزی بنویسد. چون الان همه جا کامپیوتر و دستگاههای ساخت اسپرسو وجود دارد. چه بلایی سر دنیا میآید اگر مردم نتوانند با قلم بنویسند یا یک قوری قهوه دم کنند؟
تا قهوه به صورت درست دم بکشد، اوه کت و شلوار آبیاش را پوشید، کفشهای چوبیاش را پا کرد و دستهایش را در جیب شلوارش فرو کرد. درست مانند مرد میانسالی که دنیا برایش ارزشی ندارد و ناامید کننده است. بعد بررسی روزانه و همیشگیاش در اطراف محل را شروع کرد. وقتی از در بیرون رفت، خانههای ردیف شدۀ محل در سکوت و تاریکی فرو رفته بودند و هیچ کس در خیابانها نبود. اوه این را خوب میدانست. در این محل کسی به خودش زحمت نمیداد قبل از یک ساعت خاص که مجبور است، بیدار شود. این روزها همه کار خودشان را داشتند و بقیۀ کسانی هم که اینجا زندگی میکردند، اعتبار خاصی نداشتند.
خرید نسخه چاپی
خرید نسخه الکترونیک