سریالی درباره عشق، خانواده و حکومت. ویکتوریا قلب شما را استعمار میکند!
شخصیت اصلی این سریال همچنان که از نام آن پیداست، یک زن است، زنی به نام ویکتوریا؛ که عصر با شکوه «ویکتوریایی» وامدار اوست. این سریال در ۳ فصل، به ۱۲ سال ابتدایی سلطنت ملکه ویکتوریا و چالشهای پیش روی او بیپردازد.
بخش مهمی از سریال به ویژه در فصل اول درباره چالشهای ویکتوریا به عنوان جنس مونث است؛ این که چطور میتواند خودش را به مردان تحت امرش اثبات کند! و چگونه به عنوان یک زن میتواند میان همسر بودن و ملکه بودن تعادل برقرار نماید. زیرا شوهر ملکه، شاهزاده آلبرت بر اساس قانون بریتانیا، به عنوان یک آلمانی نمیتواند هیچ مقام حکومتی داشته باشد و این موضوع همواره موجب مشکلاتی میان شاهزاده و ملکه میشود، که البته آنها با شاه کلید عشق همواره بر همه مشکلات غلبه میکنند.
فصل ۲ و ۳ علاوه بر توجه به موضوعات داخل قصر و ارتباط ملکه با اطرافیانش، توجه بیشتری به اتفاقات سیاسی، اجتماعی خارج از قصر دارد و این که چطور ملکه از دختری جوان، به یک زن با اعتماد به نفس در تصمیمگیریهای حکومتی تبدیل میشود.
در واقع سازندگان این سریال تلاش کردهاند تا شمایلی دوست داشتنی و ماندگار از ویکتوریا و آلبرت بسازند، یک زوج عاشقپیشه که همه بر عشقشان غبطه میخورند. و این چنین سریال ویکتوریا میتواند قدرت حکومت بریتانیا را به شکلی زیبا و دلنشین در ذهن مخاطبان جهانیاش ثبت کند، هر چند اگر صد در صد مطابق با واقعیات تاریخ نباشد.
قطعا تاریخ هر ملتی سرشار از فراز و نشیبهای فراوانی است، اما نکته اصلی اینجاست که ما به گونهای به بازخوانی تاریخ بپردازیم که بتوانیم از نقاط تاریک آن درس بگیریم و به نقاط روشن آن افتخار کنیم. مسئلهای مهم که سالهاست صنعت فیلم و سریال انگلستان به آن توجه ویژه دارد تا تصویری نوستالژیک از انگلستان قرن ۱۹ و ۲۰ بسازد. اما در دهه اخیر موضوع نشان دادن تاریخ و افتخار ملتها به گذشتهشان، به مسئله مهمی برای همه کشورها بدل شده، از کره جنوبی و چین تا ترکیه که در همسایگی ما قرار دارد و بخشی از تاریخ ما به تاریخ آنها گره خورده است!
اگر شما هم این سریال را دیدهاید و یا به فیلمها و سریالهای تاریخی از این قبیل علاقه دارید، خوشحال میشوم تا نظر خود را با من به اشتراک بگذارید.