امروز می خوام دو تا از نقاشی هایم را معرفی کنم و حسم رو نسبت به آنها بگم...
عکس سوژه ی اصلی خیلی به دلم نشست ...تا مدت ها بهش نگاه می کردم و در آرزوی کشیدنش بودم ...من در این سوژه خودم رو دیدم و خودم رو در حالتی میان گریه و خنده مجسم کردم....یعنی لحظه ای که میان گریه و خنده مانده ام که کدوم رو اختیار کنم...
گریه به خاطر خوشحالی زیاد رو دوست دارم ...و اون خوشحالی رو عمیق می دونم..
قطرات آبی که روی صورت جریان داره حالت سرمستی رو به وجود آورده....
عشق رو جویا شدم در این تصویر...چه حس غریبی دارد...عاشق ماندن بسیار دل انگیز هست....
لحظه به لحظه ی این تصویر را با عشق کارکردم...لحظه هایش رو دوست دارم .....
نقاشی زیر تصویر دیگری از عشق هست که بسیار آنرا دوست دارم...
روحم پر می کشه برای زوج هایی که سنی از اونها گذشته ولی عشقشان همچنان جوان هست...
آنهایی که هنگام عبور در پیاده رو ها یا از خیابان دستان چروکیده ی هم را می گیرند و می روند....
این زوج ها بسیار زیبا هستند .. ..رفتار زیبای آنها به دل می شینه...و انسان را به زندگی امیدوار می کنه...
نقاشی برای من لذت بخش هست ....نگاهم به زندگی و آرزوهایم رو در قالب نقاشی بیان می کنم....اگر در هر حالتی باشم نقاشی من رو آروم می کنه...
از خدا ممنونم که این راه را پیش رویم قرار داد تا آرامش رو به خودم تزریق کنم و درونم را بروز دهم...