ویرگول
ورودثبت نام
سجاد حاجیان
سجاد حاجیانبه شعر علاقه دارم، فعلا همین
سجاد حاجیان
سجاد حاجیان
خواندن ۲ دقیقه·۹ ماه پیش

برهنگی قبل از عمل قلب باز

می‌بینی چه بزدلانه

برایت گوری از گوشت و استخوان ساخته‌اند؟!

تو در خویش مدفون شده‌ای

مثل نیلوفری وحشی که در دل مرداب گیر افتاده‌ است

می‌بینی؟!

عروسک‌های بچگیت را چطور حلق‌آویز کرده‌اند؟!

بازیشان گرفته؟!

آن‌ها از ترس موسی شدنت عروسک‌هایت را معدوم کرده‌اند

می‌بینی؟!

پشت چراغ قرمز که ایستاده‌ای طلوع را از یاد برده‌ای؟!

آسمان را روی شانه‌هایت انداختی که سردت نشود؟!

خیلی ساده‌ای

مثل برفی که همه‌ی خون‌های ریخته شده از آسمان را محو می‌کند

می‌بینی؟!

در دو هجای هستی گیر کرده‌ای و دمت را فروخته‌اند؟!

تو قتلگاه پروانه‌هایی هستی

که می‌خواستند به باغچه‌ی پرگیاه جمجه‌ات برسند

تو یک گاری نیمه‌جانی که قاب‌های عکسی را به دوش می‌کشد

که صاحبانش عمل زیبایی کرده‌اند

برخیز

این نخ آخر پاکت سیگار را شرمنده نکن

فندکی بزن و انقلابی شکل بده

برخیز و این هوای ترش شده را در سینک ظرفشویی بریز

دکمه‌ی پاور ضبط صوت را بزن و سرودی به زبان عیلامی بخوان

در خلال گنگی خطوط میخی نیاکانت

کلمه‌ی رنگ پریده‌ای را پیدا کن که تو را به امروز وصل می‌کند؛

به اکنونت

بر سر راه ابریشم بنشین و بگو برایت از بازار‌های رو به افول دوری‌های بیست نفره

بقچه‌ای آزادی بیاورند

پیراهن کهنه‌ی متبرکت را در بیاور و دور بیانداز

و خودت را حرم کن

برخیز

نیلوفر جامانده در وجود مرده‌ات را نور بده

در سطل زباله‌ی احساساتت

دانه‌ی گندمی جوانه زده است

آن را بردار و زمینه‌ی کشتزار گندمی کن

که نان شب قبل از آمیزشت باشد

آمیزش با پنجره‌ای عمیق که خورشید را زرد می‌بیند

و در سبد خالی هستی

بودنی را ملموس می‌کند که تو هیچ وقت جزئی از آن نبوده‌ای

برخیز

دختری با بال‌های کبوتر تو را می‌خواند

که بالغ شوی

و دانه‌ی سیبی بکاری که سرنوشت آدم گیج را تغییر می‌دهد

برخیز بهشت خودت را بساز

بهشت خدا بدرد نمی‌خورد ...


۱۴۰۳.۱۲.۹

من؛ سجاد





مننیلوفرگندمسیب
۵
۲
سجاد حاجیان
سجاد حاجیان
به شعر علاقه دارم، فعلا همین
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید