منِ عزیزم سلام
حالت چطوره؟
میدونم خیلی خوب نیستی، میدونم
من درکت میکنم و به شدت میفهممت
میدونم روزهایی بوده که سخت تلاش کردی و حالا به اون چیزی که میخواستی نرسیدی
ازت میخوام دوباره به خودت نگاه کنی
لطفا
اینبار کمی با دقتتر
بزار راه خیلی دوری نریم
اولین روزی که جواب کنکورت اومد
یادته؟ گریه از کافی نت تا خونه؟
یادته؟ نمیخواستی بری؟
یادته؟ انقد دیر رفتی تا وقت ثبت نام گذشت و مجبور شدی با یه آشنا بری ثبتنام
بعدش دانشگاهو که دیدی متحول شدی
حالا بازم هست
یادته که میترسیدی خوابگاه بمونی، میترسی از برقراری ارتباط، میترسیدی کم به نظر بیای، میترسیدی احساساتت رو بروز بری، میترسیدی از اینکه دیگران بدونن چقد ضعیفی، میترسیدی حقایقی ازت کشف بشه که ممکن بود طرد بشی، یادته یادته یادته؟گریه قبل امتحان دینامیک؟ گریه اون شب و خوندن قرآن؟
خوب یادته نه؟بعدش ترس از تموم شدن دانشگاه؟ترس اینکه چی قراره بشه؟
بعدش خواستگارا، ترس اینکه چی میخواد بشه؟ترس از انتخاب نادرست؟یادته چقد جنگیدی و گفتی من این آدمو نمیخوام، اون آدمو نمیخوام؟یادته چقد ترسیده بودی که نکنه اون چیزی که میخوام وجود نداره؟ همه میگفتن نیست، الکی وقت تلف نکن اما تو واستادی
یادته ترس از نتونستن گذروندن ارشد؟یادته ترس از پایاننامه؟یادته ترس از استاد..
یادته ترس از نداشتن کار؟هوووووم؟
یادته؟؟
کمی، فقط کمی نگاه کن!!!!!!!!!!
تو کدوم یک از این ترسا شکست خوردی؟؟
+هیچکدوم :)
تو میتونی انجامش بدی..من بهت باور دارم عزیزم?