اولین مجموعه ای که باعث شد من کتابخون بشم، مجموعه دارن شان (نویسنده اسم خودش رو روی کتاب گذاشته اگر خونده باشید میدونید چرا) بود که مطمئنم کمتر کسی هست که این مجموعه رو نشناسه.
برعکس هم سن و سالای خودم که با رمان های عشقی رو به کتاب خوندن آوردن ، من با مجموعه ای با ژانر ترسناک و معمایی عاشق کتاب شدم، هنوزم لذت خوندن مجموعه دارن شان رو یادمه ^^
بعد از اون سعی کردن کتاب های بیشتری در اون ژانر بخونم ولی خب به دلیل کم سن بودن و بلد نبودن هرچی کتاب انتخاب کردم اصلا خوب نبود و باعث شد متاسفانه از این ژانر فاصله گرفتم.
بعد از مدتها بخاطر موضوع چالش در صورتی که خیلی هم مطمئن نبودم تصمیم گرفتم دوباره تو این ژانر کتاب بخونم.
با ی کمی جست و جو تو کتابا و خوندن نظرها کتاب اتاق مهمان نوشته دریدا سی میچل رو انتخاب کردم. ژانر این کتاب بیشتر جنایی - معمایی هست تا اینکه ترسناک باشه.
این کتاب درمورد ی دختر بنام لیزا ست که در شرایط روحی خوبی نیست.
لیزا یک اتاق توی خونه بسیار زیبا و قدیمی اجاره می کنه که البته متعلق به یک زوج عجیب هست، از اول ورودش به خونه متوجه عجیب بودن شرایط خانه میشید.
داستان از اونجایی شروع میشه که یک نامه خودکشی توی اتاقش پیدا می کنه.
شما اگر یک نامه خودکشی پیدا کنید چیکار می کنید ؟ من فکر کنم بسیار غمگین میشم و بخاطر اینکه بیشتر از این حالم از این اتفاق بد نشه دنبال شخصی که نوشته نمیرم ولی فکر می کنید لیزا چیکار کرد؟ لیزا کنجکاو شد و میخواست ببینه اون فرد کی بوده و چرا خودکشی کرده؟!
رفتارها، عقاید و تصمیم های لیزا گاهی جالب و گاهی واقعا حرص آدم رو در میاره.
این کتاب بسیار پر کشش و جالبه.
نویسنده قلم خیلی خوبی داره و البته بسیار ترجمه روان و عالی ای داره.
به کی پیشنهاد میکنم؟ راستش به همه
چون موضوع جالبه، خسته کننده نیست و واقعا از خوندنش لذت میبرید.
توصیفاتش انقدر خوب بود که انگار خودت داخل کتاب هستی ، خلاصه اینکه از دستش ندید.
در ادامه تیکه هایی که دوست داشتم براتون گذاشتم:
“صحبت دربارهی یک لطمهی روحی شدید مثل این است که دل و روده و قلبت را دردمندانه از شکم دربیاوری و در معرض دید همه بگذاری “
“ مادربزرگ یک بار چی بهم گفت ؟ گفت: شما جوون ها فکر میکنین باید همیشه ی خدا شاد و شنگول باشین و درست می گفت. زندگی پر از پستی و بلندیه. هرچه زودتر به این حقیقت عادت کنیم، زودتر میتونیم با زندگی ای که داریم کنار بیایم و ازش لذت ببریم.“
“لبخندش وسیع تر شد. ((عزیزم، زیبایی زیر همهی اینهاست. درون وجودته که می تونی زیبایی واقعی رو پیدا کنی و اینجا.)) دست کوچکم را گرفت و روی قلبم گذاشت.“
درباره نویسنده:
داستاننویس مشهور و پرفروش بریتانیایی، دریدا سی میچل در سال 1965 متولد شد. او علاوه بر نویسندگی به شغل روزنامهنگاری نیز مشغول است و یکی از پر افتخار ترین نویسندگان ادبیات انگلیسی به شمار میآید. دریدا تحصیلاتش را در زمینه مطالعات آفریقا و آسیای شرقی ادامه داد.