ویرگول
ورودثبت نام
زهرا حاجی
زهرا حاجینویسنده کتاب "ناگفته های مه بی تاب" 📚 حقوق خوان ⚖️ دلداده هنر 🎨 مشاور تحصیلی👩‍🎓
زهرا حاجی
زهرا حاجی
خواندن ۳ دقیقه·۳ ماه پیش

عاشقانه های مَه تاب

کره‌ای سپید رنگ متمایل به خاکستری، مملو از حفره های کوچک و بزرگ، گودال‌های عمیق، نوری درخشان و...

این‌ها توصیفات اندکی از شهر من است؛ شهر من، ماه است.

ماه که هر شب، کیلومتر‌ها بالاتر از جایی که ما قرار داریم خودنمایی می کند و زیبایی خود را به رخ عالمیان می کشد.

از روز اولِ ماه که هلالی باریک است شروع به تکامل می کند تا چهاردهم ماه؛ همان شبی که ماه کامل می شود و جلوه زیبایی آن آدمی را مسحور و شیفته خود می‌کند.

هر بار که ماه را می‌بینم، جلوه تازه‌ای از زیبایی منحصر به فرد او را درک می‌کنم.

ماه گوش شنوایی است برای عاشقان. ناظر افرادی است که خود را تنها می‌پندارند و قوت قلبی برای هر کس که با او هم سخن می شود، حتی گرگ ها هم شب هنگام به او پناه می‌برند.

نمی‌دانم برای شهر زیبا و رویایی ام چه نامی برگزینم مناسب‌تر است؟!

قرص قمر، نقره فام عاشق یا مَهِ بی تاب؛ شاید هم "عاشقانه های مهتاب" نام زیباتری باشد. ولی می دانم هر چه که باشد ماه عاشق است، عاشقی که مأوا و پناه دلدادگان است.

می‌گویند هیچ کس نیمکره پشت ماه را ندیده است، به راستی آن طرف ماه چگونه است؟

اکنون کمی هم از زبان ماه برای شما می‌گویم:

شب هنگام که بیرون می‌آیم، مرهمی برای دل تنهای آدمیان می‌شوم. همان افرادی که از هر چه دلگیر می‌شوند در دل پنهان می‌کنند و ناگاه با دیدن من به حرف می آیند؛ عاشقانی که به هنگام خفتن، پنجره را به سوی من باز می کنند و معشوقه خود را به من می‌سپارند و من همه حرف‌ها را با گوش جان می‌شنوم ولی عجیب است که هیچ کس از درد دل من آگاه نیست.

من این جا هزاران دوست کوچک و بزرگ دارم، ستاره و سیاره ها را می‌گویم؛ ولی هر کدام پس از چند سال من را تنها می‌گذارند جز یک نفر که قول ماندن داده است.

مدتی است که دل من را به تسخیر درآورده، محبتش فراگیر است و مهربانی اش بی اندازه. غروب می‌کند و نور خود را به من هدیه می‌دهد تا دیدگان آدمیان بر من روشن شود؛ و من هم هر کاری می‌کنم تا نور نقره فامم بر دل او نفوذ کند تا شاید قلب او از آنِ من شود...

در سردی زمستان زودتر پدیدار می‌شوم تا ناگاه قلب‌او یخ بزند و در تابستان‌های گرم دیرتر تا بلکه آدمیان هم از گرما و محبت بی وقفه‌اش بیشتر بهره ببرند. ولی نمیدانم چرا او اصرار بر دوری و دوستی دارد؟! حتما متوجه شدید که منظورم به چه کسی

است؟

آری، خورشید را می‌گویم که سهم من از او، تنها نگاهی از کیلومترها دورتر به اوست...

اما من نیز احساس دارم.هرچقدر هم استوار باشم، گاهی در پس سایه‌ها فرو می‌روم، گاهی دلم می‌خواهد خطی بر همه بکشم و چند لحظه از دیدگان جهان پنهان شوم. مانند شبی که "خسوف" می‌کنم و در آغوش تاریکی‌ها پنهان می‌شوم.چند ساعتی از نورم کاسته می‌شود و سکوت بر پهنه آسمان سایه می‌افکند. اما بیم به دل راه ندهید؛ مهربانی‌ام پایدار است و پس از گرفتگی، با نوری پرشکوه‌تر، باز می‌گردم و به دل‌ها سر می‌زنم.

ماه گرفتگی ۱۶ شهریور
ماه گرفتگی ۱۶ شهریور

نویسنده: زهرا حاجی

ماهبرج میلادآسمانتهرانماه گرفتگی
۱
۰
زهرا حاجی
زهرا حاجی
نویسنده کتاب "ناگفته های مه بی تاب" 📚 حقوق خوان ⚖️ دلداده هنر 🎨 مشاور تحصیلی👩‍🎓
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید