الان که شروع کردم به نوشتن، تقریبا یه ساعتی میشه که از سرکار اومدم خونه و لش کردم. ولی همچنان خستهام.
تقریبا یه ماه میشه که دوباره به کار بیرون رو آوردم و به قولی زندگی کارمندی رو برگزیدم.
اول بذارین براتون اینطوری شروع کنم که این مهر که بیاد میشم 20 ساله. میدونم ربطی نداشت ولی کلا خواستم بدونین.
از اوایل امسال، حدود 3 ماه دورکاری کار کردم. اوایل خیلی کارم رو دوست داشتم. ولی کم کم حس کردم من برای اینکار ساخته نشدم.
این چند خطی که بالاتر خوندین، از یک سال و اندی پیش پیشنویس شده بود اینجا.
و بله. بازم میدونم ربطی نداره، ولی من الان 21 سالمه و همچنان کارمندم.
الان شاید تجربهم بیشتر شده باشه در این زمینه و بتونم راحتتر بگم که کارمندی بهتره یا دورکاری (همون فریلنسری)؟
خب، جدا از اتفاقات زیادی که توی این یه سال افتاد و این ویروس کووید (نمیدونم کجاست) فلان شده افتاد وسط زندگیهای خیلی عالی و پرفکتمون، از اونجا که دو سال میشه کارمندم، میتونم بگم کارمندی خوبه، نازه، گوگولیه، ولی...
ممکنه یه روز رئیس شرکت از خواب بیدار شه و تصمیم بگیره که زارت، منو بندازه بیرون. (قانون کار و اینا هم خودتون در جریانین چطوریه توی این گربهی ناناز)
و اونجاست که علی میمونه و حوضش.
امااااا
وقتی فریلنسرم، اگه کارفرما باهام حال نکرد، میتونم خیلی راحت بهش بگم دکمهتو فشار میدم و خیلی راحت دکمه بلاکشو فشار بدم :))))))
بینگو، یک امتیاز فریلنسری پیش افتاد.
مورد بعدی اینه که وقتی کارمندی بشاش تری. یعنی هم شادتری، هم دستشویی رفتتنت راحتتره.
الان سوالی که پیش میاد اینه که خب چه ربطی داره؟
ربط اول، چارتا آدم جدید میبینی، میگی و میخندی تایمای بیکاریت رو، با همکارات میشینی پشت دوست دختر جدید رئیس غیبت میکنی و بلا بلا بلا. و اینطوریه که شاد میشی.
و اما ربط دوم، از اونجا که ما ساکنان عزیز این گربهی ملوس خیلی افراد از زیر کار در نرو و کارکنی هستیم، تایمهای دستشویی رفتنمون خیلی بیشتره. (ربطش را پیدا کنید. 3نمره)
خب حالا نوبت مقایسه با فریلنسریه.
ببینین گلهای تو خونه، وقتی فریلنسری عملا از نظر اعضای خانواده هیچ پی پی ای نمیخوری.
یعنی به عنوان "یکی که صبح تا شب سرش تو اون ماسماسکه و هیچ عنی نشده" تو جمعای خونوادگی ازت یاد میکنن.
و اینجوریه که تو صبح تا شب و شب تا صبح سرت تو این ماسماسکه و از چندجا داری جر میخوری، ولی همه به عنوان مفتخور ازت یاد میکنن.
و وقتی بیست و چهاری وقتتو میذاری پای کارت، کم کم یادت میره فضایی هم هست بیرون از خونه که نور داره، گل داره، علف داره، رفیقاتو فقط از تو همین ماسماسک میبینی و کلا تنها جایی که میشناسی و انگار از اول از آسمون تلپی افتادی وسطش، اتاقته.
کم کم افسرده و منزوی میشی. مثل پارسال من.
برای من این یه پوئن منفی بود و به همین خاطر یه امتیاز به کارمندی میدم.
مورد اصلی و دوست داشتنی که خواستم دیرتر بهش بپردازم که نگین آدم پول پرستیام، پوله.
پول آقا پول.
ما براچی میریم سرکار؟ آفرین. make money.?
حالا این چرک کف دست عزیزی که میک میکنین، اگه کم باشه بهتره یا زیاد؟
هر عقل سلیمی میگه زیادش خوبه.
من به عنوان یه کارمند، یه مبلغ مشخصی حقوق میگیرم که پاچه های رئیسمم بمالم هزار تومنم زیاد نمیشه.
(باور کنین، از عنوان حربه های چایی آوردن، زمین تی زدن، من بچهم سرطان داره حقوقمو زیاد کنین و... استفاده کردم. ولی هیچکدوم کارساز نبود و یه ریال هم اضافه نشد به حقوقم.(البته اینکه بچه هم ندارم بی تاثیر نیست.))
ولی فریلنسر بودن برعکس این ماجراست. نمیگم پول پارو میکنی، ولی بستگی به کاری که میکنی، حقوقت نسبت به یه کارمند بیشتره و خلاصه یه پله بالاتری. کار بیشتر برات پول بیشتر میاره و کار بهتر و تمیز تر پول بیشترترتر.
مورد اصلی بعد از پول، چیه؟ زمان.
من به عنوان یه کارمند، هشت ساعت از روزم رو سرکارم که با زمان های رفت و آمد و تایم استراحت و ناهاری که شرکتم، میشه تقریبا روزی دوازده ساعت. یعنی دقیقا هرروز، نصف روزم رو مال خودم نیستم.
مگه چقدر زنده ایم ما کارمندا که نصف عمرمونم تو شرکت بگذره؟
اگه رئیس بفرمایند که روز سال تحویلم باید بیای سرکار، من باید بگم چشم ارباب هرچی شما بگی.
اگه رئیس بفرمایند امشب همه باید تا ساعت ده واستن، همه باهم باید بگیم چشم ارباب. هرچی شما بگین.
میبینین؟ ما کارمندا مثل یه مشت بردهایم ?
میدونم الان تو دلتون میگین مگه مملکت قانون نداره؟ خب اگه انقد رئیست بده خب کارتو عوض کن.
در جواب حرف اولتون باید بگم نه. این گربه قانون نداره.
و در جواب حرف دومتون، بنده به عنوان کسی که چهارماه دنبال کار گشتم، یا با درخواست هایی در حد فیلم 365 روز مواجه شدم، یا با شرکت هایی مواجه شدم که کسی رو میخواستن که در حد مهندس فیزیک اتمی همه چی حالیش باشه و حقوق یه کارگر روزمزد رو بگیره.
و الان معقول ترین کاری که پیدا کردم همینه. پس نگین که کارمو عوض کنم.
خب از بحث اصلی دور نشیم.
تایم کارمندا دست خودشون نیست. ولی ای فریلنسر عزیزی که گلی هستی از گلهای بهشت.
یکی از بهترین چیزایی که یه فریلنسر داره، زمانه. زمانش دست خودشه. میتونه شب تا صبح کار کنه، میتونه همه کاراشو بذاره شب قبل از تحویل پروژه انجام بده.
کلا آقای خودتی و ارباب خودت.
اینم یه پوینت مثبت دیگه برای فریلنسری.
با همه این حرفایی که زدم، بازم من کارمندی رو بیشتر دوست میدارم.
دلیل اصلیش، شاید اینه که درسته که نصف روزم مال خودم نیست، ولی اون نصف روز دیگهم مشغله ذهنیای به نام کار ندارم.
وقتی تو خونهم، راحت میتونم کتابمو بخونم، فیلممو ببینم و اینستا بچرخم.
راحت تر بگم، دیگه وقتی خونهم استرس کار ندارم.
برا همین فریلنسری رو گذاشتم کنار و تبدیل به یه کارمند شدم.
میدونم شاید موردای زیادی رو جا گذاشته باشم. شما بگین تا اضافه کنم بهش.
(راستی، من بیمزه رو ببخشین که چند جا نمک ریختم. قبلنا بامزه تر بودم.)
پ.ن1: مزیت دیگه فریلنسری توی این روزای ویروسی، اینه که هفته ای یه بار اون سیخای بلند رو نمیکنن داخلتون. (داخل بینی و حلق. نظر شما هم محترمه.)
پ.ن2: بخاطر کیفیت پایین عکسا معذرت. از شاتر استوک با کیفیت بهتری نتونستم دانلود کنم.
بای.